eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2هزار ویدیو
62 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
بله خدا اینجور میخره خودش پارسال اینجا بوده
به نیابت اعضای محترم کانال🤲🤍 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
💚 «بسم رب المهدی عج»💚 💚...به_وقت_رمان ...💚
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 2⃣2⃣ قسمت بیست و دوم 🌷 حمید سری تکون داد و گفت: برکات پیاده‌روی اربعین خیل
؟! 3⃣2⃣ قسمت بیست و سوم 👜 اون روز همسرم باید خونه باباش می‌رفت. دختر سه‌ساله‌مون رو پیش من گذاشت و رفت. من هم طبق روال همیشه روی تختم دراز کشیده بودم و بازی دخترمو نگاه می‌کردم. دخترم رفت اسباب‌بازی‌هاش رو آورد و بعد رفت سراغ کمد مامانش، کفش و کیف مامانش رو آورد و بهم گفت: بابا کفش می‌خری؟ بابا کیف می‌خری؟ منم با لبخند گفتم: آره دخترم، می‌خرم. 💔 بازی که تموم شد، وسایل مامانش رو برد گذاشت سرجاش. کمد قدیمی بود و به زور باز و بسته می‌شد. دخترم چون سنش پایین بود، هر دو دستشو می‌ذاره و کمد رو می‌بنده و هشت تا انگشتش، لای کمد گیر می‌کنه. یهو دیدم داد کشید: بابا... فقط نگاش کردم. هیچ تکونی نمی‌تونستم به خودم بدم! مدام می‌گفت: بابا... بابا... بیا دستمو دربیار... گریه می‌کرد. منم گریه می‌کردم. اون می‌گفت: بابا بیا... انگشتام سوخت، بابا کی می‌خوای بیای؟! من نتونستم جوابشو بدم. فقط گریه می‌کردم و نگاش می‌کردم. نه می‌تونستم بگم می‌تونم بیام! نه می‌تونستم بگم نمی‌تونم! می‌ترسیدم دلش بشکنه. دخترم اون‌ور گریه می‌کرد، من این‌ور! 🥋 تا اینکه دید، بابایی که یه زمانی قهرمان تکواندوی اردبیل بود و حریفی تو ایران نداشت، الان نمی‌تونه از جاش بلند شه، نمی‌تونه کمکش کنه، همون‌جور نگام می‌کرد، گریه می‌کرد، هزار بار مردم و زنده شدم. چطور می‌تونستم کمکش کنم؟! آخرش از باباش ناامید شد. انگشتاشو محکم کشید، پوست انگشتاش رفت با همون درد، جلوم ایستاد و با گریه گفت: بابا چرا صدات کردم نیومدی کمکم؟! من باهات قهرم! 📽 حالش بد شد. نتونست مصاحبه رو ادامه بده، همه داشتن گریه می‌کردن؛ فیلمبردار، صدابردار و حتی خانم خبرنگار که نمی‌تونست جلوی اشکاشو بگیره! آخرین حرفش عجیب به دلم نشست. با بغض گفت: اینا رو نگفتم واسم دلتون بسوزه! خواستم بدونین ما این‌جوری پای انقلاب و رهبر و آرمان‌های انقلاب ایستادیم، یه ذره هم پشیمون نیستیم. 💊 اونا که رفتن، خانمش اومد و کلی قرص ریز و درشت ریخت کف دستش و اونا رو بهش داد. بعد با کلی زحمت، جابه‌جاش کرد و آروم شیر اکسیژن رو باز کرد تا نفس‌های شوهرش، منظم بشه. برای اولین بار دیدم حمید داره گریه می‌کنه. با آستین اشکاشو پاک کرد و گفت: تا حالا زخم بستر دیدی؟! اونم چهل سال؟! مثل یه تکه گوشت این‌ور و اون‌ورت کنن تا زخمای بسترت نوبتی خوب بشن و دوباره از نو پوستت زخم بشه و خون و عفونت بزنه بیرون. 🔆 هر کاری که واسه شماها عادیه، واسه اینا، سخت‌ترین عذاب دنیاس، اما با این حال یه بار نشده گلایه کنه، اخم کنه، یه بار نشده شاکی بشه از خدا، کاش ذکر لباشو هر شب بشنوی! فقط شکره، فقط عشق‌بازی با خداست و تنها آرزوش رسیدن به خیل شهداست. اینا پای نائب امام زمان، امام خمينی و مقام معظم رهبری این‌جوری وایستادن. کاش بارها از خودتون می‌پرسیدین: شما چقدر پای حضرت آقا موندین؟! همونی که علامه حسن‌زاده آملی در موردش می‌گه: گوشتان به دهان رهبر باشد، چون ایشان گوششان به دهان حجةبن‌الحسن است... 🗣 ادامه دارد‌... 📖 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
یک پارت ازرمان تقدیم نگاهتون 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یامادرم حضرت زهرا سلام الله🤍
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببین مثل کاپشن صورتی من اومدم برات شهید بشم💔 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
Entezar-Azan(320)(2).mp3
1.33M
╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
دعای شعبانیه ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
🌟🌹 نماز اول وقت.....یادمان نرود ان شاء الله التماس دعا...🙂🌺 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
ali-fani-8.mp3
21.06M
🌸دعــــــــــاۍ‌عــــــــــــــــــــــھد🌸 صبحٺ بخیر آقاۍ مݩ آقاۍ دݪتنگۍ💔 صبحٺ بخیر آقاۍ مݩ آقاۍ تنهایۍ💔 قرار‌صبحگاھے‌موݩ💕:) العجݪ‌‌العجݪ‌یآ‌صاحب‌الزماݩ 🍀