۳ شهریور ۱۳۹۹
در غوغایی که
دور امام ایجاد شده بود
یکی از لشکریان یزید
شمشیر را به سمت امام میبره😭
۳ شهریور ۱۳۹۹
اما عبدالله دستش رو به
سمت شمیر میبره
اما شمشیر دست عبدالله رو
از تن ش جدا میکنه😭😭
۳ شهریور ۱۳۹۹
دست عبدالله فقط
به یه پوست آویخته بود...
عبدالله آه و ناله میکنه و میگه:
وا ابتاه....😭
۳ شهریور ۱۳۹۹
یا اباعبدالله😭
حسین ....
حال امانت های برادر شهیدش
رو میبینه....
۳ شهریور ۱۳۹۹
اشک و خون از دیدن اش بر خاک ریخت🖤😭
اشک بر آن کودک بی باک ریخت😭🖤
۳ شهریور ۱۳۹۹
۳ شهریور ۱۳۹۹
فرزند برادرم صبر داشته باش!😭
و خداوند بزرگ را بخوان تا
تو را به پدران صالحت ملحق کند😭😭😭🌿
یا حسین
۳ شهریور ۱۳۹۹
بسته شد چشمش، ولی لب باز شد/
آخرين نجوای شه آغاز شد
كای خدا گر چه مرادت حاصل است/
ديدن مرگ يتيمان مشكل است
در ره تو هستی ام از دست رفت/
حيف شد، عبداللَهَم از دست رفت
اين دو بر من، روح پيكر بودهاند/
یادگار برادر من بوده اند😭
۳ شهریور ۱۳۹۹
امام علیه السلام سپس دست به دعا برداشت
و گفت: "خداوندا! اگر مقدر کرده ای که این قوم را تا مدتی زنده نگهداری در بین آنان تفرقه ای سخت بیانداز... زیرا آنان ما را دعوت کردند و وعده یاری دادند؛ اما به ما حمله کردند و ما را کشتند😭😭😭
۳ شهریور ۱۳۹۹
۳ شهریور ۱۳۹۹
۳ شهریور ۱۳۹۹