مستند صوتی شنود - 10.mp3
17.28M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۰
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است و استاد امینیخواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان میدارد.
مروری بر نکات جلسه دهم:
🔻 واقعه ششم
🔻 ماجرای فرشید و بلایی که سرش آمد
🔻 حقیقتی که در دنیا دیدم
🔻 شیطانکی که با همسر فرشید صحبت می کرد
🔻 گناهانی که به پای سمیرا نوشته می شد
🔻 به هر کس نگاه می کردم تا برزخ او را می فهمیدم
🔻 بی حجابی حق الناس است
🔻 با این روایت تنم لرزید
🔻 مدلی از تجربیات نزدیک به مرگ
🔻 آهی که باعث می شود، مسلمان نمیری
🔻 اعمالی که فکر می کنیم برای رضای خداست
🔻 هر عملی که از انسان سر می زند، باید پیوست الهی داشته باشد
🔻 برای هر کاری،باید حجت داشته باشیم
🔻 افرادی که سروکار با مردم دارند،گوش کنند
🔻 کار سخت قضاوت
🔻 ریز به ریز حساب کتاب را دیدم
🔻 عاقبت مال حرام
🔻 رزق انسان، ثابت است
🔻 شک آری، تمسخر نه
🔻 تعبیر قرآنی تمسخر
#مستند_صوتی_شنود
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
تلگرام
https://t.me/Manavi_2
👈 ایتا
eitaa.com/Manavi_2
مستند صوتی شنود - 11.mp3
17.1M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۱
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است و استاد امینیخواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان میدارد.
مروری بر نکات جلسه یازدهم:
🔻 تبعات گناه در فضای مجازی
🔻 یادگیری عمیق، در دوران کودکی
🔻 اثر گناه، بر قلب امام زمان علیه السلام
🔻 مال حرامی که تبدیل به خیانت می شود.
🔻 عاقبت چتهای بسیار معمولی در آخرت
🔻 تاثیر گناه بر روح و روان
🔻 چرا روضه برای امام زمان علیهالسلام تمام نمیشود.
🔻 گناهان جبران ناپذیر
🔻 حق الناس فکری نداشته باش
🔻 چرا تصمیم گرفتم حضوری گفتگو کنم.
🔻 کلمهای که گفته می شود و چوب دارد.
🔻 گناهانی که عادی شده در زندگی
🔻 شادی های کاذب
🔻 زندگی که در آن خمس نباشد
🔻 مرا برای کمک به دیگران می بردند
🔻 عاقبت کارمندی که کار اداری را عقب انداخت
🔻 کارمندی که در وقت اداری فیلم ناجور می دید
🔻 حساب و کتاب عجیب و ترسناک
#مستند_صوتی_شنود
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
تلگرام
https://t.me/Manavi_2
👈 ایتا
eitaa.com/Manavi_2
مستند صوتی شنود - 12.mp3
16.69M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۲
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است و استاد امینیخواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان میدارد.
مروری بر نکات جلسه دوازدهم:
🔻 استرسی که کارمند شرکت تحمل کرد، را درک می کردم
🔻 عاقبت مسئولی که به فکر نیروهایش نبود.
🔻 زبان ترکی را متوجه شدم
🔻 تک تک گناهان زیر دست را برای مسئول می نوشتند
🔻 گناه مسئول، مثل آتشی بود که منتشر شد.
🔻 مسئولین در دوران امام زمان علیه السلام
🔻 خدا هرکس را دوست دارد بار شیعیانش را به دوش او می گذارد.
🔻 معنای تهی بودن را فهمیدم
🔻 برای خدا چه کنیم؟
🔻 مثالی جالب برای هیچ بودن انسان
🔻 به چه چیزی افتخار می کنی؟
🔻 چگونه تمام زندگی ما، تقرب به خدا باشد؟
🔻 تا به حال به یتیم مثل بچه خودت رسیدگی کردی؟
🔻 شبهه ستارالعیوبی خداوند و افشای سر
🔻 چه موقع گناه لذت بخش می شود؟
🔻 آثار ظاهری و باطنی گناه
#مستند_صوتی_شنود
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
تلگرام
https://t.me/Manavi_2
👈 ایتا
eitaa.com/Manavi_2
مستند صوتی شنود - 13.mp3
17.44M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۳
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است و استاد امینیخواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان میدارد.
مروری بر نکات جلسه سیزدهم:
🔻 وضعیت جنگ اسرائیل درغزه
🔻 گردابی از نور که من را به دشت بسیار نورانی برد
🔻 ابر سیاهی که نصف آسمان را گرفت
🔻 فرشته هایی که مسلح بودند
🔻 با یک اشاره اش، اسرائیل نابود می شد
🔻 نقش نیت و اراده شیعیان در پیشبرد اهداف
🔻 افرادی که از جنگ، رضایت خدا را در نظر نداشتند
🔻 سران جنگی که با اسرائیل بسته بودند
🔻 با یک چرخش زمین، یمن را می دیدم
🔻 جنگ عراق، جنگ قدرت بود
🔻 افرادی که خود را به آمریکا نزدیک می کردند
🔻 به ایران هم سر زدم
🔻 افرادی که با دستور آنها، کارها پیش می رود
🔻 آرامشی که بعد از دیدن تمثال امام، به من دست داد
🔻 همه عالم هستی در اختیار ماست و ما غافلیم
🔻 مقام حضرت آقا
#مستند_صوتی_شنود
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
تلگرام
https://t.me/Manavi_2
👈 ایتا
eitaa.com/Manavi_2
14 Mostanade Soti Shonood.MP3
19.31M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۴
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است و استاد امینیخواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان میدارد.
جلسه چهاردهم:
🔻 عنایات اهل بیت در جنگ ۸ ساله
🔻 با همه توان با ایران مقابله کردند، اما...
🔻 معجزه اربعین
🔻 از نطفه روی بعضی ها حساب کردند
🔻 حفاظت شیطان از اعوان و انصارش
🔻 اهمیت احترام به سادات
🔻 اهمیت فرزندآوری شیعیان با رعایت شرایط
🔻 جنگ، جنگ نسل است
🔻 مسئولینی که پرورش یافته آمریکا هستند
🔻 گوش خدا، به کسانی است که برای رضای او قیام کردند
🔻 خواب آیت الله بهجت(ره)
🔻 دایره وسیع حرام زادگی
🔻 نقش ولایت در نورانی و پاک بودن مردم ایران
🔻 شیطانی که دانه دانه بچه ها را می بردند
🔻 اسلحه ای که شیاطین را می زد
🔻 رزق و روزی ایران به دست امام رضا
🔻 فعالیت شیطان برای تجربه گران نزدیک به مرگ
#مستند_صوتی_شنود
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
تلگرام
https://t.me/Manavi_2
👈 ایتا
eitaa.com/Manavi_2
مستند صوتی شنود - 15.mp3
18.32M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۵
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است و استاد امینیخواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان میدارد.
مروری بر نکات جلسه پانزدهم:
🔻 از بچگی عاشق این بودم که فرشته ها را ببینم.
🔻 دوست داشتم شیاطین را نیز ببینم
🔻 فهمیدم که نباید با شیطان صحبت می کردم
🔻 سه واقعه از آینده دیدم
🔻 همه کشورها تسلیم آمریکا بودند به غیر از چندتا
🔻 خبر عجیبی که مطابق با رویای من بود
🔻 پیمان صلحی که به نفع اسرائیل بود
🔻 مریضی حیوانات به انسان ها سرایت کرد
🔻 دیدم جنگی در ایران روی می داد
🔻 مردم کاملا بی خیال نسبت به جنگ
🔻 هیچ کس به حرفم گوش نمی داد
🔻 افرادی که احمقانه دلسوزی می کردند
🔻 عالم میکروب ها
🔻 ویروس های حیوانی، که در انسان ها جواب می دهد
🔻 چه طور فهمیدم که همسرم از دنیا می رود.
🔻 انقطاعی که نشان از مرگ داشت
#مستند_صوتی_شنود
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
تلگرام
https://t.me/Manavi_2
👈 ایتا
eitaa.com/Manavi_2
مستند صوتی شنود - 16.mp3
18.28M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۶
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتها توسط ارشاد، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است و استاد امینیخواه مستندات روایی مرتبط با تجربه را بیان میدارد.
مروری بر نکات جلسه شانزدهم:
🔻 جریان بیماری همسرم
🔻 هر چه باخدا در میان گذاشتم رابرایم نوشتند.
🔻 دوست داشتم زندگی من، شبیه امیرالمومنین باشد.
🔻 خدا به چه کسانی بدهکار است؟
🔻 افتخارعمرم این است که پرستار همسرم بودم.
🔻 آخرین باری که همسرم به اتاق عمل رفت
🔻 وقتی مادربزرگم را درخواب دیدم؛ فهمیدم کار تمام است.
🔻 برای اموات باقیات صالحات بفرستید.
🔻 مواظب بدیهیات زندگی ام بودم
🔻 در شیطان،برای ما هیچ خیری نیست مگر با مخالفت با او
🔻 سختی هایی که مبتلا بودم و ابتلائات الهی.
🔻 اثر تقوای چشم
🔻 نباید شیاطین را به زندگی راه داد
🔻 چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟
🔻 شکستن نفس، بسیار سخت تر از شکست شیطان.
🔻 غفلت، کار اصلی شیطان
#مستند_صوتی_شنود
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
تلگرام
https://t.me/Manavi_2
👈 ایتا
eitaa.com/Manavi_2
تمام قسمتها را پشت سرهم گذاشتم که براحتی بتونید همه قسمتها را گوش کنید وبرای دوستانتون ارسال کنید
#سارا
#قسمت212
خدایا من چرا انقدر خوشحالم این چه دختری است که خلق کرده ای به گمانم هر چه
احساس بود موقع خلق من خرج کرده ای که این خری که میبینی شوم! بی تربیت آدم خودش
را خر می خواند؟
خوب نه بقیه را می خواند! آفرین این درست است...
خاک بر سرم !
زده است به سرم این شب طولانی هم به سر نمی شود! نگران نباش این نیز
بگذرد سارا...
***
خیلی زودتر از آنچه که باید صدای بار ش شدید باران و برخوردش با سقف از خواب بیدارم
می کند. صبح شده است و اتاق در تاریکی و روشنی کم سویی فرو رفته است خودم را
درون پتو مچاله می کنم و حسرت آغوشی که نیست را می خورم!
خوب چه کنم که هر
نفسی که می کشم با یاد اوست! من و این نفس ها بدون او هیچیم، نیست و نابودیم. پس غلط
کرده ای شال و کلاه کرده ای
خانوم نابود!
خوب احتیاج بود تنبیه شود؛ او یا خودت؟ پوف !!!!
اول صبح هم دست از سرمان برنمی داری افکار جان؟
برو بگذار به درد خود بمیرم !
کلافه از روی تخت پایین می آیم و از اتاق بیرون می زنم میان راه روی کوچک خشکم می
زند با دیدن مرد سیاه پوشی که روی مبل نه چندان بزرگی دراز کشیده و بوی عطر لعنتی
اش فضا را پر کرده کم مانده جیغ بکشم! خدای من آمده بود؟
چهره ی اخم آلودش در خواب
دیدنی است و نیشم باز می شود اما به سرعت برمی گردد سرجایش و ترس لانه می کندگوشه ی دلم،
بیدار شود مرا جلو عمه مهنازسکه ی یک پول کند چه؟ وای خدایا مدد میرسانی دیگر؟ برسان که مدد الزمم!
باورم نمی شود اما دارم از خوشی پس می افتم روی
پنجه های پاهایم بالا می روم و سعی دارم با ایجاد کمترین صدای ممکن از وسوسه ی مرد
روی مبل و فرو رفتن در آغوشش آن هم یهویی و با سرعت بالا جلوگیری کنم من الان
خطرناکم و هیچ چیز از یک زن خطرناک بعید نیست !!!
با نفس حبس شده ای وارد اتاق می
شوم و در را آرام می بندم تنم را تکیه در می کنم و میان لبخند زیادی تلخم اشک هایم
خودی نشان می دهند این چه حال مذخرفی بود که درگیرش شده ام؟
خدایا مدد جان را
برسانی ها...
سارایت الزمش دارد!
ادامه دارد.....
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2
#سارا
#قسمت213
همان جا پشت در می نشینم و زانوانم را درون شکمم جمع می کنم چانه روی زانوانم میزنم
و اشک می ریزم و نمی دانم که چطور با او روبرو شوم همین که تا حاال به سراغم نیامده
بود جای شکر داشت! نمی دانم چقدر همان جا می نشینم و اشک می ریزم که سرو
صداهایی به گوشم می رسد فین دماغم را آرام بالا می کشم و گوشم را به در می چسبانم
صداهای آرام و ناواضحی می شنوم هیچ چیزی از حرف هایشان دستگیرم نمی شود بلند می
شوم و با کف دستانم چشمان اشک آلود و صورت خیس از اشکم را پاک می کنم نگاهی به
سر و وضعم می اندازم و خودم را لعنت می کنم برای نداشتن یک دست لباس خوب! قهر
باکلاس میکردی خوب اشکالی ندارد،
حداقل مثل آدمیزاد قهر می کردی! مانند این خانوم های
در فیلم ها یک چمدان برمی داشتی و لباس هایت را هم جمع می کردی و در طول جمع
کردن چمدانت شاید شوهرتم می رسید وبا زبان بازی جلویت را می گرفت !
مذخرف نگو؛ ارسلان و زبان بازی؟ چه بدانم اصلا...
درون کوله ام بلوز و شلواری بیرون میکشم و لباسم را تعویض می کنم نگاهم که درون آینه
به قیافه ی زار و رنگ پریده و آن قسمت کبودی که ناز شصت دارد می افتد آهم بلند می شود!
نمیری سارا یک کرم هم نداری بمالی تا از این وضعیت در بیایی. پوف کلافه ای می
کشم و موهایم را مرتب می کنم چتری هایم را روی یک طرف صورت کبود شده ام می
ریزم تا از دیده شدنش جلوگیری کنم مچ دست کبود شده ام را هم زیر آستین پلیورم پنهان می کنم لبه ی تخت می نشینم و ضربان قلبم با کوچکترین صدایی بالا پایین می شود
انگشتان دستانم یخ کرده اند و در حال و روز بدی به سر می برم و جرات بیرون رفتن از
اتاق را هم ندارم.
هر لحظه انرژی ام بیشتر تحلیل می رود و اضطراب ،تنم را خیس عرق می کند به معنای واقعی زجر می کشم.
کف دستان عرق کرده ام را روی ران هایم میمالم و
نفس عمیقم را بیرون می دهم.
لعنتی آمده بود زجر کشم کند؟چقدر عاشقی درد دارد! او هم درد می کشید؟ با صدایی که از
بیرون به گوشم می رسد بلند می شوم و پشت پنجره می روم پرده را کنار می زنم و با دیدن
عمه مهناز که از ویلا خارج می شود آه از نهادم بلند می شود! یا خدا.
طولی نمی کشد که دستگیره ی اتاقم پایین می رود و من چشمانم را می بندم پلک هایم را
باز که می کنم میان قاب در می بینمش شانه اش را به چهارچوب در تکیه داده است و دست به سینه نگاهم میکند کاملا خودم را به پنجره چسبانده ام و جایی نمانده برای بیشتر فرو رفتنم.
مثل همیشه شیک و اتو کشیده است پیراهن سیاه مردانه ای با شلوار پارچه ای پوشیده
و نگاه عمیقش دارد پدرم را چون همیشه در می آورد.
ادامه دارد....
《بامنتشرکردن 🔥 #لینک_کانال🔥 در ثواب دعاها با ما شریک شوید》👇👇
https://t.me/Manavi_2 👈 تلگرام
در واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/LNdHoSUIDkrLTlZO2Wqf6r
ایتا
eitaa.com/Manavi_2