#در_باب_محبت_بین_زوجین
#محبت
✍🏻برای رفع صفت لغوگوئی و فحاشی همسرتان یا هر شخص دیگر برغذایی که قصد خوردن آنرا دارد 《62》 مرتبه :
#یاحمید
بخوانید؛
✨✍🏻 سه《3》 روز هر روز چهل و یکبار 《41》#آیه_الکرسی را خوانده و به نبات بدمیدو به همسرتان بدهید بخورد تازنده است از شما جدا نشود
✨✍🏻 برای #خوشبختی و #عاقبت_خوش درزندگی سوره #نور را هرروز یکبار بخوانید.
📚منبع:مخازن ج1 ص5
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#احسن_القصص
☘علامه امینی (٢٨)
مناظره علامه امینی با استاد اعظمی بغدادی در باب روایت *علی مع الحق و الحق مع علی*
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
#بی_نیازی
📝دعایی برای محتاج نشدن به مخلوقات
هر که بعد از نماز فجر این اذکار را مداومت کند و به روی خود بدمد ، ان شاءاللّه تعالی محتاج مخلوق نشود .
↩️ بسم الله صد 《100》مرتبه
↩️ الملک نود صـد《90》 مرتــبه
↩️ یا باسـطـ ده《10》 مرتبه
↩️یا رحــمن《100》 صــد مرتبه
↩️یا رحــیـم صــد《100》 مرتبه
↩️العزیز چـهـل و یک《41》 مرتبه
📚منبع : تحـفـة الـاَســـرار ص 282
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
داروخانه معنوی
#احسن_القصص #تشرفات 💥مؤمن متدین شیخ هاشم بن عبدالباقی که از شیعیان سامراست نقل می کند: در سن طفولی
#احسن_القصص
#تشرفات
عبد صالح شیخ حسین مسئول شمعهای حرم مطهر حسینی و از خدام پیر حضرت سیدالشهداء علیه السلام که فرد مورد اعتمادی است فرمود: من و سید جلیل، مرحوم سید هاشم نایب التولیه مسئول بستن و باز کردن درهای حرم مطهر بودیم و در صحن مقدس بیتوته میکردیم. برنامه ما این بود که اول شب تمام زوایای رواق مقدس و حرم را جستجو مینمودیم، آنگاه درها را میبستیم و صبح هم بعد از باز کردن درها تمام زوایا را تفحص مینمودیم که کسی مخفی نمانده باشد.
✨💫✨
شبی طبق معمول تمام کنار و گوشه ها را تفحص کردیم و درها را بستیم و خوابیدیم. آن شب من کمی زودتر از شبهای دیگر بیدار شدم و سیدهاشم را بیدار کردم. گفت: نیمساعت وقت باقی است و بد نیست در حرم مشغول نماز شویم و وقتی زمان باز شدن درها رسید آنها را باز کنیم. در رواق مقدس را باز کردیم و آن را از داخل بستیم و یکی از سه در حرم را که پیش روی مبارک است باز نمودیم و داخل شدیم تا به بالای سر مقدس رسیدیم، ناگاه دیدیم سیدی نورانی در آنجا ایستاده و مشغول نماز است و در حال قنوت میباشد.
✨💫✨
سید هاشم گفت: فلانی، مگر اول شب و وقت بستن درها جستجو نکردی؟ گفتم: چرا جستجو کردم و دقت نمودم و احدی باقی نمانده بود. گفت: پس چراغ بیاور تا به صورت او نگاه کنم و ببینم او را میشناسم یا نه! چراغ آوردم و نظر کردیم، گفت: من او را نمیشناسم و هرگز ندیدهام. ایستادیم و منتظر ماندیم تا از نماز فارغ شود، ولی آنقدر نمازش طول کشید که ما خسته شدیم و او همچنان در قنوت بود. سیدهاشم گفت: بیا برویم بگردیم و ببینیم غیر از او کسی را در حرم مییابیم یا نه.
✨💫✨
از پشت ضریح به طرف پیش رو رفتیم و از آنجا به طرف بالای سر مقدس برگشتیم، ولی با کمال تعجب او را در جای خود ندیدیم. این بار مشغول تفحص از او شدیم اما ابدا اثری نیافتیم. سیدهاشم گفت: درها که بسته است پس از کجا خارج شد؟ آنگاه عمامه خود را از سر انداخت و بنا کرد بر سر خود زدن. گفتم: سید تو را چه میشود؟ گفت: یقین کردم که این آقا مولایمان حضرت صاحب الزّمان أرواحنا فداه بوده است ولی ما حضرتش را نشناختیم و نفهمیدیم و گریه زیادی کرد.
📗ملاقات با امام زمان در کربلا ص ۵۷
اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4