eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
486 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿🌿🌿🌺🌺🌺🌺🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌺🌺🌺🌿🌿🌿 🌿🌿🌺🌺🌿🌿 نویسنده:فاطمه امیری زاده ۸۶ _مهیا بابا! زود باش الان اذان رو میگن. _اومدم! مهیا، کش چادر رو روی سرش درست کرد. کیفش و برداشت و به سمت در رفت. امروز برای اولین بار با مهلا خانم و احمد آقا، برای نماز مغرب و عشا به مسجد می رفت. نزدیک مسجد، شهین خانم و محمد آقا، رو دیدند. با اونا احوالپرسی کردند. مهیا، سراغ مریم رو گرفت که شهین خانم گفت. _مریم سرما خورده. بدنیست بهش سر بزنی... این چند وقت، کم پیدات شده! مهیا، سرش و پایین انداخت. نمی تونست بگه، که نمی تونه نبود شهاب و در اون خونه، تحمل کنه. به سمت مسجد رفتند. بعد از وضو، داخل شدند و در صف نماز وایستادند. _الله اڪبر... _الله اڪبر... فضای خوش بو و گرم مسجد، پر شد از زمزمه های نمازگزاران... بعد از پایان نماز، مهیا به طرف مادرش رفت. _مامان! من میرم کتابفروشی کنار مسجد یه سر بزنم... _باشه عزیزم! از شهین خانم خداحافظی کرد، و از مسجد خارج شد. به طرف مغازه ای که نزدیک مسجد بود؛ حرکت کرد. سرش و بالا اورد و به تابلوی بزرگش، نگاه کرد. نامش و زمزمه کرد: _کتابفروشے المهدی... وارد مغازه شد... سلام کرد.به طرف قفسه ها رفت. نام های قفسه ها رو زیر لب زمزمه می کرد. با رسیدن به قفسه مورد نظر، به طرف اونا رفت. _کتب دینی و مذهبی... مشغول بررسی کتاب ها بود. بعد انتخاب دو کتاب از استاد پناهیان، به طرف پیشخوان رفت. دختری کنار پیشخوان بود. _ببخشید آقا، کاغذ گلاسه دارید. مهیا با خود فڪر ڪرد، چه چقدر صدای این دختر برایش آشناست؟! دختر، بعد از حساب پول کاغذ ها برگشت. مهیا با دیدنش زمزمه کرد: _زهرا... زهرا، سرش بالا آورد. با دیدن مهیا شوڪه شد. در واقع اگه مهیا دوست چندین ساله اش نبود، با این تغییر، هیچوقت اونو نمی شناخت. _م...مهیا؟! تو چرا اینطوری شدی؟! _عجله نداری؟! زهرا که متوجه منظورش نشد، گنگ نگاهش کرد. _میگم...وقت داری یکم باهم بشینیم حرف بزنیم؟! _آهان...آره! آره! مهیا، به روش لبخندی زد. به طرف پیشخوان رفت. _بی زحمت حساب کنید! _قابل نداره خانم رضایی! _نه..؟خیلی ممنون علی آقا! به طرف زهرا رفت. دستش و گرفت و از کتابفروشی خارج شدند. با بیرون اومدن، اونا چشم در چشم مهلا خانم و احمد آقا شدند. احمد آقا، با مهربانی به زهرا سلام کرد. _بابا! منو زهرا میریم بستنی فروشی... یک ساعته برمیگردیم. مهلا خانم که از دیدن زهرا ترسیده بود که دخترش دوباره به اون روز های نحس برگرده؛ می خواست اعتراضی کنه که احمد آقا پیشدستی کرد. _به سلامت بابا جان! مواظب خودتون باشید..... دخترم زهرا، به خانواده سلام برسون! زهرا، سلامت باشید آرومی گفت. احمد آقا و مهلا خانم از اونا دور شدند...
🌿🌿🌿🌿🌺🌺🌺🌺🌿🌿🌿🌿 🌿🌿🌿🌺🌺🌺🌿🌿🌿 🌿🌿🌺🌺🌿🌿 نویسنده: فاطمه امیری زاده ۸۷ مهیا، دو کاسه ی بستنی و روی میز گذاشت. زهرا، کنجکاو به او نزدیک شد. _خب بگو... _چی بگم؟! _چطوری چادری شدی؟! مهیا، با قاشقش با بستنی اش بازی میکرد. _چادری شدنم اتفاقی نبود! بعد از راهیان نور، خیلی چیزها تغییر کردند، بیا در مورد یه چیزای دیگه صحبت کنیم. زهرا، متوجه شد که مهیا دوست ندارد در مورد گذشته صحبتی کنه. _راستی...از بچه ها شنیدم دستت شکسته! _آره! تو اردو افتادم. بچه ها از کجا می دونند؟! _مثل اینکه صولتی بهشون گفته! مهیا، با عصبانیت چشماش و بست. _پسره ی آشغال... _چته؟! چیزی شده؟! _نه بیخیال...راستی از نازنین چه خبر؟! زهرا ناراحت قاشق و داخل ظرف گذاشت و به صندلش تکیه داد. _از اینجا رفتند! مهیا با تعجب سرش و بالا آورد! ــ چرا؟!! _یادته با یه پسری دوست بود؟! _کدوم؟! _همون آرش! پسر پولداره!! ــ خب؟! ـــ پسره بهش میگه باید بهم بزنیم، نازی قبول نمیکنه و کلی آرش رو تهدید میکنه که به خانوادت میگم...ولی نمی دونست آرش این چیز ها براش مهم نیست. _خب... بعد... ــ هیچی دیگه آرش، هم میره به خانواده نازی میگه، هم آبروی نازی رو تو دانشگاه میبره... مهیا شوکه شده بود. باورش نمی شد که در این مدت این اتفاقات افتاده باشد. _خیلی ناراحت شدم. الان ازش خبر نداری؟ _نه شمارش خاموشه! مهیا به ساعت نگاهی کرد. ــ دیر وقته بریم... زهرا بلند شد.... تا سر کوچه قدم زدند. دیگه باید از هم جدا می شدند. زهرا بوسه ای به گونه ی مهیا زد. _خیلی خوشحالم که خودتو پیدا کردی! مهیا لبخندی زد. _مرسی عزیزم! مهیا لباش و تر کرد. برای پرسیدن این سوال استرس داشت: ــ زهرا... ـــ جانم... ــ تو که چادری بودی این سه سال... دیگه چادر سر نمیکنی؟! زهرا، لبخند غمگینی زد و سوال مهیا رو بی جواب گذاشت. ــ شب بخیر! مهیا به زهرا که هر لحظه از او دور می شد، نگاه می کرد. به طرف خانه رفت. سرش و بلند کرد، به پنجره اتاق شهاب نگاهی انداخت با دیدن چراغ روشن، با خوشحالی در رو باز کرد و به سمت بالا دوید . وارد خانه شد. سلام هول هوکی گفت و به اتاقش رفت. پرده پنجره را کنار زد. به اتاق شهاب خیره شد. پرده کنار رفت. مهیا از چیزی که دید وار رفت! شهین خانوم بود که داشت اتاق و مرتب می کرد. مهیا چشماش و بست و قطره اشکی که روی گونه اش نشست و پاک کرد. لباس هاش و عوض کرد. یکی از کتاب هایی که خریده بود و برداشت و در طاقچه نشست و شروع به خوندن کرد. برای شام هم از اتاقش بیرون نرفته بود. اونقدر مهو خوندن بود که زمان از دستش در رفته بود. نگاهی به ساعت انداخت. ساعت ۲ شب بود. نگاهش و به طرف پنجره اتاق شهاب چرخوند، که الان تاریک تاریک بود... لبخنده حزینی زد. خودکار و برداشت و روی صفحه ی اول کتاب نوشت: ...
یـادت بـاشه... ⇩ از هر دستے بدۍ از همون دست پس ميگيرۍ... ﻣﮕـﺮ میﺷﻮﺩ,,, قلبے ﺭﺍ !! ﻭ قلبت شڪسته ﻧﺸـﻮد؟؟ ☄‍ مگر میﺷﻮﺩ,,, چشمے ﺭﺍ !! ﻭ ﭼﺸﻤﺖ ﮔﺮﯾـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ ؟؟ مگرمیﺷﻮﺩ,,, ﺫهنے ﺭﺍ !! ﻭ ﺫهنت ﭘﺮﯾﺸـﺎﻥ ﻧﺸﻮﺩ ؟؟ ☄‍ ﻣﮕﺮ میﺷﻮﺩ,,, ﺍﺣﺴﺎسی ﺭﺍ !! ﻭ ﺍﺣﺴﺎست ﺳﻮخته ﻧﺸﻮﺩ؟؟ """""ﻣﮕــﺮ ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ """"" بیشتر مواظب باش این دنیا بی‌قانون نیست👌 ☄‍ «وخداوند درحسابرسی، است» ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
🌼دیدار با آیت الله (ره) ✍وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت… بچه ها تک تک ورود میکردن و میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت… بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن… اما اصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن، در حالی که بقیه رو تحویل میگرفتن… یه لحظه تو دلم گفتم: "میگن این آقا از آدما هم میتونه خبر داشته باشه، تو با چه رویی داری تحویلت بگیره؟ تو که میدونی چقدر زدی…!” خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…تصمیم گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دوباره میخوان برن ، چون تازه رفته بودم با هزار منت و قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن… دم در سرم رو پایین انداخته بودم، تو حال خودم بودم که دیدم بچه‌ها صدام میکنن: "حمید حمید! حاج آقا باشماست." دیدم آقای به من اشاره میکنن که بیا جلوتر… در گوشم گفتن:- یکماهه که رو کردی ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
وقتی کاری انجام نمیشه، شاید خیری توش هست، صبر کن... وقی مشکل پیش بیاد، شاید حکمتی داره... وقتی تو زندگیت، زمین بخوری حتما درسی است که باید یاد بگیری... وقتی بهت بدی میکنند، شاید وقتشه که تو خوب بودن رو یادشون بدی... وقتی همه ی درها به روت بسته می شه، شاید با صبر و بردباری در دیگری به روت باز بشه و خدا بخواد پاداش بزرگی بهت بده... وقتی سختی پشت سختی میاد، حتما وقتشه روحت متعالی بشه... وقتی دلت تنگ می شه، حتما وقتشه با خدای خودت تنها باشی... ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
♥️ 『🖇』 ○.• خیلےوقتابندبنددل‌من‌واسھ جࢪعھ جࢪعھ زیاࢪت‌حࢪمٺـ تنگــ میشھ •.◯ •°_________🌷☘🌸_________°• ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
✔️ اکسیر اعظم است ✔️ گناهانی که درروز انجام گرفته از بین میبرد. ✔️ چراغ عالم در برزخ است. ✔️ طول عمر وزیبایی با ✔️ ،شفیع نزد ملک الموت است. ✔️ ، سبب استجابت دعاست. ✔️ ، لباسی است بر بدن انسان در قیامت. 😇 ♥️ باعــث ڪفاره گناهان است باعث روشنایی دل است ڪلید رفتن به وجواز عبور از پل صراط است😌✌ 😕😞؟؟ 😊 😃😍 تا توهم نماز شب خون بشی😉🙂 یاعلی رفیق منتظرتيم☺️🌸
معبودا! نازنینا! پناه می‌برم به ذات اقدس و توانمندت از دیوی به نام "نفس" که درون من است و دیوهای بزرگ‌تری به نام "شیطان" که مرا احاطه کرده‌اند و بسیار هوشیارانه، شبانه‌روز بر من قصد حمله دارند. دشمنانی که آنان را نمی‌بینم ولی آنان مرا می‌بینند. خدایا! دفعِ این دو هیولا فقط با لگام‌زدن بر "نفس و زبانم" ممکن است و این لگام را من نمی‌توانم بزنم، مگر این‌که همیشه در یاد تو باشم. خدایا! به عزت و جلال‌ات سوگند می‌دهم یاد خود و یاد مرگ را که بر من نوشته‌ای حتی لحظه‌ای از من مگیر!!! آمین یَا ربَّ العَالَمِین ان شاءالله همگی در پناه قرآن و اهل بیت علیهم السلام سلامت و حاجت روا باشید 🤲 شبتون بخیر در پناه حق 🥀 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🥀
😴🔗🐬 🌹یاد آوری اعمال قبل از خواب🌹 حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب : 1. قرآن را ختم کنید (=٣ بار سوره توحید) 2. پیامبران را شفیع خود گردانید (=۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین) 3. مومنین را از خود راضی کنید (=۱بار: اللهم اغفر للمومنین و المومنات) 4. یک حج و یک عمره به جا آورید ( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر) 5. اقامه هزار ركعت نماز (=٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» ) آیا حیف نیست هرشب به این سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم شویم ؟ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠🔆💠🔆💠🔆 📅تقویم نجومی📅 📮 امروز پنجشنبه 25 دی 99 🔷 25 دی 1399 🔶30 جمادی الاول 1442 🔷 14 ژانویه 2021 💚 روز بسیار شایسته و خوب و خوش یمنی است برای همه امور خصوصا : 🔻 طلب علم . 🔻تجارت و داد و ستد . 🔻خرید وسیله سواری . 🔻 آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . 🔻 امور کشاورزی و زراعی . 🔻 ملاقات های سیاسی . 🔻 خواستگاری و عقد و ازدواج . 🔻 جابه جایی و نقل و انتقال . 🔻 شرکت زدن و مشارکت کردن . 🔻 و آغاز معالجات نیک است . 🔻مریض امروز زود خوب می شود. 🔻مناسب زایمان و نوزادش صبور و خوش قدم خواهد شد . ان شاءالله. 🔻مسافرت:مسافرت بسیار خوب و مفید و سودمند است. احکام نجوم.🔭💫 ☘این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است . 🔺 ختنه نوزاد و نام گذاری فرزند . 🔺 آغاز بنایی و تعمیرات خانه . 🔺 معامله خانه و آپارتمان . 🔺 کشاورزی . 🔺 درختکاری . 🔺 و شرکت زدن نیک است . ‍ اصلاح سر و صورت : ✅طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث ایمنی از بلیات است . ✔️حجامت فصد خون دادن. یا و فصد حکمی ندارد ✅ناخن گرفتن: پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. ✅دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. 🕰 وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💚روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. ✧════•❁❀❁•════✧ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
﷽❣ ❣﷽ جانم گرفت؛ حسرت ديدار ديگرش! با ما هر آنچه یار نكرد، انتظار كرد 🌼 🍃 ✧════•❁❀❁•════✧ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
☀️ ☀️ ✨امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: 🚸هر كس حقوق هم نوعان خود را بشناسد و رعایت کند و مشکلات و نیازمندی‌های آنها را برطرف نماید در پیشگاه خداوند دارای عظمت و موقعیتي خاص خواهد بود. 📗احتجاج طبرسی. جلد۲.صفحه ۵۱۷ ✧════•❁❀❁•════✧ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💽 ذکری که حضرت صاحب الامر(عج) توصیه فرمود در توسّل‌هایت بگو: «یا محمّد یا علی یا فاطمه، ‌یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی». 🎤 🖥 ببینید و نشر دهید 📡 ✧════•❁❀❁•════✧ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
2445528499.mp3
4.18M
🎙 📝 موضوع: 💥 📌 قسمت نوزدهم و پایانی 👤 استاد 🔺 چگونه باید ایمانمان را کامل کنیم؟ 🍃
🖇عاشق "خدا" شدن سخت نيست، مقدمه‌ۍ آن دشوار است.. مقدمه‌ۍ عشق بھ خدا، دل‌بريدن‌ازدنيا و ديگران است.. مقدمه‌ۍ عشق بھ خدا، گذشتن از خود و سپردن امور بھ اوست..🕊 🌿 🌿↷ •••➜ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
دامن‌بادصباراڪہ‌گرفتم‌سحری🍁 زیرلب‌نام‌توآوردم‌وگفتم‌سحری🍂 برواێ‌بادبہ‌ارباب‌بگونوڪڕگفٺ🍁 مےشودپاێ‌ضریح‌توبیفتم‌سحری🍂 صبحتون معطر به عطر سیب❤️🌺 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
"🍃🌸🍃" 💡 🌸هیچ وقـت نـگو: محـیط خرابه، منم خراب شدم _هر چه هـوا سردتر باشد، لباست را بیشتر میکنـی!!! ••{پس هر چـه جامعه فاسدتـر شد، تو لباس تقوایت را بیشتر کن ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عباس جان بگوشی بابا!! بگذارید فقط صحنه محشر برسد چادر مادر ما کار خودش را بلد است... 🌿↷ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem ••
و سلام خدا بر علی(ع) که فرمود: 🌺🌱 🔸هيچ يك از شما به استقبال روزى از عمر خويش نمى رود، مگر اينكه روزى از عمرش را پشت سر مى گذارد ج۸ ص۱۲۶ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️حتما لازم نیستـــ شیـ😈ـطان ‌شما را بہ یڪ سایت شیطانے وارد ڪند ... ♨️ براے او همین ڪه نماز اول وقتتان را بہ وسیلہ موبایـل 📲 از شما مےگیرد ڪافیستـــــ ! 🍃💐همانا برترین کارها، کار برای است💐🍃 .ا•┈••••✾•‌°|🌺|°•✾••••┈•ا. ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
✨امام صادق فرمودند: هیچ عملی در شب و روز برتر و با فضیلت‌تر از صلوات بر محمّد و آل محمّد نمی‌باشد.  📚وسائل الشیعۀج۷: ۳۸۱ تا میتونیم در هر حالتی که هستیم، نشسته، سواره ، پیاده و....فرصت فرستادن صلوات، اونم با آرامش و با توجه رو از دست ندیم. ✨اللهم صل علی‌محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت الله مجتهدی تهرانے(ره): ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ ‌ : ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷه، کافیه. نماز هم نخوندی نخون... روزه نگرفتی نگیر. به نامحرم نگاه کردی اشکال نداره و... فقط سعی کن دلت پاک باشه! ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ : ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برایش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺁﻣﻨﻮﺍ ‏ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ : ‏[ ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ ‏] ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ ، ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ . ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ . ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ . ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ . ﻫﻢ ﺩﻝ ؛ ﻫﻢ ﻋﻤﻞ... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌ ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
🌸🍃🌸🍃 بزرگواری تعریف میکرد پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا والاخره دل مردم درتلاطمه اگر کاری از دست تو این روزگار سخت بر اومد بخاطر خدا و امام حسین انجام بده که حتمانتیجشو تو همین دنیاخواهی دید.یاعلی مدد ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
🍃🌹چه کنیم تا مورد شفاعت حضرت زهرا سلام الله علیها قرار بگیریم؟! کسی که برای عجل الله فرجه بسیار دعا میکند ، شفاعت حضرت زهرا علیهاالسلام در صحرای محشر شامل حالش خواهد شد. 📚مکیال المکارم جلد۱ صفحه۵۵۳ 🏴 اَللهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرج 🏴 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem
⛅️‍ پنج قانون خوشبختی را به خاطر بسپارید:🍃💫🌷❣ ۱-قلبتون را از نفرت پاک کنید.💖 ۲-ذهنتون را از نگرانی ها دور کنید.💐 ۳-ساده زندگی کنید🌻. ۴-بیشتر ببخشید.💝 ٥-کمتر توقع داشته باشید🌿 ♥️✋🏻 💌دُخْتَرٰآنِْ حٰآجْ قْآسِــــــمْ💌↶ http://eitaa.com/Maktab_haj_Gasem