eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
485 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱شهید مطهری: "این مرد است که همواره حرص می ورزد که زن را وسیله چشم چرانی و کامجویی خود قرار دهد. هیچ گاه مرد به طبع خود مایل نبوده حائلی میان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت که این حائل از میان رفته آنکه برنده بوده مرد بوده است و آن که باخته و وسیله شده زن. امروز که مردان موفق شده اند با نامهای فریبنده و و غیره این حائل را از میان ببرند زن را در خدمت کثیف ترین مقاصد خویش گرفته اند." 📚فلسفهٔ حجاب، ص ٤٨ ات 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
بانـــــــــو←♥→∞ قدمــــهایــــت در خیــــابانـ کــــار دنیـــــا را لنــگ می کنـــد ! نمي بینے فرشته های خدا ؟! همگے دست به سینه بهـ تماشـای تو نشســـتهـ انــد !! خـــدا می دانـــد چقدر در دلشـــان بهـ تــــو و بــالهاے سیاهـــت حـــسادتـ می کنند تمام مطالب آزاد😊💫 ان شاءالله ظهور آقا 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
1206529427.mp3
10.45M
کتاب صوتی خون دلی که لعل شد... خاطرات خودنوشت مقام معظم رهبری از زمان کودکی تا،پیروزی انقلاب قسمت8⃣ 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
🥀من با  کار دارم ! ابراهیم موبایل نداشت ،📱 اما بی سیم که داشت ! 📞 🪔برادرم ابـراهـیـم! اگر صدای مرا میشنوی ، کمک ! من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی دشمن!😔 تلفن همراه من کار نمیکند بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه بیسیم نداشت تا با تو تماس بگیرم ...☎️ گفتم میخواهم با بی‌سیم شما تماس بگیرم.. گفتند اندرویدهای شما را📱 چه به بیسیم شهدا !📞 اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید صدایم را به تو برسانم ... اگر میشنوی ما گیر افتادیم بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟❤ تا چشم و دل دختری را آب نکنی !😇 اینجا کُشتی میگیریم تا دیده شویم .. لاک میزنیم💅🏻 تا لایک👍🏻 بخوریم تو حتما راهش را بلدی که به این پیچ ها خندیدی و دنیارا پیچاندی!😓 و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم ! ابـراهـیـم!❣ اگر صدایم را میشنوی، دوباره اذانی 📣بگو تا ماهم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند راه را پیداکنیم .. راه را گم کرده ایم😣 اگر از جبهه برگشتی کمی از ان غیـرت های نـاب بسیجی ها را برایمان سوغات بیاور؛🙁 تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم... تمام...💔 .🌷🕊 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 🍃💞🍃💞🍃💞🍃 💞🍃💞🍃💞🍃 فصل دوم پارت ۷۱ نویسنده:فاطمه ولی نژاد سرم را به شیشه خنک پنجره هواپیما تکیه داده و از زیر شیشه گرم اشک به ابرهایی که حالا زیر پایم بودند نگاه میکردم . مجید سرش را پایین انداخته بود و اوج ناراحتی اش را با فشردن انگشتانش در هم نشان می داد . مادر همانطور که سرش را به صندلی هواپیما تکیه داده بود و رنگی به صورت نداشت به خواب رفته بود. اشکم را با دستمال کاغذی در دستم، که دیگر همه جایش خیس شده بود ،پاک کردم و دوباره سرم را به شیشه گذاشتم که مجید سعید آهسته صدایم کرد:« الهه جان !» به سمتش صورت چرخاندم و سوالی را که در دل داشت من به زبان آوردم :«مجید! جواب بابا رو چی بدیم؟!» نگاهش به چشمان اشکبارم ثابت ماند و در جوابم آه بلندی کشید که اوج نگرانی و ناراحتی اش را از لرزش نفس هایش احساس کردم. از دیروز که جواب معاینات مادر را شنیده بودیم، اشک چشم من خشک نشده بود و لبهای مجید دیگر به خنده باز نشده بود . مادر هم که دیگر رمقی برایش نمانده بود که بخواهد چیزی بگوید. هرچند با پنهان کاری من و مجید به طور کامل از تشخیص پزشکش مطلع نشده بود. بیچاره عمه فاطمه و آقا مرتضی و ریحانه با چه حالی ما را بدرقه کردند و چقدر شرمنده بودند و اظهار افسوس و ناراحتی می‌کردند . دیشب هم پیش مادر با عبدالله حرف زده بودم و نتوانسته بودم نتایج معاینات مادر را برایش توضیح بدهم . حالا همه در بندر منتظر خبرهای خوش بودند ،در حالی که همراه من جزء یک دل خون و پاسخی پر از ناامیدی چیز دیگری نبود. ای کاش مادر کنارم ننشسته بود و می توانستم همینجا در فضای بسته هواپیما همه عقده های دلم را فریاد بکشم و به حال مادرم زار بزنم . تغذیه من و مجید دست‌نخورده مقابلمان مانده بود که هیچکدام حتی توان نفس کشیدن هم نداشتیم ،چه رسد به خوردن. 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 🍃💞🍃💞🍃💞🍃 💞🍃💞🍃💞🍃 فصل دوم پارت ۷۲ نویسنده:فاطمه ولی نژاد مادر بر اثر داروهایی که مصرف می کرد به خواب رفته بود و بسته آذوقه اش روی میز، انتظار بازگشت به کابین پذیرایی را می کشید ،که اگر هم بیدار بود از شدت حالت تهوع اشتهایی به خوردن نداشت . مجید سرش را روی صندلی تکیه داد و زیر گوشم زمزمه کرد :«الهه جان! خدا بزرگه، غصه نخور.» که رد اشک روی صورتم دلش را به درد آورد و زبانش را به بند کشید. بغضم را فرو خوردم و گفتم :«مجید من نمیتونم طاقت بیارم... مجید دلم برای مامانم خیلی میسوزه، هیچ کاری هم نمی تونم براش بکنم.» از سوزی که در انتهای صدایم پیدا بود اشک در چشمانش نشست و با صدای آهسته دلداری ام داد:« تو فقط میتونی برای مامان دعا کنی!!» از شدت گریه ی بی صدایم ،چانه ام لرزید و با صدایی لرزان تر گفتم:« مجید من خیلی دعا کردم هرشب موقع سحر، موقع افطار، خیلی دعا می کنم »که صورت مهربانش به لبخند کمرنگی گشوده شد و با لحنی لبریز از آرامش پاسخ این همه بی تابی ام را داد :«مطمئن باش خدا این دعاها رو بی جواب نمی ذاره .» ولی این دلداری ها دوای زخم دل من نمی شد که صورتم را از مجید برگرداندم دوباره سر به شیشه گذاشتم و سیلاب اشکم جاری شد. لحظات سختی بود و سخت‌تر لحظه‌ای بود که عبدالله با روی خندان، به استقبال مان آمد و باز من نمی توانستم مقابل چشمان مادر ،جراحت قلبم را نشانش دهم . خداراشکر ،که صبوری مردانه مجید یاری اش می داد تا پیش مادر اوضاع را خوب نشان دهد و با صحبت‌هایی امیدوار کننده، دل مادر را خوش کند . وقتی که به خانه رسیدیم، مادر برای استراحت به اتاقش رفت و من و مجید برای اعتراف ،زیر آفتاب داغ اواخر تیرماه روی تخت کنار حیاط، نشستیم . حالا عبدالله از چشمان غم بارمان، به شک افتاده بود و گوشش برای شنیدن خبری ناگوار بی‌قراری می‌کرد که سرانجام مجید به زبان آمد:« دکتر گفت خیلی دیر اقدام کردیم!! می گفت این شیمی درمانی ها هم خیلی فایده نداره! گفت خیلی اذیتش نکنید!!» و در برابر نگاه عبدالله، که از ترس و غم به لرزه افتاده بود تنها توانست یک جمله دیگر ادا کند:«دکتر گفت سرطانش خیلی گسترده شده.» و شاید هم هق هق گریه های من اجازه نداد حرفش را ادامه دهد. با دست جلوی دهانم را گرفته بودم تا صدای گریه هایم به گوش مادر نرسد و اوج غم و اندوهم را میان گریه فریاد میزدم. 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 🍃💞🍃💞🍃💞🍃 💞🍃💞🍃💞🍃 فصل دوم پارت ۷۳ نویسنده:فاطمه ولی نژاد رنگ از صورت عبدالله پرید و لبهای خشک از روزه داری اش سفید شد. با صدایی که میان گریه گم شده بود رو به عبدالله کردم :«عبدالله دکتر گفت سرطانش خیلی پیشرفت کرده ،گفت دیگه نمیشه جلوشو گرفت .عبدالله من دارم دق می کنم .» و باز هجوم گریه راه گلویم را بست و چشمانم غرق اشک شد مجید نگاهش را به زمین دوخته بود و هیچ نمی گفت که عبدالله با لحنی که دیگر شبیه ناله بود صدایش کرد:« مجید به هر حال دستت درد نکنه ؛ از دختر عمه ات هم تشکر کن .» و دیگر چیزی نگفت و با همین سکوت تلخ و غمگینش که بوی ناامیدی می داد از جایش بلند شد و بی آنکه منتظر جوابی از مجید باشد، یا به گریه های غریبانه من توجهی کند، با قدم هایی که به زحمت خودشان را روی زمین می کشیدند از خانه بیرون رفت . حالا ما بودیم و بار مصیبت هولناکی که بر دوشمان سنگینی میکرد و موج سنگینی اش را زمانی حس کردیم که شب در محکمه پدر و ابراهیم قرار گرفتیم. پدر پای پیراهن عربی اش را بالا زد و تکیه بر پشتی، نگاه شماتت بارش را بر سر مجید می کوبید ،که ابراهیم رو به من و مجید عتاب کرد :«این همه تهران تهران کردید ،همین بود، که برید و بیاید بگید هیچ کاری نمیشه کرد .!!» من اشکم را با سر انگشتانم پاک کردم و خواستم حرفی بزنم که مجید پیش دستی کرد:« من گفتم شاید با امکانات بیمارستان‌تهران بشه سریعتر مامان و درمان کرد ...» که ابراهیم به میان حرفش آمد و عقده دلش را با عصبانیت خالی کرد:« انقدر امکانات تهران رو به رخ ما نکش آقا مجید !!امکانات تهران اینه که بگه طرف مردنیه و هیچ کاری نمیشه براش کرد!!» عبدالله به اتاقی که مادر خوابیده بود نگاهی کرد و به ابراهیم هشدار داد :«یواش تر ،مامان میشنوه!!!» و بعد با صدای نجوا گونه ای ادامه داد :«دکتر بیمارستان بندر هم گفته بود خیلی دیر شده» پدر با اشاره دست به ابراهیم فهماند که ساکت باشد و خودش مجید را مخاطب قرار داد:« خب شاید نظر یه دکتر این باشه ،شاید یه دکتر دیگه نظرش چیز دیگه ای باشه!؟» مجید مکثی کرد و با صدای گرفته پاسخ داد:« نمی دونم شاید هم اینطور باشه که شما میگید ؛ولی اونجا تو بیمارستان چندتا دکتر دیگه هم بودن که همشون همین نظر رو داشتن.» که ابراهیم خودش را روی مبل جلو کشید و به سمت مجید خروشید :«پس بیجا کردی که این همه به مادر ما عذاب دادی و این چند روز آواره شهر غریب کردیش.» لحنش به قدری خشمگین بود که مجید ماند در جوابش چه بگوید و تنها با چشمانی حیرت زده نگاهش می کرد که پدر با صدایی بلند رو به ابراهیم عتاب کرد:« ابراهیم چته!!! ساکت شو ببینم چی میگن..» 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 🍃💞🍃💞🍃💞🍃 💞🍃💞🍃💞🍃 فصل دوم پارت ۷۴ نویسنده:فاطمه ولی نژاد صورت سبزه ابراهیم از عصبانیت کبود شد و بی آن که ملاحظه مادر را کند فریاد کشید:« ساکت شم که شما هر کاری می‌خواید بکنید؛ ساکت شم که مادرم هم مثل سرمایه نخلستونا به باد بدید.» و همین کلمه نخلستان کافی بود تا هر دو بیماری مادر را فراموش کنند و هر چه در این مدت از معامله جدید نخلستان‌های خرما در دل عقده کرده بودند بر سر هم فریاد بکشند . حتی تذکر های پی در پی عبدالله و گریه های من و حضور مجید هم ذره‌ای از آتش خشم شان کم نمی کرد و دست آخر ابراهیم در را بر هم کوبید و رفت و حالا نوبت پدر بود که عقده حال وخیم مادر و زبان درازی های ابراهیم را سر من و مجید خالی کند. از جایش بلند شد و همچنان که به سمت دستشویی می‌رفت با عصبانیت صدا بلند کرد :«شما هم هرچی باید می‌گفتید گفتید، منم خسته ام می خوام بخوابم.» و با این سخن تلخ و تند ش رسماً ما را از خانه بیرون کرد. و من و مجید با تنی که دیگر توانی برایش نمانده بود به طبقه بالا رفتیم. برای اولین بار از چشمان خسته مجید می‌خواندم که دیگر طاقتش تمام شده. بی آنکه کلامی با من حرف بزند در بالکن را باز کرد و بیرون رفت . در پاشنه در بالکن ایستادم و دیدم صورتش را به دل آسمان شب و سایه تاریک دریا سپرده است. حضورم را حس کرد و شاید نمی خواست ناراحتی اش را ببینم که، همانطور که پشتش به من بود زمزمه کرد :«الهه جان تو برو بخواب من فعلا خوابم نمیاد » سرم را به چارچوب در تکیه دادم و با لحنی معصومانه پاسخ دادم :«منم خوابم نمیاد.» و چون اصرارم را برای ماندن دید به سمتم چرخید. تکیه اش را به نرده آهنی بالکن داد و سرانجام سفره دلش را باز کرد :«الهه من میخواستم یه کاری بکنم که تو کمتر غصه بخوری،گفتم شاید یه راه بهتری برای درمان مامان پیدا بشه ولی بدتر شد.» در جواب غصه های مردانه اش لبخند بی رمقی تقدیمش کردم بلکه دلش قدری سبک شود، که نگاه غم زده و لبریز از محبتش روی چشمانم جا خوش کرد و با صدایی آهسته ادامه داد :«دل منم یه صبری داره، یه وقتایی مثل امشب دیگه صبرم تموم میشه، الهه من ،هم غصه مامانو میخورم، هم غصه تو رو .» و ادامه حرف دلش را من زدم:« حتماً غصه رفتار بابا و ابراهیم رو هم می خوری» سری تکان داد و با لبخند تلخی زمزمه کرد :«ناراحتی رفتار اونا پیش غصه ای که برای تو و مامان می خورم هیچه!!» سپس دوباره به سمت دریا چرخید و زیر لب نجوا کرد:« اگه غصه مامان داره تورو میکشه، غصه توهم داره منو میکشه...» 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃
💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃 🍃💞🍃💞🍃💞🍃 💞🍃💞🍃💞🍃 فصل دوم پارت ۷۵ نویسنده:فاطمه ولی نژاد در برابر باران لطیف احساسش، باغ خزان زده قلبم قدری جان گرفت و لبخندی پرطراوت بر صورت پژمرده ام نشست که قدم به بالکن نهادم و کنارش ایستادم . رد نگاهش را تا اعماق سیاهی دریا دنبال کردم و به همان نقطه‌ای چشم دوختم که او خیره مانده بود، بلکه باقی حرفهای دلش را از آهنگ سکوتش بخوانم وتمام طول شب مان به همین خلوت غمگین و غریبانه گذشت. تا ساعتی مانده به اذان صبح که سحری پدر و عبدالله را گرم کردم و به طبقه پایین رفتم که دیدم عبدالله بیدار است و قرآن می خواند به چشمان قرمز و پف کرده اش نگاه کردم و پرسیدم:« توهم نخوابیدی ؟!» قرائت آیه اش را به آخر رساند و پاسخ داد:« خوابم نبرد » سپس پوزخندی زد و گفت:« عوضش بابا خیلی خوب خوابید» از این همه بی خیالی پدر دلم به درد آمد و قابلمه داغ غذا را با دستگیره به دستش دادم که آهی کشید و گفت :«امسال اولین ماه رمضونیه که مامان روزه نمیگیره و سحر هم بیدار نمیشه.» و شنیدن این حرف از زبان عبدالله کافی بود تا محبت خواهرانه ام برانگیخته شده و ترحم به حال عبدالله هم به غم بیماری مادر اضافه شود و جگرم را بیشتر آتش بزند . به طبقه بالا که برگشتم مجید مشغول خواندن نماز بود میز سحری را چیدم که نمازش تمام شد و به آشپزخانه آمد .سبد نان را روی میز گذاشتم و پرسیدم:« چه نمازی میخوندی؟؟» و او همچنان که سرش پایین بود جواب داد:« هر وقت قبل از اذان فرصتی باشه نماز قضا میخونم.» سپس لبخندی زد و ادامه داد:: خدا رحمت کنه عزیز رو؛ همیشه بهم میگفت هر زمان وقت داشتی برای خودت نماز قضا بخون .بهش می گفتم عزیز من همه نمازامو رو میخونم نماز قضا ندارم ،می گفت یه وقت نمازاتو اشتباه خوندی و خودت متوجه نشدی. میگفت اگه خودت هم نماز قضا نداشتی به نیت پدر و مادرت بخون.» که با شنیدن نام پدر و مادرش به یاد مصیبت مادر خودم افتادم و با بغضی که در گلویم نشسته بود پرسیدم :«مجید از دست دادن پدر و مادر خیلی سخته مگه نه؟!!» حالا با همین خطری که بالای سر مادرم می‌چرخید حال او را بهتر حس می کردم و او مثل اینکه منظورم را فهمیده باشد بی‌آنکه چیزی بگوید سرش را به نشانه تایید پایین انداخت و همین سوال دردناک من کافی بود تا هر دو به هوای زخم عمیقی که بر دلمان نشسته بود؛ گرچه یکی کهنه تر و دیگری نوتر، در خود فرو رفته و سحری را در سکوتی غمگین بخوریم. تا وقتی آوای روحبخش اذان صبح بلند شد و از آغاز روزه ای دیگر از ماه مبارک رمضان خبر داد . نماز صبح را با دلی شکسته خواندم و مجید آماده رفتن به پالایشگاه می شد که صدای فریاد های عبدالله که از طبقه پایین مرا صدا می زد پشتم را لرزاند... 💞🍃💞🍃💞🍃💞🍃
•『🌱』• الایاایھاالحاجےچھ‌هاڪردی‌توبادلھآ کھ‌بالبخندتوگیجندتوضیح‌المسائل‌هآ
🌸🍃وخداگفت: ‌شب‌ را آفریدم‌تا از‌بی‌قراری هایت ‌برایم‌بگویی... آنقدر که خدا بی تاب من و توست ماهم مشتاق او هستیم؟؟!!!!🌸🍃🌿 نماز شب خون بشیم... 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
🍃🌸 🌸🍃 امام مهدی عجل الله فرمود: ، ای کسی که در نیمه هاى هر شب، ندا مى دهى: آیا کسى هست که درخواستى کند تا عطایش کنم؟ آیا کسى هست که آرزویى داشته باشد تا او را به آرزویش برسانم؟ من، گدایى بر آستان تو هستم، مستمندى بر درگاه تو هستم، ناتوانى بر درِ تو هستم، آرزومندى در آستانِ تو هستم، عطاى تو را مى طلبم و به رحمت تو امید بسته ام، آرزومندِ عفو تو هستم و آمرزشِ تو را مى جویم. 📚بحار الأنوار/ج٩5/ص٢٧4/ح٣4" پیامبراکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود : هرگاه نیمى از شب گذشت، خداوند عزوجل به فرشته ای دستور می دهد که ندا دهد: آیا کسى هست که دعا کند تا دعایش مستجاب شود؟ آیا کسى هست که درخواست کند تا درخواستش برآورده شود؟ 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
😴🔗🐬 🌹یاد آوری اعمال قبل از خواب🌹 حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب : 1. قرآن را ختم کنید (=٣ بار سوره توحید) 2. پیامبران را شفیع خود گردانید (=۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین) 3. مومنین را از خود راضی کنید (=۱بار: اللهم اغفر للمومنین و المومنات) 4. یک حج و یک عمره به جا آورید ( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر) 5. اقامه هزار ركعت نماز (=٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» ) آیا حیف نیست هرشب به این سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم شویم ؟ 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂🍃🌷🍂🍃🌷🍂🍃🌷 ✴️ دوشنبه 2 فروردین 1400 8 شعبان 1442 22 مارس 2021 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی . روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر است : ✅ مهمانی و ضیافت . ✅ و ملاقات با مسؤلین و سایرین نیک است . 👶 برای زایمان مناسب و نوزادش عمر طولانی دارد.ان شاءالله. 🤕 مریض آن، خوب گردد . ان شاءالله ✈️ مسافرت اصلا خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد 🌓 امروز : قمر در برج سرطان و انجام امور زیر نیک است: ✳️ امور کشاورزی و زراعی . ✳️ کندن چاه و قنات. ✳️ درختکاری . ✳️ و خرید و فروش کالا نیک است . 📛 برای ازدواج و بنایی خوب نیست . 💇‍♂️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث بیماری می شود . 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب درد سر می شود . 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد . 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود . ✴️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد . 💠 روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 9 سوره مبارکه " توبه " است . اشتروا بایات الله ثمنا قلیلا ..... و از مفهوم ان استفاده می شود که دو نفر برای قطع معامله یا توافقی نزد خواب بیننده بیایند . ان شاء الله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📚منابع 📕حلیة المتقین 📗مجموعه تقویم های نجومی معتبر 📘مفاتیح الجنان 📒بحارالانوار 📔سایت ژیو فیزیک دانشگاه تهران 📓 مصابیح الجنان 📕تقویم نجومي اسلامی ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
❣ سرسبز ترین بهار، برگرد ای صاحب ذوالفقار، برگرد... یکسال گذشت بی تو مولا مُردیم ز انتظار، برگرد... 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
☀️ ☀️ 💎امام حسن مجتبی علیه السلام : 🌤«خوشا به سعادت کسي که روزگار او (مهدي) را درک کند و به اوامر او گوش فرا دهد» 📚يوم الخلاص/ ص 374 تمام مطالب آزاد😊💫 ان شاءالله ظهور آقا 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅استاد اثرات صدقه دادن برای سلامتی امام زمان(عج) 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اما به خدا اگر که زائر بشوم.... در کرب و بلا هم ،از حسن(ع)میگویم 🌱 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
‍ ‍ 💐 توصیه های بهاری امام رضا علیه السلام 🌱 خصوصیات فصل بهار 🌷فصل بهار روح زمان هاست. اول این فصل ماه آزار(ماه رومی) است،در این ماه شب و روز پاکیزه و معطر است،زمین نرم می شود و غلبه بلغم از میان می رود و خون به هیجان می اید. 🌱 غذای ماه آزار (تقریبافروردین) ما چه باید باشد؟ 🌷امام رضا علیه السلام:در ماه اول بهار(ازار)بیشتر غذائی که مناسب است،عبارتست:ازخوراکی های لطیف از قبیل :گوشت، تخم مرغ نیم برشت،نوشیدن شربت امام رضا علیه السلام ،پس از انکه ان شربت را با اب خالص تعدیل نموده باشیم. 🌱 پرهیزات بهاری 🌷امام رضا علیه السلام:در فصل بهار(به خصوص ماه آزار)باید از خوردن پیاز و سیر و ترشی پرهیز کرد. 🔰نکته:وجه مشترک این سه مورد جلوگیری از هیجان خون است،در حالی که در فصل بهار صلاح در هیجان بخشی خون جهت رشد ونمو بدن است. 🌱 کارهای بایسته بهاری 🌷امام رضا علیه السلام:در فصل بهار(به خصوص ماه ازار)نوشیدن اشیاء مسهل(ملین و نرم کننده شکم)پسندیده است،رگ زدن و حجامت نیز مناسب است. 🔰 نکته:اگر چه از طریق فصد و حجامت حجم خون کم می شود،ولی چون فصل بهار فصل خونسازی هست،دوباره خون تازه جایگزین ان خون می شود. 🌱 خصوصیات ماه دوم بهار 🌷نیسان(ماه دوم رومی بهار)سی روز است،در این ماه روز بلند می شود،و مزاج فصل قوی می گردد(در تولید و هیجان خون)خون به تحرک در می اید،بادهای شرقی در این ماه می وزد،از غذاهای بریان شده استفاده می شود،و از انچه به سرکه عمل می آید و نیز گوشت های شکارمصرف می شود. 🌱 کارهای بایسته اردیبهشت 🌷امام رضا علیه السلام:در ماه نیسان، روغن مالی بدن در حمام نیکوست.و نوشیدن اب ناشتا مفید بوده،و بوئیدن گلها و عطریات طبیعی سودمند است. 🌱 خصوصیات ماه سوم بهار 🌷ایار(ماه سوم رومی بهار)سی و یک روز است،در این ماه بادها صاف بوده،وان اخرین ماه بهار است.در ان از خوردن غذاهای شور و گوشت های غلیظ از قبیل:کله پاچه،گوشت گاو منع شده ونیز مصرف شیر مفید نیست. 🌱 کارهای بایسته ماه خرداد 🌷امام رضا علیه السلام:در ماه ایار(خرداد)رفتن به حمام در صبح گاه مفید است،و قبل از غذا به کار گیری اعضای بدن در کارهای سخت پسندیده نیست. 📚 طب الرضا علیه السلام ص 134 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد 📝 «اثبات نام پیامبر (ص) در عهدین قسمت ۱» تمام مطالب آزاد😊💫 ان شاءالله ظهور آقا 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
🔻تـــــــرک نـــــمـــــاز 📛زمانیکه از اهل جهنم سوال میشود: 🔻"ماسلککم فی سقر"🔻 ➖چه چیزهایی شما را به دوزخ کشانده است و بدان انداخته است؟ 🔻"قالوا لم نک من المصلین"🔻 ➖می گویند:(درجهان)از زمره نمازگزاران نبودیم. 📖 (قرآن کریم،المدثر۴۲-۴۳) 📖 🍁🍁 🌹رسول الله ﷺ فرمودند: ➖اولین چیزی که بنده در روز قیامت در مورد ان مورد محاسبه قرار می گیرد نـــمـــاز می باشد. 🔻که اگـــر نمازش قبول شود🔻 به سبب ان سایر اعمالش نیز قبول می شود ❌❌و اگر نمازش مردود شدە و به سوی وی بازگردانده شود ➖سایر اعمالش نیز می گردد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 های 😈🔥 و 👈 (قسمت سوم) 👇👇👇👇👇 ⁦♦️⁩⭕️ عدد 666 امروزه عدد 666 تحت عنوان شماره تلفن شناخته شده ومورد استفاده قرار می گیرد و یکی از مهمترین اعداد .🔥 🔺هر عددی که مربوط به باشد ها به نشانه ی مخالفت ان را می کنند و از ان استفاده می کنند. عدد 999 در علامت است و برعکس آن عدد 666 برای فراماسون ها است. 🔺 ارتباط عدد 666  و عبارت www    همگی شنیده ایم عبارت WWW مخفف Worl Wide Web می باشد تمامی متخصصان امور کامپيوتر و شبکه به خوبی از این موضوع اطلاع دارند که استفاده از www بر اول نشانی های اینترنتی هیچ ضرورتی ندارد و معلوم نیست که چرا رایج شده است⭕️🔥 ولی ما به شما دلیل آنرا میگوییم : در زبان برای نشان دادن اعداد از ابجد حروف بهره گرفته میشود. حرف W در زبان انگلیسی معادل حرف واو زبان عبری است که عدد ابجد آن معادل 6 میباشد. 🔺 به این ترتیب www معادل عدد 666 میباشد 
لوگوی گوگل کروم فقط یک لوگو هست یا یک نماد مخفی؟؟ جواب تو این عکس.
⁦♦️⁩ 🔥⭕️ توضیحات 👇
🔴 👿 ⁦♦️⁩ تا به حال به «بارکد» یا شناسنامه تجاری _ بین‌المللی کالا ها توجه کرده‌اید؟؟ 🔺 اگر دقت کنید یه ستون دو خطی در اول ، وسط و آخر بارکد قرار دارد که از سایر خطوط بلندتر هستند. 🔺 هر کدام از این خط ها در زبان عبری به معنی عدد 6 میباشد ، که این سه خط در زیر بارکدخوان به عدد 666 خوانده میشود و امروز در تمام 🌎 ، یک کالای تجاری باید بارکدی همانند آنچه که گفته شد را باید بر روی خود داشته باشد در غیر این صورت قابل صدور و انتقال نخواهد بود⭕️❌ ⭕️ امام علی (ع): «در 🌎☄ کالایی مبادله نمیشود، مگر آنکه نام (شیطان) 👿بر آن برده شود»🔥 ⭕️ 🔥
1206534444.mp3
7.83M
کتاب صوتی خون دلی که لعل شد... خاطرات خودنوشت مقام معظم رهبری از زمان کودکی تا،پیروزی انقلاب قسمت9⃣ 🌸🍃اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم🌿🌺 🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem