شهید مجید قربانخانی "حرمدافعانحرم"
بسم رب العشق #قسمت_بیست_و_هفتم 😍علمــــــــــدارعشــــــــق نزدیکیم و علاقه ام به حجاب خیلی بیشتر
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_و_هشتم
😍علمدارعشـــــــــــــــق
از فردا مصاحبه با خانواده شهدای مدافع حرم شروع میشود
اولین مصاحبه ما با خانواده مادرشوهر نرجس شد
قرار براین شد فردا بریم
بسیج دانشگاه ومن باهشون تماس بگیرم
رسیدم دانشگاه رفتم دفتر بسیج خواهران
شماره تماس خونه شهید حسینی
گرفتم
پدرشون برداشت
- الو سلام منزل شهید حسینی
°° بله بفرمایید
- ببخشید حاج خانم هستن؟
°° بله چنددقیقه ای گوشی دستتون
== بله بفرمایید
- سلام خانم حسینی
خوب هستید ؟
== ممنون ببخشید شما
- نرگس ساداتم خواهر عروستون
== شرمنده نرگس جان نشناختم
واقعا حال روحیم خوب نیست
- بله میدونم
حاج خانم اگه اجازه بدید میخایم با چند رفقای حسین آقا مزاحمتون بشیم
== نرگس جان والا ما تاحال با کسی درمورد حسین صحبت نکردیم
اما شما به خاطر نرجس بیاید عزیزم
- ممنونم حاج خانم
پس اگه اجازه بدید ما فرداساعت ۶ غروب مزاحمتون بشیم
== مراحم هستید
تشریف بیارید
- ممنونم
* : نرگس سادات چی شد
- برای فردا ساعت ۶ هماهنگ کردم
*احسنتم خواهر موسوی
-زهرا ولی جای من تو تیم شما نیست
برادر و همسرتو هستن
من به اونا نامحرمم
چیکارمیکنم
توی این تیم
*نرگس سادات تو مگه از برادرمن چیزی دیدی که اینجوری میگی
- این چه حرفیه
من پسری به چشم پاکی برادرت ندیدم
اما مطمئنم حضورم هم باعث آزار خودم هم اون بنده خداست
* نرگس آجی این راهو خود شهدا سرراهت گذاشتن
- خداکنه حرف تو باشه
* نرگس سادات بریم مزارشهدا
توسل کن به خودشون
من مطمئنم خودشون میگن حرف منه یانه
- باشه بریم
وارد مزارشهدا شدیم
رفتیم سر مزار یکی از شهدای مدافع حرم
*نرگس آجی من میرم سرمزارشهیدم
توام حرفات بزن
- باشه آجی
زهرا ازم دور شد
شیشه گلاب ریختم رو مزارشهید
با دستم مزارش لمس میکردم
من تازه قدم به راهتون گذاشتم
چطوری تو یه تیم نامحرم هست کارکنم ؟
نکنه بجای ثواب گناه کنم
شب بعداز خوندن نماز مغرب راهی خونه شدیم
چشمام قرمز قرمز بود
- سلام عزیزجون حالم خوب نیست میرم بخابم
خاهشا کسی نیاد سراغم
چشمام بستم
خواب دیدم
تو مزارشهدا دارم راه میرم
یهو از مزارشهدا تو یه منطقه جنگی حاضر شدم
شهید ململی صدام کرد
خانم موسوی
این اسامی ثبت کنید تو این دفتر
پرونده هاشون که کامل شد
بدید امضاش کنم
نویسنده بانــــو......ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@Majid_ghorbankhani_313
بسم رب العشق
#قسمت_بیست_و_نهم
😍 علمدارعشــــــــق
باصدای الله اکبر اذان صبح از خواب بلندشدم
جمله شهیدململی باخودم زمزمه کردم
خانم موسوی پرونده تکمیل کنید بدید امضاکنم
انگار حرف زهرابود
شهدا خودش خاستن توی این راه باشم
گوشیم برداشتم به زهرا اس مس دادم:
سلام آجی بیداری
* سلام عزیزدل آجی آره
- زهرا من تو تیم میمونم
*وای خدایا شکرت
- کاری نداری خواهری
* نه عزیزدلم
فقط فردا ساعت ۵:۳۰ غروب دانشگاه باش
- باشه خداحافظ
* یاعلی
نمازمو که خوندم مفاتیح برداشتم تا یه دعا بخوانم
بازش کردم مناجات امیرالمومنین اومد
یاداعتکاف افتادم
چه دوره ای عالی بود
ساعت ۴:۳۰ ظهر پاشدم رفتم سمت کمد
مانتو و شلوار سرمه ای برداشتم با یه روسی سفید که طرح لبنانی سرکردم
دفعات استفاده من از چادر خیلی بیشتر شده بود
اما هنوز تو دانشگاه سر نکردم
از عزیزجون و آقاجون خداحافظی کردم رفتم
دانشگاه کلا تعطیل بود
فقط بسیج دانشگاهی فعالیت میکرد
تا برسم دانشگاه ساعت شد ۵
رفتم بسیج خواهران درزدم دیدم بسته است کلا
اومدم شماره زهرا بگیرم که ببینم کجاست که صدای آقای کرمی مانع شد
+ خانم موسوی
برگشتم سمتش
با دیدن مدل روسرویم خیلی خوشحال شد انگار 😍😍
-بله
+ زهرا داخل بسیج برادران هست
در نیمه باز بود
بدون اینکه دربزنم رفتم داخل 😄😄
آقای صبوری دست زهرا تو دستش بود
تا منو دید از خجالت آب شد
منم باصدای که شیطنت توش موج میزد : زهرا جونم سلام
زهرا: سلام تو درزدن بلدنیستی 😡😡😡
- حالا فلفل قرمز ن ....
هنوز جمله کامل نکرده بودم که یهو آقای کرمی داخل شود وگفت فلفل قرمزچیه
وای خدایا آب شدم
بعدازیه ربع فهمیدم برای تقدیر از خانواده شهید یه جعبه شیرینی
+ یه نیم سکه بهارآزادی با یه لوح خیلی زیبا از تصویر و قسمتی از وصیت نامه شهید است
تهیه شده
به سمت خونه شهید راه افتادیم
تو ماشین قراربر این شد چون فامیل ما هستن
من مصاحبه انجام بدم
نویسنده بانـــــــــــو .......ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@Majid_ghorbankhani_313
بسم رب العشق
#قسمت_سی_ام
علمدار عشــــــــــق
رسیدیم خونه شهید
من زنگ زدم
سلام خانم حسینی
سلام نرگس جان بیاید داخل
حاج خانم جلوی در منتظر ما ایستاده بود
-سلام حاج خانم
مادرشهید:سلام دخترم خوبی ؟
ممنون شما خوبی
ممنونم
دستم گرفتم سمت زهرا
حاج خانم ایشان دوستم هستن
ایشانم برادر و همسرشون هستن
واز رفقای حسین آقا هستن
خدابهشون سلامتی بده
برای مادراشون حفظ کنه
آقای صبوری و مرتضی: ممنون حاج خانم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
-حاج خانم خیلی ممنون که اجازه دادید ما بیایم
مادرشهید:خواهش میکنم دخترم
- اگه اجازه میدید مصاحبه شروع کنیم
مادرشهید بفرمایید
-بسم الله الرحمن الرحیم
امروز مورخ تاریخ ....... در خدمت خانواده شهید مدافع حرم سید حسین حسینی هستیم
مادر بفرمایید خودتون معرفی کنید و نسبت باشهید بگید
مادر شهید: بسم الله الرحمن الرحیم
بنده انسیه سادات موسوی مادرشهید مدافع حرم
سیدحسین حسینی هستم
- خانم موسوی برامون از دوران کودکی حسین آقا برامون بگید؟
مادرشهید: خانواده ما هم فوق العاده مذهبی هم پرجعمیت
حسین سال ۶۸ دنیا اومد
پدرش تو ماموریت تو کرمانشاه بود
حسین تو محرم دنیا اومد
مادرشوهرم با همسرم تماس گرفت گفت خداباز یه پسر بهتون داده
همسرم گفت فدای حسین زهراست مادر اسمش بذارید حسین
حسین تا ازبچگی هم بین خودش و نامحرم یه پرده حیا قائل بود
یادمه یه بار برادربزرگش سیدمحسن
تو مدرسه خورده بود زمین سرش شکسته بود
سیدحسین ۶ سالش بود بهش گفت پسرم من میرم مدرسه اما تو به چیزی دست نزنیا
یه دوساعت کارم طول کشید
اومدم خونه دیدم حسین پرده آشپزخونه آتش زده خاموشم کرده
درباز کردم
اومدم تو دیدم نشسته وسط آشپزخونه دست میزنه میگه مامان ببین بازی کردم
😂😂😂خیلی باآرامش نشسته بود با خاکسترا نقاشی میکرد رو دیوار
بعداز چندتاسوال گفتم
حاج خانم چطوری تصمیم گرفتن برن سوریه
ترم شش دانشگاه بود دوستش جانباز مدافع حرم شده بود
رفتیم دیدن اون باهم
توراه گفت مامان اجازه بده منم برم
مسئولیت ما سنگین تره چون سیدهستیم
عمه جانم وسط دشمنه
یک هفته ای طول کشید تا بارفتنش موافقت کنم
- حاج خانم سفارش اصلیشون چی بود
حجاب و نماز و ولایت فقیه
یه ساعت بعد همه خداحافظی کردیم و رفتیم
یک هفته ای از دیدارما میگذشت
رفتم تو پذیرایی رو به آقاجون گفتم
- آقاجون
آقاجون : جانم بابا
- میخام برای همیشه چادر سرکنم
آقاجون : آفرین دخترم
پس بالاخره عاشقش شدی
- 😭😭😭😭خیلی شرمنده چادرم
نویسنده بانــــــــــو.... ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@Majid_ghorbankhani_313
#شکر_گذاری
خدای مهربونم شکرت برای تمام غم هایی که میگذرن و شادی هایی که جاشونو پر میکنن🧡
#علمدارِعلی🌙
از وقتۍ ڪه شما رفتید
دنیا یهـ روزخوش به خودش ندیده حاجی...💔 :)
#حاجقاسم♥️
-------------🦋--------------
@majid_ghorbankhani_313
شهید مجید قربانخانی "حرمدافعانحرم"
#حر_مدافعان_حرم🕊 در نازونعمت بزرگ شده بود... مادرش اورا در پرقو بزرگ کرده بود...✨ پدرش از نظر مالی
#حر_مدافعان_حرم🕊
خدا خداے داش مشتی ها هم هست...
خداےتوبه کننده ها هم هست
خداے اونایی که خالکوبی دارن هم هست... :))
مهم اینه که دلت پاک باشه اما دل پاک،هم چهرت رو پاک میکنه،هم مسیر حرکتت رو...🕊
#شهید_مجید_قربانخانی🌹
#ساختکانال✨
-------------🦋--------------
@majid_ghorbankhani_313
#منبرعلما🌱
سید حسن تقیزاده تازه از اروپا برگشته بود.
روزی به منزل مدرس آمد و طی مذاکرات مفصل اظهار داشت:آقا! انگلیسی ها خیلی قدرتمند و باهوش و سیاستمدارند.
نمیتوان با آنان مخالفت کرد.
مدرس پاسخ داد:اشتباه می کنی!
آنها مردم باهوشی نیستند،شما نادان و و بیهوشید که چنین تصوری درباره آنان دارید...
#شهیدسیدحسنمدرس🌹
[برگرفتهازکتابحاضرجوابیهایشهیدمدرس]
-------------🦋--------------
@majid_ghorbankhani_313
الخِيَر فيما يختاره الله لنا...
Whatever Allah chose ، is the best for us...
چیزی که خدا انتخاب میکند برایمان بهتر است...♥️
#بیو
@Majid_ghorbankhani_313