eitaa logo
⟮ مجنـونِ‌ثٰاراللھ‌؏جانـا !′⟯
537 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
415 ویدیو
94 فایل
⸤بسمِ‌رب‌الحسیٖن‌فاطمہ′س′ :)🌱.⸣ . • -اِنَّ‌الحُسِین‌علیہ‌السلام‌مصباح‌الهُدۍٰ ! . الشُروط : - @tabeeh🌸′ ناشِناسیٰـات - @Nashes📒!′ . - کہ ‌غلامے ‌تو را‌ اۍ شاھ مَن بہ پادشاهے ندهَم . • حسینۍ‌ میمانم و حسینۍ میمیرم🌿!
مشاهده در ایتا
دانلود
!(:💔 • قمر‌رو‌زمین‌حضرت‌عبآسہ‌ع🥀 ↓′🌙 @Majnonsaralah
یوسـف‌گمگشتھ ‌بآز‌آید!(:💔 اگر‌ثابت‌شود... در‌فراقش‌مثل‌یعقوب‌ ←حسرت‌می‌خوریـم→′🍃 • @Majnonsaralah|•💜
!(: امام‌زمان‌عج منتظر‌می‌مونه! میبینن‌که‌کی نمازش‌رو اول‌وقت‌میخونه...(:💔 رفیق‌؛امام‌زمان‌عج‌منتظره″ نمازتون‌تلخ‌نشه🥀 بریم‌صحبت‌با‌الله‌جآن🧡
نمازت تلخ نشد که رفیق :))💔
هدایت شده از طب یونانی
بشیمـ 1350 ؟🚶🏻‍♀💕 حمایت ڪنید :)⇩ https://eitaa.com/joinchat/2868641844C047f353123
⟮ مجنـونِ‌ثٰاراللھ‌؏جانـا !′⟯
خیلی‌امام‌حسین‌ع‌زحمت‌مارآ‌کشیده‍‌است(:¡💔
سلام سلام! ادمین رمان هستم🖐🏼💜 آمدم با ³ پآرت رمان! قسمت های حساسی هست امروز😅🥀
بسم ࢪݕ اݪحسـیـن علیہ السلآم 💚 رمان :سفࢪعشق🌙🌿Γ 💛✨ کپی ممنوع❌ و کلی با هم صحبت کردیم. یکی از دخترا به من گفت: شمآ‌دوست دارین در آینده چیکاره بشین؟😊 گفتن تجربی میخونمو میخوام دکتر شم شما چطور؟ اون‌گفت:والا دوست دارم نظامی بشم☺️ منم گفتم:واعیییی!چقدر عالی! موفق باشی🌱 تو راه بودیم که قطار ایستاد. وقته نمازه بریم نماز ظهر مون رو بخونیم🌹 نماز ظهر رو خوندم داشتم سجاده مو جمع می‌کردم که چشمم به جانماز یکی از اون دخترا افتاد👀 روی مهرشون نوشته بود؛ مهری ز خآک کانال کمیل(:💔 وقتی اون نوشته رو دیدم گفتم: ببخشین کانال کمیل کجاست؟ آخه روی مهر شمآ نوشته.... اون گفت: کانال کمیل یک کانال بوده و در زمان جنگ چند رزمنده اونجا محاصره میشن از جمله ابراهیم هادی اونا تسلیم نمیشن و دفاع میکنن با اینکه نه غذای بسیاری بوده نه آبی تا اینکه دیگه بابمب و خمپاره و گلولہ و همین طور گلولہ های تانك رزمنده ها با لب تشنه شهید میشن💔😭 خیلی میلی ناراحت شدم.... بغض گلومو گرفت! چشمام پر اشک شد و گفتم: عاهآ چه غمگین....😔 اما اسم ابراهیم هادی برای گوشم همچین تازه نبود! قبلا شنیده بودم! فقط میدونستم که رزمنده ی بسیار با مقام بالایی بوده و کمک مردم میکرده، مردم رو هدایت میکرده و نماز خون بوده و....🌱 یکدفعه صدای بوق قطار بلند شد... بلند شین! باید بریم☺️❤️ جانمازم رو جمع کردم و کم کم سوار قطار شدم اما هنوز به ابراهیم هادی اون شهید بسیار بزرگ فکر میکردم... پایآن‌پارت‌ششم🌱 کپی‌ممنوع❌ @Majnonsaralah
بسم ࢪݕ اݪحسـیـن علیہ السلآم 💚 رمان :سفࢪعشق🌙🌿Γ 💛✨ کپی ممنوع❌ سوار‌قطار‌شدیم. سرم رو به شیشه تکیه دادم و بیرون رو تماشا میکردم یک لحظه دوباره یاد کانال کمیل افتادم و اشک از چشمام جاری شد. فاطمه آروم به دستم زد و گفت: سارا خیلی تو فکری..... از نماز ظهر به بعد مدام تو فکری و حرف نمیزنی🌱 گفتم:نه چیزی نیست. تو راه بودیم یکی از اون دو تا دخترا یک عکس از کیفش درآورد. چشمام گرد شد👀 عکسه.... عکسه ابراهیم هادی بود! به اون گفتم: عکس شهید ابراهیم هادی هست؟ درسته؟ گفت:آره ایشونه😊 گفتم میشه بدین دستم با دقت ببینم؟ گفت:بله بفرمایین☺️🥀 عکس رو گرفتم دستم چقدر صورت ابراهیم هادی نورانی بود! اون دختره گفت: ابراهیم هادی خیلی مقام بالایی داره.... خیلی ها رو دوستانه هدایت کرده! گفتم:واقعا!چقدر عالی🌙 راستی مزار ایشون کجاست؟ گفت:ایشون مفقودالاثر هستن. سرم رو به علامت تایید تکان دادم و دوباره به بیرون خیره شدم. همش در این فکر بودم که چه چیزی باعث شده این شهید انقدر مقام شون بالا باشه🌹 کپی ممنوع❌ پایان پارت هفتم @Majnonsaralah🦋
رفقا پارت بعدی رو هم میزارم☺️🧡
بسم ࢪݕ اݪحسـیـن علیہ السلآم 💚 رمان :سفࢪعشق🌙🌿Γ 💛✨ کپی ممنوع❌ دیگه کم کم موقع ناهار شد. غذایی برامون آوردن. بعد از خوردن غذا ، کمی خواستم بخوابم. سرم رو روی بالشتی گذاشتم اما خواب به چشمام نمیومد. فاطمہ اومد گفت: بیا میخوایم جرأت حقیقت بازی کنیم☺️ منم ذوق زده قبول کردم شروع کردیم اولین سوال بین فاطمه و من بود فاطمه گفت جرأت یا حقیقت؟ گفتم حقیقت!(: فاطمہ گفت: خب که این طور آخرین باری که برام هدیه خریدی کی بود سارا خانوم؟🤨 گفتم:عه فک کنم ماه پیش برای تولدت بود! سرش رو تکان داد و گفت: بله درسته! بار بعدی بین من و یکی از اون دخترا افتاد: گفتم جرأت یا حقیقت ؟ گفت:حقیقت!🌱 گفتم:چه کتابی رو خیلی دوست دارین؟ گفت:کتاب سلام بر ابراهیم🌿 گفتم: موضوعش چیه؟ گفت:درباره شهید ابراهیم هادی هست🌙 گفتم :خب خب درست گفتین اما باید کتاب رو به همه مون بدین ی بار هم شده بخونیم😅 همه لبخند به لب شون اومد. کم کم به نماز مغرب نزدیک شدیم قطار ایستاد و ما پیاده شدیم جانمازم رو پهن کردم این بار در قنوتم برای فرج دعا کردم بعد نماز سریع سوار قطار شدیم🌿 قرار بود فردا ساعت ۱۰ صبح برسیم همه با ذوق و شوق چشمامون رو بستیم👀🌱 من با خودم ذکر میگفتم و.... پایان پارت هشتم کپی ممنوع❌ @Majnonsaralah
سه پارت امروز تقدیم شما↑🥀
اربآب‌جآن°•. اگر‌هزار‌بآر‌دیگر‌به‌دنیآ‌بیایَم! با‌ز‌هم‌شما‌را‌ارباب‌خود‌انتخاب‌میکنم...(:¡💔 • . @Majnonsaralah|←
هرچه‌میخواهد‌دل‌تنگت‌بگو″↓ https://harfeto.timefriend.net/16110620624251 پاسخ داده میشود در′↓🥀 @nashees
بسمِ‌رب‌‌اربآب‌حسین‌ع‌جآنآ(:¡🌱🖐🏼
♡ヅ|Γ صبـحَم ࢪآ؛ بآ سَݪام ݕࢪ شُمـا اࢪݕآبَم آغاز میکُن‍ـم؛ ٺا ه‍َم صُݕح و ه‍َم شَبَم حــسـیـنـۍݕآشَد🌿 اے کـاش پنجره‍ ی خـآنـہ ۍ دݪم برڪࢪݕلـا باز شوَد✋🏼🌸 السَلٓامُ عَلَیک یا اباعبدالله السَلامُ عَلَیک یا حُسین بن عَلی السَلام علیک یا عَباس بن علی السَلام عَلیک یا ثار اللّه =))🌱✋🏼🌹
خُدایۍݕےاحٺࢪامے نیسٺ؟ اوݪ صبـح دعآےفرج نخونیـمـ؟💔 :)💔✋🏼
هر زمان (عج) رازمزمه‌کند... همزمان‌ (عج)‌ دست‌های مبارکشان رابه سوی‌آسمان‌بلندمیکنندو‌برای‌آن ‌جوان‌ میفرمایند؛ چه‌خوش‌سعادتندکسانی‌که‌حداقل‌روزی یک‌بار را زمزمه می‌کنند...:)
••🕌🌼 مـن‌ھمه‌چیمـو‌به‌شمآسپـردم :)
ڪشتے شکستہ ایم ڪہ بےتاب مانده ایم آشفتہ در تلاطم گرداب مانده ایم رحمے ڪن اے اجل،ڪہ طواف حرم ڪنیم در حسرٺ زیارٺ مانده ایم ❤️