eitaa logo
داروخانه معنوی
6.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
_چِہ قَطـــــور شُده۔۔ کتٰاب تـــــٰاریخ نَبودنت!... هِزار و چَنـــــد فَصل دٰارد؛ دِلتنگے زَمیــ🌎ـــن! و فَصل آخَر، هَنوز هم نــــٰـاتمآم ۔۔۔! قِصّہ؎ نیٰامدنتـــــآن؛ بِســـــر نمےرسَد؟ اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه۹۴ در فضل رسول اكرم(ص) و پند و اندرز 🎇🎇🎇#خطبه۹۴🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🌸وصف خداي سبحان: برتر و بزرگ است خد
خطبه۹۵ وصف پيامبر 🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🌫دوران جاهليت و نعمت بعثت خدا پيامبر اسلام را به هنگامي مبعوث فرمود كه مردم در حيرت و سرگرداني بودند، در فتنه ها بسر مي بردند، هوي و هوس بر آنها چيره شده، و خود بزرگ بيني و تكبر به لغزشهاي فراوانشان كشانده بود، و نادانيهاي جاهليت پست و خوارشان كرده، و در امور زندگي حيران و سرگردان بودند، و بلاي جهل و ناداني دامنگيرشان بود پس پيامبر (ص) در نصيحت و خيرخواهي نهايت تلاش را كرد، و آنان را به راه راست راهنمايي، و از راه حكمت و موعظه نيكو، مردم را به خدا دعوت فرمود. 💠باهم نهج البلاغه بخوانیم «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
📚 داستان‌عاشقانه‌واقعی #رمان #دومدافع #قسمت_ســــــوم ســر جـــام نشستہ بودم و تکون نمیخــوردم سج
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 📚 داستان‌عاشقانه‌واقعی ❤️ ❤️ دراتاق به صدا در اومد... مامان بود... اسماء جان ساعت ونگاه کردم اصلاحواسمون بہ ساعت نبود یڪ ساعت گذشتہ بود بلندشدم و درو اتاق وبازکردم جانم مامان   حالتون خوبہ عزیزم آقاے سجادے خوب هستید چیزے احتیاج ندارید ازجاش بلند شد وخجالت زده گفت بلہ بلہ خیلے ممنون دیگہ داشتیم میومدیم بیرون ایـن وگفت و ازاتاق رفت بیرون ب مامان یه نگاهے کردم وتودلم گفتم اخہ الان وقت اومدن بود؟ چرا اونطورے نگاه میکنے اسماء؟ هیچے آخہ حرفامون تموم نشده بود نه به ایـن کہ قبول نمیکردے بیان نه به ایـن ک دلت نمیخواد برن اخمے کردم وگفتم واااااا مامان من کے گفتم... صداے یا اللہ مهمونارو شنیدیم رفتیم تابدرقشون کنیم مادرسجادے صورتمو بوسید وگفت چی شد عروس گلم پسندیدے پسرمارو؟ باتعجب نگاهش کردم  نمیدونستم چی باید بگم که مامان به دادم رسیدحاج خانم با یہ بار حرف زدن که نمیشہ انشااللہ چند بارهمو ببینن حرف بزنـن بعد سجادے سرشو انداختہ بود پاییـن اصـلا انگار آدم دیگہ اے شده بود قــرارشد ک ما بهشون خبربدیم که دفہ ے بعد کے بیان بعداز رفتنشون نفس راحتے کشیدم ورفتم سمت اتاق که بوے گل یاس واحساس کردم نگاهم افتاد به دستہ گلے که با گل یاس سفید و رز قرمز  تزئین شده بود عجب سلیقہ اے من و باش دستہ گل شب خواستگاریمم ندیده بودم... شب سختے بود انقدخستہ بودم که حتے به اتفاقات پیش اومده فکر نکردم وخوابیدم صب که داشتم میرفتم دانشگاه خداخدا میکردم امروز کلاسے که باهم داشتیم کنسل بشہ یااینکہ نیادنمیتونستم باهاش رو در رو بشم  داشتم وارد دانشگاه میشدم ک یہ نفر صدام کرد سجادے بود بدنم یخ کرد فقط تو خونہ خودمون شیر بودم خانم محمدی.... سرمو برگردوندم ازم فاصلہ داشت  دویدطرفم🏃 نفس راحتے کشید. سرشو انداخت پاییـݧ و گفت سلام خانم محمدے صبتوݧ بخیر موقعے ک باهام حرف میزد سرش  پاییـݧ بود اصـݧ فک نکنم تاحالا چهره ے منو دیده باشہ  پس چطورے اومده خواستگارے الله و اعلم _سلام صبح شما هم بخیر ایـݧ وگفتم و برگشتم ک ب راهم ادامہ بدم صدام کردببخشید خانم محمدے صبر کنید میخواستم حرف ناتموم دیشب و تموم کنم راستش...من... انقد لفتش داد کہ دوستش از راه رسید (آقای محسنی )پسر پرشرو شور دانشگاه رفیق صمیمیے سجادے بود اماهر چے سجادے آروم و سر بہ زیر بود محسنی شیطون وحاضر جواب اما درکل پسر خوبے بود رو کردسمت مـݧ و گفت بہ بہ خانم محمدے روزتون بخیر سجادے چشم غره اے براش رفت و از مـݧ عذر خواهے کرد و دست محسنے و گرفت و رفت خلاصہ ک تو دلم کلے ب سجادے بدو بیراه گفتم اوݧ ازمراسم خواستگارے دیشب ک تشریف آورده بود واسہ بازدید از اتاق اینم از الان داشتم زیرلب غر میزدم ک دوستم مریم اومد سمتم و گفت بہ بہ  عروس خانم چیه چرا باز دارے غر غرمیکنے مث پیر زنها اخمے بهش کردم گفتم علیک سلام  بیابریم بابا کلاسموݧ دیر شد خندیدو گفت:اوه اوه اینطور ک معلومه دیشب  یه اتفاقاتی افتاده. یارو کچل بود زشت بود ؟ نکنه چایے رو ریختی رو بنده خدا بگو مـݧ طاقت شنیدنشو دارم دستشو گرفتم وگفتم بیا کم حرف بزن تو حالا حالا ها احتیاج داری  ب ایـݧ فک. تازه اول جوونیتہ تو راه کلاس قضیہ دیشب و تعریف کردم اونم مث مـݧ جا خورد تو کلاس یه نگاه ب من میکرد یہ نگاه ب سجادے بعد میزد زیر خنده. نفهمیدم کلاس چطورے تموم شد کلا تو فکر دیشب و سجادے و....بودم خدا بگم چیکارت کنه مارو از درس و زندگے انداختے.... ◀️ ادامــــہ دارد... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌔 نماز شب شفیع در نزد حضرت ملک الموت است. موقعی که حضرت ملک الموت تشریف می آورند، نماز_شب می آید و شفاعت او را می کند. می گوید: «ایشان اهل نماز_شب بوده است». البته او هم می داند. اما اين‌ها جنبه تشریفاتی آن است. نماز_شب نوری در قبر انسان می شود. ⤴️آیةالله ناصری دولت آبادی ره «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍💫خــــدایــــا 🌟در این شب های عزیز ماه رمضان 💫عطا کن بر ما هرآنچه که 🌟در راه بندگی تو نیازمندیم 💫دلـهـایـمـان را مـؤمـن 🌟دستانمان را شکرگزار 💫و روحمان را بیدار قرار ده 🌟باشد که دست پر از میهمانی‌ات بازگردیم 💫آمـــیـــن یـــا رَبَّ🤲 💫شــبــتــون پـــراز 🌟ستاره هایی باشہ کہ هرشب 💫بہ خدا سفارشتونو میکنن 🌟الهی حاجت دلتون براورده بشہ 💫رویــاهـاتـون شـیـریــن 💫با آرزوی قبولی طاعات و 🌟عــبــادات شـمــا خــوبــان 💫شبتون پُر از نگاه مهربون خدا «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛ ﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند : خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾ در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡ @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا