мαɴαreм
اگه اضافی ام بگید چرا نمیگید ؟! تو چشمم نکنید محبتاتون.
من در این حس دست و پا میزنم
و آخر هم علت مرگم میشه (؛
گفت من بگم خوبم ..
تو چرا باور میکنی ، چرا میگذری !
بمون بغلم کن خوبم کن ؛
ولی والله خیلی حواسم بود
نخواست نشد نزاشت . .
من باید چیکار میکردم ؟!
شما بگین من همون کارو انجام بدم(؛🚶♂
ﺑﺮﺍﯼﺗﻮﭼﻪﺑﮕﻮﯾﻢ ؟!
ﺑﮕﻮﯾﻢﺯخممآنقدرﻋﻤﯿﻖﺷﺪﻩﮐﻪمیتوانﺩﺭﺁﻥ ﺩﺭﺧﺘﯽﮐﺎﺷﺖ ؟!
ﺑﮕﻮﯾﻢغمگینمﻭﻣﺮﮒﮐﺎﺭﯼنمیﮐﻨﺪ ؟!
گفته بودم دلم که برات تنگ میشه ..
کنج اتاق کز میکنم و شروع میکنم
به فکر کردن
-یعنی من کافی نبودم ..
-یعنی واقعی دوسم نداشت ..
-یعنی ، یعنی ، یعنی ؛)
گفته بودم میرم تو گالریم حجم عکسات هجوم میارن سمتم ؛ تمام ویسات ذخیره میشه و آرامش شبامو تامین میکنه نگفته بودم !
ولی الان میگم ، میگم که گفته باشم
حتی وقتی میدونم نیستی که ببینی . .
میگم که اگه یه روزی نبودم
این حرفارو گفته باشم
و دلمو آروم کرده باشم (:🚶♂
حس اون بچه ای رو دارم که تو مدرسه بخاطر رفیقش با همهی کلاس چپ افتاده . جلوی همه وایساده و کل کلاسو با خودش دشمن کرده بعد الان همون کسی که بخاطرش با همه دعواش شده رفته با یه نفر دیگه دوست شده :)'