الانی که یکی در میون نفسام قفسه سینم تیر میکشه دارم درک میکنم مردن اونقدراهم سخت نیست :))

هیچ کلمه‌ای برای توصیف حالم پیدا نمیکنم .

بهش گفتم پهلوم درد میکنه گفت عصبیه .. حالا تمام وجودم تیر میکشه و میلرزه از چیه ؟

چیزی که به همه گفتم بزارین به شماها هم بگم تا اینجا خوبی بدی دیدین حلال کنین ؛)*🚶🏿‍♂

کی فکرشم میکرد این اتفاقا بیافته :) من بتونم به چند ساعت انقدر عوض بشم .. (:

الان وقت شطرنج نیست .. همش دارم کیش و مات میشم:))

هرچی میگذره و به اون تایم نزدیک میشم بیشتر بدنم میلرزه ، بیشتر هذیون میگم :)😂

چرا وقتی از چیزی فرار میکنیم بیشتر و بیشتر تصاویرشو میبینیم ؟ من الان حس میکنم دوباره داره تکرار میشه:)

هنوز اون حس تپش قلب و سرما و نفس زدن دارم :)

خودشو شبیه شرک کرده بود میگفت نمیشه دیرتر بری ؟ خندیدم *-* دیوونه بودیم ، گفتم ببین هنوز نیم‌ساعت دیگه وقت داریم ! گفت پس بریم :))🙂🙂

- چرا همه چی یهویی تلخ شد :) ؟

- چرا دیگه هیچی نمیچسبه :) ؟