گفت : مواظب خودت باش ، تو منِ دوممی
تو یه خانواده ی دیگمی ، که شاید شادیت شادم نکنه ..
ولی غمت حتما منو میکشه !
گفتم منم دوستت دارم (:
خیلیا توو زندگیم بودن که فکر کردن به اینکه بدونِ اونا نفس بکشم باعث میشد نفس کم بیارم ، باعث میشد دیدگاهم به زندگی منفی بشه ، باعث میشد شور و شوقم رو از دست بدم ، اما الان همون آدما چند سالی میشه که توو زندگیم وجود ندارن ، حتی نمیدونم کجان ، زندهان یا نه ؟ مهم نیست اونا رفتن یا من ، حرفم اینه که یه تایمی نمیشد حتی تصور کنم زندگی بدونِ اونارو ، اما الان که دارم فکر میکنم میبینم زندگی بعد از اونا برای من بهتر هم شد ، باعث شد پیشرفت کنم ، باعث شد قوی بشم ، باعث شد عاقلتر بشم ، باعث شد دل نبندم به بودنایِ موقتی ، منِ الان خوب زندگی کردنش وابسته به بودنِ هیچ شخصی نیست ، آدما با رضایت خودشون میان توو زندگیم و هرجا احساس کردن نمیتونن بمونن میرن ، اصرار نمیکنم برای موندنِ کسی ، حتی کفشهاشون رو جفت میکنم و تا دمِ در همراهیشون میکنم ، کسی که به اجبار و بدونِ میل بخواد توو زندگی من بمونه هیچ جایی توو زندگی من نداره و هیچوقت نداشته .
چقدر مووووودم این لحظههای تبریک
لبخندی .. دستام از خوشحالی میلرزه ،
حواسم رفته نمیدونم به کی زنگ زدم
به کی نزدم خدایا !😂🙂
من اون لحظههایی که یهویی از جمع خانواده جدا میشیم و میریم یه گوشه ویدئو کال و کلی چرت و پرت میگیم و میخندیم و تازه ادامهشو به آخرشب محول میکنیم رو با هیچی عوض نمیکنم این حال خوب و خندهها همه و همه باعث میشه شروع قشنگتری نسبت به گذشته داشته باشم که دلیل دونه دونهی اونا حضور آدمای دلبرِ '(((((:♥😂
اول سالی معلوم نیست چی زدیم
خندم جمع نمیشه :) انقدر با دیدن
تبریکا و استوریا و تماساشون لبام
کش میاد که فقط الله الله .. *😌🚶🏿♂
هدایت شده از 🇵🇸 . آماج .
اینجا زمین، سال 1498
صدای ما را از زیر خروارها خاک میشنوید !
мαɴαreм
اینجا زمین، سال 1498 صدای ما را از زیر خروارها خاک میشنوید !
صد سال دیگه این موقع مردم منتظر شروع قرن جدیدن و به این فکر نمیکنن که صدسال پیش این موقع تو وجود داشتی یا نه ! کسی به این فکر نمیکنه که آدمی به اسم تو وجود داشته یا نه ! صد سال دیگه از تو فقط نسلی مونده که وجود تورو به یاد نمیاره . چرا اصلا صد سال دیگه ؟ اصلا شاید آخرین سالی باشه که منو تو زندهایم ! پس اونطوری که دوست داری زندگی کن ، هیچکس قرار نیست جای تو زندگی کنه ، فرصتت فقط همین یه باره ، از خودت حال خوب برای دنیا به جا بزار '(:
خوشحالم توی سالی که گذشت ..
خیلی درسا گرفتم برای قوی شدن
برای بهتر گذروندن روزای آتی !
یاد گرفتم چطور روزامو سپری کنم
تا حال قلبم خوب باشه ، فهمیدم
رابطههای سمی حذف کنم :)*
و به نظرم بهترین درس :
این بود که قرار نیست همیشه باشی !
گاهی بخاطر خودت باید رها کنی و بری .
من با تمام تلخیا این سالو یادم میمونه '((:
داشتن بعضی آدما توی زندگیمون
مثل معجزه میمونه یجوری از غیب
پیداشون میشه و حالتو خوب میکنن
که فقط میشینم دستمو میزارم زیر چونم
و با لبای کش اومده نگاهشون میکنم :))