قشنگیش اونجایی بود که بدون خجالت نشستیم برای خودمون آهنگ خوندیم ، بچه شدیم و رفتیم سمت محوطه بازیش و قشنگترش این بود که نمیزاشت چرخوفلک سوار بشم و با حالت کاملا جدی غیرتی شده بود میگفت از پیش خودم جم نمیخوری :) و منی که هی محو میشدم .. قشنگیش وقتی که خواستم پنج دقیقه جیم بزنم و ۹ نفر افتادن دنبال من و وقتی خودش پیدام کرد اونقدر محکم منو تو بغلش فشار میداد که حقیقتا آروم :) ولی از حق نگذریم که حالش بد شد سر یهربع نبودنم .. اینکه حالا همه خیالشون از من راحته ، چون اون همیشه مراقبمه :)))))))))))
خیالت راحت ؛
هم عادت می کنی ، هم فراموش ..
یک روز ، در حالی به خودت می آیی که گوشه ی فراغتت لم داده ای و همینطور که به آهنگِ مورد علاقه ات گوش می کنی و چای می نوشی ؛ چشمت به دلخوشی های تازه ای می افتد که برای خودت ساخته ای !
و آن لحظه تازه می فهمی معنای عادت کردن ، پذیرفتن و ساختن را ..
وقتی به تمام نداشته ها ، عادت کرده ای
نشدنی ها را پذیرفته ای
و برای خودت ، دلخوشی های تازه ساخته ای ..
پلی لیست موسیقی منو با صداش تصرف کرده و من چه بیاختیار دل دادم و دل بستم :)'🚶🏿♂
мαɴαreм
- کش اومدن لبام'((((((((((((((:
اونجایی که میگه من روانیِ روانی چشمات شدم ، تو همهجوره به دل میشینی از بس نابی ، با تو صدسالم میتونم عاشقی کنم :))