خیس زیر بارون قدم میزنیم و نمیدونیم
مقصد کجاست و صدای رعدوبرق باعث میشه دستشو فشار بدم و محکمتر بگیرم .🚶🏿♂
گفتم تا قبل از اینکه امروز و این تاریخ تموم بشه میخوام حذف بشم از صفحه زندگی و همونجا با صدای بوق یه ماشین دستم کشیده شد و پرت شدم یه گوشه نشستم لب جدول و دستمو گذاشتم رو قلبم تا تپشش آروم بشه و بعد کم کم با زور آب و خوردم و به اون صدا فکر کردم به جملهای که بد منو درگیر کرد :)))
мαɴαreм
خدا هیچ بندهای و مجبور نکنه بین هفت تا پیوی گیر کنه تا یه نفرو آروم کنه و تهش با کلافگی درد قلبش سا
یجوری گیرم بین چند نفر برای آرومشدنشون برای مرهم بودن که دردای خودم یادم رفته .
زبان اسپانیایی یه کلمه هست به اسم "Querencia"جایی که احساس امنیت میکنی . . جایی مثل اتاق تو خونه ، یا یه گوشه دنج ، یا بغل کسی که دوسش داری !
تو رابطه هاتون بیشتر از اینکه عاشق باشید ،
همدم و تکیه گاه باشید ، حرمت نگه دارید ،
همدیگه رو بلد باشید !
یهجایی بود یهویی وقتی بلند شدم با تصویری روبهرو شدم که باورم نمیشد دوباره دوباره این آدم داشت بیرحمانه دلمو میبرد و تلاش میکرد برای خندیدن من .. من بعد از شنیدن حرفش دم گوشم دیگه چیزی نشنیدم ! همون که میگن انگار لابهلای رویاهام غرق شدم :) چلوندمش ؟ نه یهچیزی فراتر از چلوندن .. صدای نفساش ؟ آره هنوز توی گوشم میپیچه اون سمفونی آرامشبخش صداش .. من نه فقط امروز کل این مدت تک به تک لحظاتش گم و گور میشم بین دلبریاش و قشنگیاش .. من خوبم دردم با اون حل میشه فراموش میشه :) یادم میره قبل از این کجا بودم و در چه حالی روزامو میگذروندم فقط اینو میدونم این حس ناب حتی اگه کوتاه باشه اونقدر شیرینه که محاله قیدشو بزنم و ازش بگذرم'((:
- زمان دلبری ؟ ' 9:00 ' - [ 4/2/1401 ] -
من ؟ بین تارهای صوتیش زندگی میکنم
بین تک به تک خندههاش . . تمام زیباییش !
اصلا بزار یه سوال بپرسم ،
مگه کسی تا حالا دیوونه یه آدم بوده ؟(: