eitaa logo
604 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
@
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️خوب به این تصویر نگاه کنید! 🔻سال ۱۳۶۵ بروجرد، پیکر دانش آموزان خردسال پس از بمباران هوایی رژیم بعث . 🔻پس گل بگیرید دهان آن‌هایی که توان نظامی و دفاعی ایران‌مان را نقد و به چالش می‌کشند. را می‌خواهیم تا در حلق دشمنان امنیت و اقتدار فرو کنیم http://eitaa.com/fatemiioon_news
🛑 طرح عامه در مقابل حیوانات خطرناک در تنور 🔹ذوالنور نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی گفت: مشکل حمله سگ ها مربوط و محدود به قم نیست، قرار است در جلسه بعدی مجلس شورای اسلامی با جمع آوری امضاء از نمایندگان مردم، طرح صیانت از حقوق عامه در مقابل حیوانات خطرناک در دستور کار قرار بگیرد. http://eitaa.com/fatemiioon_news
! بگو به نسل من از چادرِ سرت گفتی که یادگار رسیده ز کوثرت گفتی امانتیس‍ت به تو نسل بعدِ نسل آنرا چرا تو پس نرساندی به دخترت؟! دیدیش زیر بارش تیر نگاه‌ها با این سپر چرا تو نکردیش یاوری؟ مادر بگو تو را به خدا آخر اینچنین کردی برای دخترت آیا تو مادری؟ با این نماد دین و وطن، پرچم حیا پنداشتی که زندگی اش سخت می‌شود؟ بی پرده... در برابر پرتاب سنگ‌ها... پنداشتی که آینه خوشبخت می‌شود؟ http://eitaa.com/fatemiioon_news
آقای تحلیلگر سعودی‌نشنال و منوتو در نقش ضربه گیرِ http://eitaa.com/fatemiioon_news
آقای تحلیلگر شایعه‌ای با هدفی فراتر از یک کار رسانه‌ای http://eitaa.com/fatemiioon_news
آقای تحلیلگر کاظم کاظمی، را دریابید http://eitaa.com/fatemiioon_news
💠علامه طباطبایی: هرگاه مشکلات و بلاها به شما هجوم آورد و در حصار آن قرار گرفتید سیل بر محمد و آل محمد. به راه اندازید تا سیل صلوات بلاها را با خود ببرد http://eitaa.com/fatemiioon_news
✍️یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش می‌شد و قارقارقارقار باش میومد مدرسه و برمی‌گشت. 🔸یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و می‌روند، رسید به چراغ قرمز. ترمز زد و ایستاد. یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد: الله اکبر و الله اکــــبر... نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب. اشهد ان لا اله الا الله... ➕هرکی آقا مجید و نمی‌شناخت غش غش می‌خندید و متلک می‌نداخت و هرکیم می‌شناخت مات و مبهوت نگاهش می‌کرد که این مجید چش شُدِه؟! قاطی کرده چرا؟! 🔸خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت: مگه متوجه نشدید؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش می‌کردن. من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه می‌شه؛ به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه، دیدم این بهترین کاره! همین! 🌐برگی از خاطرات شهید مجید زین الدین http://eitaa.com/fatemiioon_news
⭕️ ایستگاه آخر ...اتوبوس از اولین ایستگاه حرکت کرد، تمام صندلی‌ها پر شده بود و به ناچار وسط راهرو ایستادم. چند مقصد اول، همچنان به جمعیت اضافه می‌شد و من هم خسته‌تر، البته دیدن صحنه‌ی احترام نوجوان، که جایش را به پیرمردی عصا به دست داد، خستگی را از تنم به در کرد! هر چه ایستگاه‌ پایانی نزدیک‌تر می‌شد، شلوغی هم رو به خلوتی می‌رفت و از جمعیت کاسته می‌شد! کنار پیرمردی که از ایستگاه‌های اول، سرش را به شیشه‌ی اتوبوس تکیه داده بود، یک صندلی خالی شد و نشستم. هوا کم کم رو به تاریکی می‌گذاشت و فضا کمی دلگیر شده بود! پیرمرد که انگار از همان اول حرفی در دل داشت، رو به من کرد و با لحنی پدرانه گفت: «جَوون دیدی ایستگاه اول چقدر شلوغ بود؟!» گفتم: «بله پدرجان.» گفت: «می‌بینی الان که به آخر خط داریم می‌رسیم، چقدر خلوت شده؟!» من که از این سوال و جواب حسابی گیج شده بودم، گفتم: «بله؛ چطور مگه؟!» لبخندی روی لبش نشست و گفت: « هر چی به ایستگاه‌های آخر نزدیک‌تر می‌شیم، آدمای بیشتری از قافله‌ی دین پیاده می‌شن! از علما شنیدم که حدیث داریم، دین نگه داشتن تو آخرالزمان مثل آتیش توی دست می‌مونه! پس تا جوونی مراقب خودت باش، و از کم شدن آدمای توی مسیر نترس...» من که حسابی از نگاه عمیق پیرمرد تعجب کرده بودم، یاد حدیثی (علیه‌السلام) افتادم که فرمودند: ⚠️به خدا سوگند شما خالص می‌شوید؛ ⚠️به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا می‌شوید؛ ⚠️به خدا سوگند شما خواهید شد؛ 👈🏻تا اینکه از شما باقی نمی‌ماند جز گروه بسیار کم و نادر!!! ✍️ http://eitaa.com/fatemiioon_news
عليه السلام: فرصت را درياب پيش از آنكه [با از دست رفتن] سبب اندوه شود بادِرِ الفُرصَةَ قبلَ أن تكونَ غُصّةً غرر الحكم حدیث ۴۳۶۲ http://eitaa.com/fatemiioon_news