✨﷽✨
💠 اخلاق مومنانه 💠
✍وقتی که در جنگ احد، دندان حضرت محمد (ص) شکست و صورتش مجروح شد، اصحاب ایشان، ناراحت شدند و عرض کردند: یا رسول الله!دشمن را نفرین کنید.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
خدايا قوم مرا هدايت كن زيرا نا آگاه هستند. یکی از اصحاب برآشفته شد و به پيامبر گفت : اى رسول خدا ! حضرت نوح علیه السلام بر قوم خود نفرين كرد و گفت: "پروردگارا در روى زمين احدى از كافران را زنده مگذار"
حالا كه صورتت مجروح و دندانهايت شكسته شده به جاى نفرين، براى دشمن دعا مى كنید؟
💥حضرت محمد فرمودند:
من برای نفرین کردن مبعوث نشده ام بلکه
مبعوث شده ام برای دعوت مردم به سوی
حق، و رحمت برای آنها .
📚بحارالانوار ، ج 18 ، ص 245
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
#نماز_مجرب_جهت_گرفتن_حاجت
#باب_حاجات
#حاجت
برای هر حاجتی،
#دوازده_رکعت خوانده شود در شب باشد یا روز ( فرقی نمی کند )
بین هر دو رکعت #تشهد نیز خوانده شود زمانی که آخرین تشهدرا خواند خداوند را مدح کند ( مثلا بگوید : سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر )
و بر پیامبر نیز درود فرست و به سجده برو و سوره #حمد را هفت《7》 مرتبه بخوان
و سوره قل یا ایها الکافرون را نیز هفت《7》 مرتبه
ونیز ده《10》 مرتبه بگو :
لا إلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ ؛ وَلَهُ الحَمْدُ ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ سپس بگو : اَللَّهُمَّ اِنّي اَسْأَلُكَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ وَ مُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ كِتابِكَ، وَ اِسْمِكَ الْاَعْظَمِ وَ جَدِّکَ الْاَعْلى وَ كَلِماتِكَ التَّامَةِ
سپس ( در همان حالت سجده ) حاجت خود را بطلب بعد از آن سر از سجده برداشته و نمازت را تمام کن و اینگونه سلام بده ابتدا صورت را به طرف راست کرده و الله اکبر بگو بعد به طرف چپ کرده الله اکبر را نیر بگو این دعا را به جاهلان و سفیهان تعلیم ندهید زیرا می خوانند و اجابت آن را می بینند . احمد بن حرب می گوید من تجربه کرده ام مطلب حقی است بعضی از علما تجربه کرده و آن را در رسیدن به حاجات مجرب می دانند به گونه ای که حافظ منذری می گوید :صحت اینگونه روایات با تجربه به دست می آید نه با سند ( یعنی حجیت آن را با تجربه می توان بدست آورد )
📚 العهود المحمدیة ص 113
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
داروخانه معنوی
#احسن_القصص
📚 داستان کوتاه
در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال معروفه.
فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد.
یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند.
صدایی توجه اش را جلب می کند؛ میبیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، می افتی!
در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود.
مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند.
حمال پیر فریاد میزند "نگهش دار"!
کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد.
جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی میپرسد:
یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است، کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده.
حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد،
خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند،
به آرامی و خونسردی می گوید:
"خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر،
من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است
در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد."
اما مردم این واقعه را بر سر زبانها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که خواجه خود روش بنده پروری داند
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4
✨﷽✨
✅مردگان روز قیامت چگونه از قبرها مبعوث میشوند؟
✍از حضرت صادق علیه السلام روایت است که چون پروردگار اراده کند که عالم آفرینش را مبعوث فرماید، بر زمین چهل روز باران می بارد قطعات بدن بهم می پیوندند و روی آنها گوشت روئیده میشود. سپس آن حضرت فرمود: جبرائیل نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمد و دست او را گرفت و به بقیع آورد؛ تا اینکه کنار قبری رسیدند و جبرائیل صاحب آن قبر را صدا زد و گفت: به اذن خدا برخیز!
مردی که موهای سر و صورتش سفید بود از میان قبر برخاست و خاک را با دست خود از چهره خود پاک میکرد، و می گفت: الْحَمْدُ لِلهِ وَ اللَهُ أَکْبَرُ. جبرائیل به او گفت: به اذن خدا دو مرتبه در قبر باز گرد! سپس به کنار قبری دیگر آمدند و جبرائیل صاحبش را ندا درداد: به اذن خدا برخیز! از میان قبر مردی با چهره و سیمای سیاه برخاست و می گفت: یَا حَسْرَتَاهُ! یَا ثُبُورَاهُ! و سپس جبرائیل به او گفت: باز گرد به مکانی که بودی به اذن خدا.
و پس از آن گفت: ای محمد! این قِسم مردگان در روز قیامت محشور میشوند. مؤمنان میگویند: الْحَمْدُ لِلهِ وَ اللَهُ أَکْبَرُ. و دسته دیگر میگویند: یَا حَسْرَتَاهُ، یَا ثُبُورَاهُ...
📚تفسیر قمی طبع سنگی ص 581
و از طبع حروفی نجفج2
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4