eitaa logo
داروخانه معنوی
7.6هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
4.9هزار ویدیو
139 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
💐زیارت حضرت در ری 💐حضرت عبدالعظیم علیه السّلام با چهار واسطه ، به سبط اکبر پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و خاندان وحی می رسد . احمد بن علی نجاشی – که یکی از ارکان علم رجال است -، درباره نسب آن بزرگوار می نویسد :هنگامی که جنازه او را برای غسل برهنه می کردند ، در جیب لباس وی نوشته ای یافت شد که در آن ، نسبش ، این گونه ذکر شده بود : من ابوالقاسم ، عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن علی بن حسن بن علی بن ابی طالب هستم . براساس این نسخه از رجال النجاشی ، در نسب ایشان ، میان وی و امام حسن علیه السّلام ، پنج نفر واسطه وجود دارد ؛ لیکن در نسخه های معتبر این کتاب ، میان «زید» - یعنی جدّ سوّم ایشان و امام حسن علیه السّلام ، شخص دیگری واسطه نیست . 💐امام هادی(ع) در حدیثی در این باره می‌فرمایند: «لَمّا دَخَلَ عَلَیْهِ بَعْضُ أهْلِ الرَّیّ: أیْنَ کُنْتَ؟ زُرْتُ الحُسَیْنَ (ع)، قالَ: أمّا إنّکَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ العَظیمِ عِنْدَکُمْ لَکُنْتَ کَمَنْ زارَ الحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ(ع)»، 💐یکى از اهالى رى خدمت امام هادى (علیه السلام) مشرف شد. حضرت پرسید: کجا بودى؟ (آن مرد عرض کرد): به زیارت حسین (علیه السلام) رفته بودم. 💐حضرت فرمود: بدان که اگر قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت کنى، همچون کسى باشى که حسین بن على (علیه السلام) را زیارت کرده باشد. 📗 میزان الحکمة، حدیث 7984 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇 https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r ایتا eitaa.com/Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 پرچم سرخ انتقام بر سر مزار شاهچراغ برافراشته شده است 🔹️ در این پرچم به زبان عربی آمده است: «یا منتقم الحسین»، اشاره مذهبی به شهادت امام حسین 🔹️ چرا این نکته قابل توجه است: 🔹️ خب، این همان پرچمی است که پس از ترور سردار قاسم سلیمانی بر مسجد جمکران برافراشته شد و متعاقباً حملات موشکی ایران به پایگاه های آمریکا در عراق انجام شد. 🔹️ با توجه به نمادهای سنگینی که با برافراشتن این پرچم به وجود می آید، احتمالاً می توانیم به زودی منتظر چیزی باشیم. 🔹️ علاوه بر این، ژنرال‌های سپاه در روزهای اخیر تهدیدهای مستقیمی را علیه عربستان سعودی، ناظر فکری داعش انجام داده‌اند. ➖ ➖ ➖ ➖ ➖ ⏰ @shomareshmakooszohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان قسمت صد و شصت و دوم با دهان باز مانده نگاهش می کنم بی خیال می خندد و ماکارانیِ با طعم دارچینم را می خورد! من که اصلا یادم نمی آید درونش دارچین ریخته باشم. خندان نگاهم می کند دستش را زیر چانه ام می گذارد و با فشار آرامی دهانِ باز مانده ام را می بندد. -بخور که می خوایم با هم صحبت کنیم جون باید جون داشته باشی داد و بیداد کنی، گریه کنی، فین فین کنی یانه! چپ چپ نگاهش می کنم و نوک بینی ام را می کشد. -دختره ی زشتِ شکلاتیِ من! بیا هر چی نسبت زشت هست را به من می دهد و در آخر یک میم مالکیت می چسباند تنگش و دهانم را می بندد! مردکِ سیاستمدارِ غول بیابانیِ کاربلد خودمی دیگر! می بینی من هم هر چه دوست دارم به تو نسبت می دهم و با یک مال خودمی سر قلبم را شیره می مالم تا نکوبد بر سرم؛ والا که از قلبم بعید نیست که مغزم را هم به فرمان خودش در آورد! هوای آفتابی است و البته سوز سردی را هم به همراه دارد برای صحبت کردن به حیاط پشتی آمده ایم البته خواسته ی من بود که در هوای آزاد حرف بزنیم که اگر خوب پیش نرفت فضا برای فرار کردن داشته باشم! والا... روی تخت نشسته ام و او روی لبه ی حوض؛ هر دو پیچیده در لباس های گرم البته با تذکر شدیدش لباس به تن کردم، جا دارد که بگویم تو از لباس نپوشیدن در هوای سرد هم خطرناک تری! -خوب از کجا شروع کنیم؟ نگاه باریک شده ام به خنده می اندازتش. -اونطوری نیگام نکن بچه! دستش را دور زانوانش حلقه کرده و با محبت نگاهم می کند من که قصد خر شدن ندارم پس تا می توانی تلاش کن؛ والا... -باید به من حق بدی سارا، از زن همسایه می شنوم که زنم تو پارک جلوی این همه چشم با یه مرد درگیر شده و من از هیچی خبر ندارم! خوب وارد مذاکره شده ایم و نگاه جدی شده اش من را هم ترغیب می کند که جدیت لازمه را داشته باشم! دستم را موقع صحبت کردنم بالا می گیرم و حرکت می دهم. -تو ازمن چه انتظاری داشتی؟ وقتی مردی و که زده شوهرم و انداخته گوشه ی بیمارستان دیدم که راست راست برای خودش داره می چرخه و از قضا زیادی خوش خوشانشه با خودش می گه آره زدم شوهرشو انداختم یه گوشه خیلی هم راحت مزاحم زنش میشم، منم وایسم تماشا کنم اونوقت رودل نمی کرد؟ صورت سرخ از خنده اش را پایین می اندازد و من حرص می خورم. -به چی می خندی؟ با لبانی بهم فشرده سر تکان می دهد. -کار فراز نبود! ناباور اخم می کنم. -داری دروغ میگی! دوباره جدی می شود. -می دونی که من هیچ وقت دروغ نمی گم. سر تکان می دهم. -خوب آره؛ البته اگه پنهان کاری دروغ به حساب نیاد! برای اخم های درهمش چشمانم را در کاسه می چرخانم. -وقتی دعوت به مذاکره می کنی جنبه ی لازمه رو هم داشته باش وگرنه که من به همون سکوت هم راضی بودم! برای چشمان تیز شده اش ابرو بالا می اندازم. -کار فراز نبود! مشکوک نگاهش می کنم. -پس کار کی بود؟ اگه کار فراز نبود برای چی پلیسه ازت رضایت می خواست تو بیمارستان؟ از جایش بلند می شود و دستانش رل در جیب گرمکنش فرو می برد. -فراز من و رسونده بود بیمارستان منم بیهوش بودم بهش مضنون شده بودن! سکوت می کند و من منتظر نگاهش می کنم. -خوب پس کی این بلا رو سرت اورد؟ می خندد. -بگم که بری با کفش بزنی تو سرشون؟! دارد مسیربحث را منحرف میکند؟ کور خواندی زرنگ خان... -سرشوون؟! مگه چند نفر بودن؟ به سرعت قیافه ی طنز آلودش جدی می شود و قدمی نزدیکم می شود. -فراز دست شرخر چک داشته تو مسیر خفتمون کردن و کار به زد و خورد کشید! ناباور از جایم بلند می شوم. -نگو که خودتو سپر بلاش کردی! ؟ نویسنده : رویا قاسمی ادامه دارد... 📚 🤓 🔴دانلود نسخه کامل رمان 👇 http://nabz4story.blogfa.com/ 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇     https://t.me/Manavi_2  👈 تلگرام در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r ایتا eitaa.com/Manavi_2
رمان قسمت صد و شصت و سوم چشمانش را که می دزد با صدای لرزانی می گویم:-اصلا فکر منو میکنی؟ اصلا میدونی چی به من گذشت؟ میدونی چه فشاری و تحمل کردم؟ میتونی درک کنی که دارم همه ی سعی و توانمو بکار می گیرم تا بعضی چیزا رو نبینم و ازشون برای خودم کوه نسازم تا بتونم راحت باهاشون کنار بیام؛ اون هم فقط برای خاطر تویی که نمیتونم یک ثانیه نبودن و ندیدنت و تحمل کنم! اونوقت تو خیلی راحت جونتو میزاری کف دستتو سینه سپر می کنی برای برادری که از روزی دیدمش شده یه تهدید برای زندگیمون؟ در سکوت به چشمان لغزانم نگاه می کند. -می ذاشتم بمیره؟ فریاد میزنم. -آره! چشمانش را می بندد و نفس کلافه اش را بیرون می دهد. -هر چقدر هم انکار کنم اون باز هم برادر منه و اگه باز هم این اتفاق بیافته دوباره همون کار و میکنم! ناباور و شوکه می خندم و روی تخت می نشینم. -آره خوب اون برادرته من کی باشم! می غرد. -حرف تو دهن من ننداز سارا! -ارسلان یک بار دیگه با این لحن با من حرف بزنی قسم می خورم که دیگه باهات حرف نمی زنم. هر دو خیره ی همیم و دیدن صورت پر خنده اش لجم را در می آورد. -بهتره که من و جدی بگیری! -می گیرم! -خوبه! با خنده سر تکان می دهد. -سعی کن ادای منو درنیاری! با تمسخر می خندم. -نه اینکه خیلی ادا داری! بابا جمع کن خودتو... جفت ابروهایش بالا می پرند. -سارا مودب باش! با حرص چشم بلند بالایی می گویم. -خوب الان همه چی حله؟ با چشمانی گرد شده نگاهش می کنم چقدر هم که پررو تشریف دارد من را تا زیر سرم کشاند و می گوید همه چی حل است! دست به کمر از جایم بلند می شوم. -نخیرم! نزدیک می شود و درست به اندازه یک بند انگشت فاصله از من می ایستد دست به جیب می شود و سرش را کج می کند و با لبخند سارا کُشَش می گوید: -بگو! ضربان قلبم اوج می گیرد، مسخره است؛ واقعا که مسخره است این نزدیکی اش بعد حتی به هم رسیدنمان هم با دل و جانم این کند! کمی سرم را عقب می برم تا بتوانم حواس پرت شده ام را جمع کنم. -خوب چیز...یعنی من... نفسم را بیرون می دهم و پر گلایه می گویم:-برو عقب لطفا! با لبخندی فرو خورده چند قدم عقب می رود و با همان ژست قبلی اش نگاهم می کند! دارد جرزنی می کند؟ می داند من در مقابلش ضعف دارم و دارد به نفع خودش از ضعفم استفاده می کند؟ با چشمانی باریک شده در حالی که در دل قربان صدقه اش می روم نگاهش می کنم این بار را کور خواندی ارسی غول جانم! -من از رفتارایِ بچه گانه ات ناراحتم بهتره به فکر درست کردنشون باشی! ناباور نگاهم می کند وقه قه بلندش اخم هایم را تا پشت پلک هایم می آورد. -دارم باهات جدی حرف می زنم نخند! صدای لرزانم خنده هایش را بند می آورد چشمانم منتظر باریدن هستند و بغض هم حاضر آماده در گلویم چمبره زده و با این حال حرف هایم را می زنم. -کار من از دوست داشتنت گذشته، خودتم میدونی که چه بلایی سر قلب و روحم آوردی درسته که تو بیشتر نسبت به من احساس مسولیت داری تا عشق و دوست داشتن اما این دلیل نمیشه که هر بار تقی به توقی خورد وانمود کنی سارایی وجود نداره یه بلایی به سرم بیاری که فکر کنم تو این خونه زیادیم باید بزارم برم و در کمال بیچارگی ببینم هیچ جایی برای رفتن ندارم... نویسنده : رویا قاسمی ادامه دارد... 📚 🤓 🔴دانلود نسخه کامل رمان 👇 http://nabz4story.blogfa.com/ 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇     https://t.me/Manavi_2  👈 تلگرام در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r ایتا eitaa.com/Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز دوشنبه۱۴۰۱/۸/۹: آمدن هر صبح پیام خداوند برای آغاز یک فرصت تازه است برخیز و در این هوای دلچسب زندگی را زندگی کن تغییر مثبتی ایجاد کن و از یک روز دوست داشتنی خـــداوند لذت ببر و قدر زندگیتو بدون ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌‌‌‌‌‌‌‌ صبحتون بخیر عزیزان 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇 https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r ایتا eitaa.com/Manavi_2
✴️دوشنبه 👈۹ آبان/ عقرب ۱۴۰۱ 👈5 ربیع الثانی 1444 👈31 اکتبر 2022 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. 📛تقارن نحسین و صدقه صبحگاهی لازم است. 🚘سفر: مسافرت اصلا خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶زایمان مناسب و نوزاد حالش خوب است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج جدی و از نظر نجومی  مناسب برای امور زیر است: ✳️کندن چاه و کانال. ✳️صید و شکار و دام گذاری. ✳️جراحی. ✳️آغاز درمان و معالجات. ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️درو و برداشت محصول. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️و وام و قرض گرفتن و دادن خوب است. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب،(شب سه شنبه)، برای سلامتی خوب و فرزند حاصل از آن راستگو و سخاوتمند است. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث سرور و شادی است. 🔴 حجامت: یا در این روز از ماه قمری ، باعث زردی رنگ می شود. 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ استخاره: وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت 《10》 تا ساعت 《12》 ظهر و از ساعت 《16》 عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات 《100》 مرتبه. ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح 《129》مرتبه که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب: تعبیر خوابی که شب " سه شنبه " دیده شود طبق ایه ی 《6》 سوره مبارکه " " است . الم یرواکم اهلکنا من قبلهم... و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده اندک آزردگی ببیند صدقه بدهد تا رفع شود.ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇 https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r ایتا eitaa.com/Manavi_2
ساعات روز 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇     https://t.me/Manavi_2  👈 تلگرام در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r ایتا eitaa.com/Manavi_2
و در روز 《بامنتشرکردن 🔥 🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇 @Manavi_2 👈لینک کانال در تلگرام لینک در واتساپ👇 https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r