#بخت_گشایی
#بخت
#ازدواج
چند ختم به جهت باز شدن بخت دختران
📗این اعمال جهت بانوان و آساني ازدواج آنان است:
1⃣در روز دعای_مقنعه را نوشته در زیر مقنعه یا حجاب و شب هنگام آن را زیر بالش می گذارید.
2⃣سوره احزاب را عصر_جمعه با مداد یا با قلم و زعفران و گلاب بر تکه ای از لباسی که می پوشید نوشته سپس آن را در کوزه ای می گذارید و درب آن را می بندید یا آن را در یکی از گوشه های منزل یا باغ پنهان می کنید.
3⃣ سوره فتح را تا "عزیزا حکیما" با گلاب و زعفران بر یک تکه از لباس می نویسید و آن را به لباس خود وصل می کنید به مدت 《7》 روز در سمتی که قلب شما قرار دارد.
روز هفتم《7》 این رقعه یا تکه لباس را برمی دارید، می شورید و آب آن را بر روی سر خود می ریزید.
در این یک هفته هر شب نیز 《100》 مرتبه ذکر
✨{{یا لطیف}}✨
بگویید.
4⃣ روزانه 《110》 مرتبه بگویید:
✨{{یا جامع بین الناس لیوم لاریب فیه أن الله لا یخلف المیعاد إجمع بنی و بین زوج مومن}}✨ ---
دعای مقنعه نیز این است:
{{بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله و بالله و من عند الله و ألیه ترجعون هو الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها باسم:(اسم دختر را بنویسید)
88 د 8111 اول 22 م 9 ممم
لااله الا الله و الله اکبر اسئللک من فضللک و رحمتک فانها بیدک لا یملکها من احد غیرک و صلی الله علی محمد و آله اجمعین ))
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص #تشرفات (قسمت دوم) #امام_زمان ﷻ 💥سه ماه بعد به همین منوال گذشت و من روزی یازده قرص می
#احسن_القصص
#تشرفات
#امام_زمان ﷻ
💥حسین آقا بابایی نقل می کند: شبی در خواب دیدم که به مکه معظمه مشرف شدم. صبح آن روز در حالی که روزه بودم تصمیم گرفتم به مسجد مقدس جمکران بروم، یکی از فرزندان من به نام محمد باقر که هفت سال بیشتر نداشت گفت: مرا هم با خود ببر. آنگاه همراه او در حالی که برف همه جا را پوشانده بود، پیاده راه افتادیم و در راه جویهای بزرگ آب بود که من فرزندم را کول گرفته و از آب عبور می کردیم تا به باغ قلعه و آب انبار حاجی حسینعلی رسیدیم. بچه گفت: تشنه هستم. از آب انبار به او آب دادم.
✨💫✨
هنگامی که از قلعه عبور کردیم ناگهان چشمم به یک سید بزرگوار و جلیل القدری افتاد که تاکنون کسی را به آن زیبایی و نورانیت ندیده بودم و در طرف راست صورت او خالی بود، وقتی نزدیک ما رسید سلام کردم و گفتم: شما به مسجد تشریف می برید یا از مسجد بر می گردید؟ فرمودند: « به مسجد می آیم» پس از آن در تصرف ولایتی، دیگر نتوانستم حرف بزنم. آقا از بلندی کنار جاده حرکت می کردند و ما از وسط جاده، تا اینکه به خط راه آهن رسیدیم، زیرا پل عبوری راه آهن آب و گل بود به آقا گفتم: ابتدا بچه را کول می کنم و از آب زیر پل عبور می دهم و بعد می آیم شما را کول می کنم و به آن طرف پل خط آهن می رسانم.
✨💫✨
آقا با عصایی که دستش بود اشاره کرد که شما با بچه بروید! من بچه را آن طرف راه آهن گذاشتم آقا تشریف نیاوردند. چند دقیقه ای ماندیم ولی دیدیم از آقا خبری نشد. به طرف خط آهن آمدم دیدم اصلا نه آقا هست و نه رد پایی وجود دارد. من از شدت ناراحتی شروع کردم به گریه کردن، بچه از من می پرسید: چرا گریه می کنی؟ گفتم بابا آن کسی که ما باید ببینیم یعنی وجود مبارک حضرت ولی عصر ارواحنا فداه دیدیم و نشناختیم بعدا آمدم از باغ قلعه یعنی جایی که آقا را همانجا زیارت کردیم و با آقا همراه شدیم تا راه آهن مکررا شمارش کردم٬ ۱۷۲۴ قدم بود که به برکت حضرت، این همه راه را با طی الارض رفته بودیم.
📗شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام ج ۲ ص ۲۸۹
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@Manavi_2
#سلام_امام_زمانم 💚
ڪُلبہ ڪوچَکے دَر قَلبـــᰔــم،
سٰالیانےست مُنتـــــظر و
چِشم بہ رٰاه میهمانےست....
میهمآنے ڪہ بٰا آمَدنش،
آرامشے؏َــجیب رٰا ؛
أز سَفر بہ سوغــꕤـــآت مےآورد.
ڪجٰایے، اِ؎ میهـــــمآن ڪُلبہ قلــ𑁍ـــبهـــــآ؎ مٰا؟!
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#اربعین
@Manavi_2
دَر مَسیــر ﴿ڪَربـــــلٰا﴾
چـــ✤ـآدرت را مُحڪم بِگیــر...
وَ زیـنـــــبۜ، رٰا یــآد ڪُن..
هَــر چہ مُحڪم مےگـِـرفت۔۔۔ꕤ
مُحڪمتَر مےزَدند ...😔
﴿أربعینےهآ التـــــمآس د؏ـــــآ﴾
#زن_عفت_افتخار
#حجاب
#چادرانه
@Manavi_2
💥#تلنگر
وَقتےحیـــــآرفت؛
ایمــــᰔـآناِنسٰانـــ هَممےرَود۔۔!
چُونحیـــــآپوشِشےبَرا؎ ایـــــمآن
أست۔۔۔
آنوقت هرچہ شیـــــطانمےگوید:
أنجٰاممیدَهے...
هَمہ رَقمجنـــــآیتمیڪُنے!
#آیتاللهمجتهدی
#سخن_بزرگان
@Manavi_2