#حضرت_آدم
✍#دین_و_زبان_حضرت_آدم_چه_بود؟
آدم به زبان عربی صحبت می کرد اما بعد از ارتکاب به گناه و آمدن به زمین لهجه او به (سریانی) تغییر یافت.
از زمان حضرت آدم علیه السلام تا زمان حضرت نوح(ع) مردم هیچ دینی نداشتن
فقط دارای یک سلسله عقاید کلی و مجموعهای از اخلاقیات بودهاند.
آدم هنگامی که بر زمین فرود آمد، بر نگین انگشتری خود، این جمله را نقش نمود؛ محمّد رسول اللّه و علی ولی اللّه .
رابطه نماز عصر ومغرب با ادم درچیست؟
تعیین وقت نماز عصر به این علت است که آدم در آن ساعت از درخت ممنوعه تناول کرد و از بهشت رانده شد و نماز مغرب ساعتی است که خداوند توبه آدم را پذیرفت. رکعت اول نماز مغربی که آدم به جای آورد برای خطایی بود که مرتکب گشت، رکعت دوم بخاطر خطای حوا و رکعت سوم به جهت توبه اش اَدا شد.
📚سرگذشت ادم و حوا(سوره بقره،طه و...)
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
#احسن_القصص
🚨 جریان عجیب زن رقّاصه و آیتالله بیدآبادی
💠روزی جمعی از اشرار اصفهان عارف بزرگ آیت الله حاج شیخ محمد بیدآبادی (رضوان الله علیه) را میبینند و از ایشان تقاضا میکنند که جهت ایراد خطبه عقد به منزلی در همان حوالی بروند و دو جوان را از تجرد درآورند.
ایشان دعوت را قبول نموده و به همراه آنان به یکی از محلههای اصفهان میروند. سرانجام به خانهای میرسند به محض ورود ایشان، زنی سربرهنه و با لباس نامناسب از اتاق بیرون آمده و به ایشان میگوید: بهبه! حاج آقا خوش آمدی، صفا آوردی! ایشان متوجه قضایا میشوند و قصد مراجعت میکنند که جمع اوباش جلوی ایشان را گرفته و میگویند: چارهای نداری جز این که امروز را با ما بگذرانی! سپس همان زن که در ابتدا به ایشان خوش آمد گفته بود، در حالی که دایره ای یا تنبکی به دست داشته، وارد اتاق میشود و شروع به زدن و رقصیدن نموده و به دور اتاق میچرخد! جماعت اوباش نیز حلقهوار دور تا دور اتاق نشسته و کف میزنند. این زن در حال رقص، این شعر را خطاب به ایشان خوانده و مکرر میگوید:
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را
🔻پس از دقایقی که ایشان سر به زیر افکنده بودند، ناگهان سر بلند کردند و خطاب به آنان میفرماید: «تغییر دادم!» به محض آن که این دو کلمه از دهان عالم سالک خارج میشود، آن جماعت به #سجده میافتند و از رفتار و کردار خود عذرخواهی نموده و بر دست و پای آن ولی الهی بوسه میزنند و ایشان نیز حکم توبه بر آنان جاری مینماید. در ارتباط با این حادثه خود آن بزرگوار فرمودند: در یک لحظه #قلب آنان را از #تصرّف_شیطان به سوی خداوند بازگرداندم.
📙حکایات عاشقان خدا،حاجی زاده، ج1
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
﷽ #احکام_تقلید
💬سوال
کسی ک مرجع تقلید نداره نمازش صحیح است؟
ــــــــــــــــــــــ
✍پاسخ
اگر مكلّف مدّتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد، دو حالت دارد:
1. اعمالش را مطابق با فتوای مجتهدی که باید از او تقلید کند انجام داده است که در این صورت اعمال گذشته او صحیح است.
2. اعمالش را مطابق با فتوای مجتهدی که باید از او تقلید کند انجام نداده است که در این فرض اگر اشکال عملش از جهت اركان و مانند آن باشد (مثلا وضو یا غسلش باطل بوده) یا از جهت ارکان هم نباشد ولی مکلف جاهل مقصر باشد در این صورت آن عملش باطل است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضيح المسائل 16 مرجع مسأله14
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
📿📖 #احکام_متفرقه
🌀اگر در مجلس عروسی، گناهانی مانند: پخش موسیقی حرام یا بد حجابی در مقابل نامحرم باشد، اگر شرایط و توان نهی از منکر باشد، باید آنان را از کارهای حرام نهی کند و گرنه نهی منکر از او ساقط است و در صورتی که به آن عروسی، مجلس گناه بگویند باید آن جا را ترک کند.
🌀اما اگر این مجلس عنوان مجلس گناه بر آن صدق نکند و حضور در این مجلس عرفاً تأیید عملیِ گناه (مانند بدحجابی) محسوب نشود، شرکت در آن به اندازه لزوم و به جهت اعلام حضور و احترام میزبان، اشکال ندارد.
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 خدا ما را رها نمیکند!
🔵 نحوه توسل به امام زمان (عج)
🎙 آیت الله مصباح یزدی
👈🏻با ارسال این کلیپ برای دیگران در ثواب آن شریک باشید
@Manavi_2
رمان #سارا
قسمت صد و شصتم
دیشب حتی بیشتر از روزی که در مدرسه به مناسبت روز پدر جشنی گرفته بودند و همه ی بچه های کلاسمان پدرانشان حضور داشتند به جز من، زجر کشیدم! محکم روی چشمانم را می مالم چند نفس عمیق می کشم تا قفسه ی تند شده ی سینه ام را که به شدت بالا پایین می شود آرام کنم!
برای خودم لیوان آبی می ریزم و کم مانده از حال بروم که همان جا کف اشپزخانه می نشینم و به کابینت تکیه می دهم و چند قطره آب به دهان خشک شده ام می رسانم.
نمیدانم...
حس هایم را درک نمی کنم!
من بابت رفتارم در پارک شرمسارم و به ارسلان حق می دهم ناراحت باشد برای بچه خواندنم و سرکوفت هایش دلگیرم و برای رفتار این چند روزش عصبانی و برای دیشب حس حقارتِ بدی دارم.
یعنی رفتار من انقدر با برادری که قصد جانش را کرده بود برایش سنگین بود که این تنبیه ناجوانمردانه را برایم در نظر گرفت؟
بی انصافی را در حقم تمام کرده است تا جایی که از امروز صبح دلم می خواهد بروم و چند روزی نباشم!
اما کجا؟ کنار مامان که نمی شود بابا هم که بدتر؟ پس کجا؟ دایی شهروز چه؟ نه آنجا هم نمی شود نمی خواهم زهرا خبر دار شود! در کمال بیچارگی می فهمم هیچ جایی برای رفتن ندارم
کاش آپارتمانمان را تحویل نمی دادیم آنجا را داشتم حداقل...
اها سوسن است نه پدرش مرا نمی پذیرد برایش دردسر می شود، خوب پس کجا سارا؟
می خواهم از جایم بلند شوم نمی خواهم مرا با این حال و روز ببیند و دلش شاید به رحم آید؛ نه من این را نمی خواهم!
اما تنم از گریه های سوزناکم به لرزش افتاده است و این چند روز اشتهای غذا نداشتنم به همراه این همه تمیز کاری های سنگین توانم را گرفته است.
من فقط زیادی عاشقم او را!
این حقم نیست...
لیوان را محکم میان دستانم می گیرم تا بر زمین نیافتد مقابل چشمان تار شده ام پاهای بلندش را می بینم.
دلت خنک شد؟ فقط می خواستی این حال و روزم را ببینی تا بفهمی تنبیه ات اثراتِ خوبی داشته است؟ غمت نباشد که تنبیهاتت عالیست! پلک های سنگین شده ام روی هم می افتند می فهمم میان دستانش بلندم می کند و سیاهی مطلق!
میان خواب و بیداری زمزمه ی آرامش را می شنوم.
-جونم به چشات بسته ست؛ نمی خوای بهم جون بدی؟
آوایِ غمگینش هوشیاری ام را بیشتر می کند.
-صدامو می شنوی سارا؟
پلک می زنم.
-آفرین دختر خوب؛ بیدار شو!
پلک که از هم باز می کنم خودم را درون اتاقمان روی تخت می بینم و صورت پریشانش مقابل صورتم قرار می گیرد دلگیر چشمانم را از نگاه منتظرش می گیرم کف دستانش روی گونه ام می نشیند.
-حق نداری نگاتو ازم بگیری!
خودخواهی را به حد اعلایش رسانده این مرد!
به طور غیر قابل باوری نمی خواهم نگاهش کنم و حتی کلامی بگویم اما دلم عجیب از تن گرفته ی صدایش می رود.
-این حال و روزتو نمی خواستم!
پلک هایم را از سِرُمی که به انتهایش نزدیک است می گیرم و به سوزنی که در رگم فرو رفته است می دوزم.
-فشارت افتاده بود
پلک هایم را روی هم می گذارم تا نشان دهم تمایلی برای حرف زدن ندارم البته با او!
بوسه ی طولانی اش روی پیشانی ام دلِ همیشه دیوانه ام را می لرزاند.
-نباشم؛ نباشم اینطور ببینمت!
قلبم از نبودنش حتی به زبان تیر می کشد و در دل خدا نکنه ای می گویم آه بلندش به همراه نفس های سوزانش روی پوست صورتم پاشیده می شود.
لعنتی فاصله بگیر از منِ وا داده! من نزده برایت می رقصم، وای به این همه نزدیکی و تن صدای گرفته ی پر احساس!
بوسه ای روی چشمان بسته ام می زند.
-نگام کن.
نه!
-سارا...
حتی اگه اینقدر خواستنی هم نامم را صدا بزنی نگاهت نمی کنم.این بار قول می دهم که کوتاه نیایم؛ سر قولم هم ماندم!
نویسنده : رویا قاسمی
ادامه دارد...
📚 🤓
🔴دانلود نسخه کامل رمان #سارا 👇
http://nabz4story.blogfa.com/
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
رمان #سارا
قسمت صد و شصت و یکم
-این بچه بازی ها یعنی چی؟
بی تفاوت چنگال را درون ماکارانی پر ملاتی که درست کرده ام می چرخانم.
-دارم باهات حرف می زنم.
خوب نزن!
چنگالِ پر از رشته های ماکارانی را به دهان می کشم.
تکیه اش از را از درگاه آشپزخانه بر می دارد.
-می تونیم با حرف زدن حلش کنیم!
بعد از دو روز سکوت از حرفش خنده ام می گیرد و در حالی که لقمه ی در دهانم را پایین می دهم پر حرص می گویم.
-موندم شمایی که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره!
بر خلاف انتظارم لبخند بزرگی روی لبانش می نشیند.
-بالآخره حرف زدی!
گوشه ی کش آمده ی لب هایم را جمع می کنم.
می آید و درست کنارم روی صندلی می نشیند و با شانه اش به شانه ام می کوبد.
-هی دختره!
از حرکتش خنده ام می گیرد و چنگال ماکارانی را می خواهم در دهانم فرو کنم که در حرکتی انتحاری به من و چنگالم حمله می کند و ماکارانی هایم را می بلعد!
با چشمانی گرد شده نگاهش می کنم نگاه خندانش را از من نمی گیرد و با سرش ملتمسانه به بشقاب ماکارانی ام اشاره می کند. مانند این پسر بچه های تخسِ زیادی شیطان شده است و دل من را هم می برد برخلاف احساسات فوران شده ام اخم می کنم.
-می تونی زنگ بزنی برات قرمه سبزی بیارند!
بیا با قرمه سبزی هم دشمن شدیم انقدر با حرص می گویم قرمه سبزی که گویی پدر کشتگی دارم با این غذای اصیل!
می خندد؛ بی تربیت...
در این دور روز از دو میلیمتری ام هم تکان نخورد هر چقدر حرف زد و کنارش ماچ و بوسه تقدیمم کرد حرف نزدم که نزدم والا اگر با حرف نزدنم همیشه اینطور مهربان باشد و مرا میان آغوشش بچلاند و کیلو کیلو احساسات خرجم کند خوب من به زودی لال شدنِ رسمی ام را اعلام می کنم!
والا...
حتما باید در مسیر آخرت قرار بگیرم دلش به رحم آید؟ موجودِ خبیثِ دوست داشتنیِ حرص درآرِ خودمی درست؛ اما همه ی این ها باعث نمی شود که اینقدر مرا بچزانی!
دوباره که با شانه اش به شانه ام می کوبم به خودم می آیم.
نگاه خندانش مشغول تجزیه و تحلیلم است.
-با این حالت کی گفت آشپزی کنی؟
برایش چشمانم را در کاسه می چرخانم.
-حالِ من چیزیش نیست؛ البته اگه بعضی ها بزارند!
دوباره به شانه ام می کوبد و من چپ چپ نگاهش می کنم.
-دلم برات تنگ شده بی معرفت!
چشمانم را می دزدم و از تعداد قندهایی که در دلم در حال آب شدن هستن هم بی اطلاعم. زبانم به قلبم خیانت می کند.
-کاملا مشخصه!
می خندد و من حرص می خورم و دوباره به شانه ام می کوبد.
-ببینمت!
چانه بالا می اندازم
-لازم نکرده به اندازه ی کافی رویت شدم که نتیجه اش شده این!
و با کف هر دو دستانم به خودم اشاره می کنم.
مردمک هایش که رنگ شرمندگی می گیرند لب می گزم، دلِ خاک بر سرم دلش نمی آید زیادی بچزانتش.
بشقاب ماکارانی ام را به سمتش هل می دهم و می گویم:
-میتونیم با هم بخوریم!
لبخند بزرگش لبخند کوچکی روی لبانم می نشاند و دوباره به شانه ام می کوبد و طنز آلود می گوید:
-تو جایزه ی کدوم کار منی آخه؟
بزور جلوی خندیدنم را می گیرم.
-چاپلوسی بهت نمیادا!
چنگال را درون ماکارانی فرو می کند.
-خوب شد گفتی پس!
می خواهم بگویم که خیلی رو داری که چنگال پر شده از ماکارانی را در دهانم فرو می کند.
-جای امیدواری داره! از دفعات قبل بهتر شده فقط از این به بعد سعی کن توش دارچین نریزی!
نویسنده : رویا قاسمی
ادامه دارد...
📚 🤓
🔴دانلود نسخه کامل رمان #سارا 👇
http://nabz4story.blogfa.com/
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
#صبح_بخیر
امروز یکشنبه۱۴۰۱/۸/۸
خدای مهربانم🙏
در این صبح زیبای پاییزیی 🌼🍃
براى دوستان و عزیزانم
همدم و همراهى ارزو میكنم
از جنس خودت
نزديك…
بخشنده…
و بى منت…
خدایا …🙏
درهمه لحظات ياورشان باش🌼🙏
آمیـــن یا حَیُّ یا قَیّوم 🙏
ای زنده، ای پاینده 🙏
ری سپهر و حرم اوست مه تابانش
برتر از عرش بُوَد بارگه و ايوانش
❤️میلاد سید الکریم
حضرت عبدالعظیم حسنی
بر تمامی شیعیان
تبریک و تهنیت باد❤️
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
✴️ یکشنبه👈۸ آبان / عقرب۱۴۰۱
👈4 ربیع الثانی 1444
👈30 اکتبر 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹ولادت حضرت سید الکریم شاه عبدالعظیم حسنی " 173 ه.ق " .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
⭐️احکام دینی و اسلامی
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅خواستگاری و عقد و ازدواج.
✅خرید رفتن.
✅وسیله سواری خریدن.
✅خشت بنا نهادن و آغاز بنایی.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅و شکار و صید و دام گذاری خوب است.
👼مناسب زایمان و نوزاد محبوب مردم خواهد شد.
🚘سفر: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌓امروز : قمر در برج جدی است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است:
✳️کندن چاه و کانال.
✳️صید و دام گذاری.
✳️جراحی ها.
✳️آغاز درمان و معالجات.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️درو و برداشت محصول.
✳️دیدارهای سیاسی.
✳️شراکت و امور شراکتی.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️و وام و قرض خوب است.
💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث غم و اندوه می شود.
💉🌡حجامت.
خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، موجب درد در سر می شود.
💑مباشرت:
مباشرت امشب خوب و فرزند به سرنوشت و قسمت خود قانع باشد.ان شاءالله.
😴😴تعبیر خواب:
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 《5 》سوره مبارکه " #مائده" است.
الیوم احل لکم الطیبات....
و چنین استفاده میشود که منفعتی به خواب بیننده برسد و به شکلی خوشحال شود .ان شاالله. و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن:
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز:
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ استخاره:
وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت 《12》 و بعداز ساعت 《16》 عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام 《100》 مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح 《489》 مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد .
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دو چندان نصیبمان گردد .
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
ساعات #سعدونحس
روز #یکشنبه_هشتم_آبانماه1401
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2