мαɴαreм
- گاهاً چشمها میشن مثال نقض حرف زبان :)
عادت ، بیحسکننده قوی و بزرگیه !'(:
اینکه از الان استرس بر من غالب شده خیلی حس مسخره و رومخیه ، هنوز دوساعت و اندی مونده داداش آرام باش://😐🚶🏿♂
мαɴαreм
- یِڪ ࢪۅز دیگـھ'(:🤍
- انگار رسیدیم به نقطه آغاز -
نقطهِ هم آغوشی مسکوت ..
نقطهِ سکوت در عین پرحرفی ..
نقطهِ لبخندهای پی در پی و واقعی ..
نقطهِ دلبردنهای بیچونوچرا ..
نقطهِ آغاز وهمِ دلانگیزِ واقعیِ مـــا'(:
وقتی تیکه کلامهاش می شه تیکه کلامهات ، نوع خندیدنتون شبیه به هم می شه، نوع حرفزدنتون ، نوع رفتارتون ، علایق و سلیقه هاتون یکی میشه ؛ در واقع دارین وارد یه لول جدیدی فراتر از صمیمیت می شید ، شما دارید باهم یکی می شید و حقیقتاً این یکی از زیباترین چیزاییه که میتونه برای هر دونفر اتفاق بیوفته ..(:
یه حرفی که استاد زیستمون همیشه ورد زبونش بود این بود که ، دریچههای قلب موقع هیجان دچار اختلال میشن ، مثل هیجان قبل دیدنش که منجر به تپش قلب میشه((:
نگاهم کرد ، نگاهشو دوست داشتم
لبخند زد ، لبخندشو دوست داشتم
خوشحال شد ، خوشحالیشو دوست داشتم
همین قدر ساده دوسش داشتم : )))
تا حالا دقت نکرده بودم یا شاید مهم نبود ،
هر گوشی 3 تا اسکنر انگشت قبول میکنه:/
تا چند دقیقه قبل که فهمیدم فقط یکیش منم
و اون دو تا به نام یکی دیگه ثبت شده:!!!!!!!!!!!