ببین حقیقتا من الان توی مسخره‌ترین حالت ممکنم ولی بازم دلم واسه تو نفهم تنگ شده .

میدونم تا آخر راه قراره کلی هیولا بهمون حمله کنن ، میدونم تا آخر راه قراره بند آل‌استارم باز بشه و این پا گیر کنه به اون پا و با کله بخورم زمین ، میدونم قراره کلی زخمی بشیم تا آخر راه ! اما بیا دستای همو بگیریم هوم ؟ نظرت چیه ؟ بیا تا آخر راه کنار هم باشیم . . تو کولتو پر کن عکس چشات و عطر صدات ، منم پر میکنم از احساسم ، تا آخر راه کنار هم هستیم . میدونی تهش چی میشه ؟ منو تو موفق میشیم ، تهش به همه‌ی روزای سختمون میخندیم و ازشون خدافظی میکنیم .

تو عشقشو داری بگی یه نفرو داری .. که دنبالته ، محل بش نمیزاری :))

عشقشو داری بگی یه آدم خوبی .. از آدم بودن فقط اسمشو داری :))

- میشه برای حال اینروزامون دعا کنید ؟(:

حس میکنم اوضاع پیچیده‌تر از اونی که فکر میکردم شده و من برای اولین بار در برابر این شرایط کم آوردم نمیتونم چند نفرو هم‌زمان کنترل کنم و خودم دردم نیاد :))

من ؟ دیوونه‌تر از این حرفام .. همین الان توی این موقعیت دارم آماده میشم برم پیشش بگم بیا بغلم و هر چقدر میخوای موهامو بهم بریز ، کیه که اعتراض کنه بیا اصلا ببینم چجوری آرومت کنم ، تو فقط آروم بگیر تو فقط آروم بمون ، حالا هرطوری . . ((:

هیچ لحظه‌ای دردناک‌تر از خدافظی نیست حالا اونم خدافظی که میدونی چندساعت بعد همو میبینید نمیدونم چرا انقدر دلمو آشوب میکنه .

حس میکنم مثل روانشناسیم که همه میرن باهاش حرف‌میزنن درد و دل میکنن اروم میشن ولی خودش نمیتونه با کسی حرف بزنه .

بهش گفتم ببین مگه نمیدونی دلبری‌م تا نخندی تا خوب بودنتو نبینم ولت نمیکنم پس بیا با هم حلش کنیم مگه من نباشم که تنهایی درد بکشی و دلت حالش بد باشه ! بعد اون چشماشو بست خندید گفت نمیدونم چیشد که خدا قبول کرد تو راضی بشی به کنار من بودن ولی این یهویی اومدنت حالمو خوب نگه‌میداره ، حالا شما بگین من چه کنم با این ریز دلبری‌کردن؟(:

معمولا وقتای کلافگیش سمت گیتار و فاز خوندن نمیرفت ولی الان که داره میزنه و میخونه ، دارم به این فکر میکنم چجوری شد ؟

- سۍ ࢪۅز دیگـھ'(:🤍