شب پنجم محرمهـ😭
میهمان «حضرت امام حسن علیه السلام» هستیم.....🖤
که در واقعه کربلا، دو فرزندش بـه شـهادت رسیدن🌿😭
ناگهان
از خیمه خارج میشه
به سمت عمو حرکت میکنه.....
زینب عبدالله رو میگیره
تا مانع این کار بشـه😭
⟮ مجنـونِثٰاراللھ؏جانـا !′⟯
ناگهان از خیمه خارج میشه به سمت عمو حرکت میکنه..... زینب عبدالله رو میگیره تا مانع این کار بشـه😭
آخه زینب نمیخواد
یادگار برادرش طعمه گرگ های یزید
بشــه😭
یا اباعبدالله😭🌿
اما عبدالله
میگه : نه عمه جانم😭
نمیتونم عموم رو تنها بزارم🖤
خودش رو از عمه رها کرد
در غوغایی که
دور امام ایجاد شده بود
یکی از لشکریان یزید
شمشیر را به سمت امام میبره😭
اما عبدالله دستش رو به
سمت شمیر میبره
اما شمشیر دست عبدالله رو
از تن ش جدا میکنه😭😭
دست عبدالله فقط
به یه پوست آویخته بود...
عبدالله آه و ناله میکنه و میگه:
وا ابتاه....😭
یا اباعبدالله😭
حسین ....
حال امانت های برادر شهیدش
رو میبینه....