داروخانه معنوی
#احسن_القصص ☘شیخ مرتضی انصاری (۴) در آن زمان آیت الله شیخ علی کاشف الغطا و آیتالله حاج شیخ محمد حس
#احسن_القصص
☘شیخ مرتضی انصاری (۵)
بعد از فوت آیتالله حاج شیخ محمدحسن مردم به سفارش آن مرحوم اطراف شیخ انصاری را گرفتند تا ایشان زعامت حوزه علمیه شیعیان را بر عهده گیرد. شیخ انصاری فرمود: با وجود حضرت آیت الله "سیدالعلمای مازندرانی" که نسبت به من اعلماند و در حالیکه من هنوز رساله عملیهام را ننوشتهام، از انجام این کار معذورم. لذا شیخ انصاری به سیدالعلماء در بابل نامه ای نوشت و از ایشان درخواست کرد زعامت حوزه علمیه نجف را عهده دار شوند.
⚡️⚡️⚡️
سیدالعلماء در جواب نامه شیخ انصاری نوشت: درست است که وقتی من در شهر نجف با شما هم مباحث بودم، در فقه قویتر بودم، اما چون مدتهاست بخاطر رسیدگی به امور مردم از درس و بحث فارغ شدهام، شما را اعلم بر خود می دانم، لذا خودتان باید مرجعیت را قبول بفرمایید. با این حال شیخ انصاری فرمودند:
"من یقین به لیاقت خود برای جلوس در این مقام را ندارم، مگر اینکه مولایم حضرت ولی عصر ارواحنافداه به من اجازه اجتهاد دهند و مرا به این مقام تعیین کنند."
ادامه دارد.. ..
#شرح_حال_اولیاء_خدا
📗مجله منتظران شماره 22
@Manavi_2
42.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای_جلوگیری_از_کارهای_غیرشرعی_همسرتان
#زنا
#مشروب
#دوست_ناباب
اگر همسرتان در دام شیطان افتاده و کارهای غیر شرعی انجام میدهد مثال رابطه با زنان و مشروب خوری یا نیامدن شب تا صبح به منزل و به ناراحتی شما از این موضوع اهمیت نمیدهد و یا برادر پدر و....
«آیه شریفه نهم از سوره مبارکه یاسین»را بخواند و به سمت فرد مورد نظرش بدمد در مقبول شدن سخنش بسیار موثر و مجرب است.
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص #تشرفات (قسمت چهارم): #امام_زمانﷻ گفتم: این مسجد برای جن است یا ملائکه؟ فرمود: نه برای
#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت پنجم):
#امام_زمانﷻ
من آمدم سر جاده، دیدم ماشین راه افتاده است. آن جوانها گفتند با کی حرف می زدی اونجا زیر آفتاب؟ گفتم: آخه شما آن سید را ندیدید با آن نیزه ده متری که دستش بود، با او حرف می زدم که برود سر درسش. گفتند: کدام سید؟! گفتم: اینجا. برگشتم، دیدم هیچکس نیست. خجالت کشیدم، یکوقت اینها نگویند این خودش دروغ می گوید. آمدم توی اتومبیل نشستم. اصلا حرف نزدم، دائم توی فکر بودم... رسیدیم جمکران،
✨💫✨
توی مسجد یک پیرمردی پهلو دستم نشسته بود، یک جوان هم این طرف نشسته بود، نماز جمکران را خواندم، برای صلوات می خواستم بروم سجده، یک آقای سیدی آمد، یک بوی عطری میداد. گفت: آقای عسکری سلام علیکم. و نشست پهلوی دستم، عمامه سیاه سرش بود، رنگش جور دیگری بود، لباسش هم جور دیگری بود، اما تُن صدایش همان سید صبحی بود. گفت: می خواهم یک نصیحتت بکنم، گفتم: بفرمایید. گفت: شما که تهران منبر می روی، بگو قال رسول الله، قال امیرالمؤمنین، چکار داری فلان حرف را می زنی، این را از من بشنو فلان حرف را نزن.
✨💫✨
گفتم: چشم آقا. برای نماز شتاب زده بودم. ذکر صلوات را گفتم، وقتی که سرم به سجده بود، توی دلم گفتم سر بلند کنم و بگویم آقا شما مال کجا هستی؟ کجا دیدی من تهران منبر بروم؟ سربلند کردم دیدم آقا نیست! به پیرمرد کنارم گفتم این آقا که کنار من بود کجا رفت؟ گفت آقایی ندیدم! به جوان گفتم: آقا شما آقایی که با من حرف می زد ندیدی، گفت: ندیدم. یک دفعه مثل اینکه زمین لرزه بشود تکان خوردم فهمیدم که این آقا حضرت بود، آن آقای صبحی هم حضرت ولی عصر ارواحنا فداه بود.
ادامه دارد ...
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم
آقـٰاجآنـم،
مُولآیِمَن،
اِمآمزمٰانـ♡م...
دٍلـمبِهوُسعتِغیبتِکُبـریٰتَنگأست...!
میشَودبیآیی آقٰاجآنَم؟!
دورتـآنبِگردَمآقـآیمهربآن!
یٰاصآحِبالْزمٰانْ💚'!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🙂🌱
السݪامعلیڪیابقیةاللہ✋💚
#امام_زمانﷻ
@Manavi_2