﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
اِ؎ آنڪہ ؏َــزیز؎ ۔۔
و مَرا جٰانے و جٰانـــــآن۔۔!
صَد¹⁰⁰ یوسُف مِصر؎ ،
زِ غَمت،سر بہ بیٰابـــــآن۔۔𑁍
اِ؎ ڪٰاش بیآیے ۔۔
و بگویَند ڪِہ آمد۔۔!
بر مِصـــــر وُجود مَنِ قَحطے زَده،
بـــــآران ۔۔۔𑁍
﴿سَلام مَحبوبِ قَلبـ❤️ـمْ۔۔﴾
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
فرج_مولاصلوات
#طوفان_الاقصی
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
🍃🤍
﴿شَهیـــــدٰان ﴾۔۔!
چَفیہ بَستند ،
تٰـا حـــِــیدروار بِجنگند۔۔۔
«خٰواهَرم۔۔۔ »
تُـــــو چـᰔــــآدر بِپوش!
تٰا زَهـــــراۜ وار بِجَنگے۔۔◇♤◇
#حجاب
#چادرانه
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
دُنیـــــآ رو،
أز چشمٰا؎ خُوشگلت ؛
مَحــروم ڪَرد؎... 😭💔:)
#فلسطین
#طوفان_الاقصی
#غزه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
سه دقیقه در قیامت قسمت1⃣8⃣ 🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مداف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5929271204748724418.mp3
30.74M
سه دقیقه در قیامت
قسمت2⃣8⃣
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه هشتاد و دوم
* هدیه بده، هدیه بگیر
* گرهگشایی اموات از مشکلات زندگان
* ذکر چند نمونه از هدیه دادن به روح بزرگان
* دعای خاص و دعای عام برای اموات
* ماجرایی جالب از عذاب در بهشت برزخی
* آیا اموات از خانواده خود خبر دارند؟
* پرسش از میت چه هنگام شروع میگردد؟
* اثر ملکوتی اعمال تا چه هنگام همراه ما خواهد بود؟
* منوی باز خدا
* هدایای معنوی اموات به ما
* چه کاری برای اموات خودمان انجام دهیم؟
* زیارت اهل قبور
* اثر حضور در کنار قبر مومن
* آیا زیارت نیابتی ثوابش کم است؟
* کسانیکه دچار برزخ سختی دارند چشم امید به ما دارند!
* استمرار در عمل، اثر مستقیمی بر شاکله انسان دارد
* اموات را تنها نگذاریم!
* ۶ کاری که به میت نفع میرساند!
* ساعت تنفس زندان برزخی
* خشنودی اموات با طعام دادن
* اصل نیاز پدر و مادر بعد از حیاتشان هست
⏰ مدت زمان: ۱:۲۵:۲۱
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
🍃أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
🔘 #داستان_کوتاه زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد ، پدر خانمش ، ملاصدرا ، چند روزی را
✨﷽✨
🌼 #داستان_کوتاه
✍طفلی از باغی گردو میدزدید. پسر صاحبِ باغ با چند دوست خود در کنار باغ کمین کردند تا دزد گردو را بیابند. روزی وقتی طفل گردوها را دزدید و قصد داشت از باغ خارج شود لشکرِ کمینکردهها به دنبال طفل افتادند و طفل گردوها را در راه رها کرده و از ترس جان خود فرار کرد. آنان پسرک را در گوشهای بنبست گیر انداختند و پسرک از ترس بر زمین چمباتمه زد و نشست و دست بر سر گذاشت و امان خواست.
حکیمی عارف این صحنه را میدید که صاحب گردوها چوبی در دست بلند کرده و میگوید: برخیز! چرا گردوهای ما را میدزدی؟! طفل گفت: من دزدی نکردم. یکی گفت: دستانت رنگی است٬ رنگ دستانت را چگونه انکار میکنی؟ دیگری گفت: من شاهد پریدنت از درخت بودم... حکیم وارد شد و چند سکه غرامت به صاحب مال داد تا از عقوبت او دست برداشتند.
حکیم در کُنجی نشست و زار زار گریست. گفت: خدایا! در روز محشر که تو میایستی و من در مقابل فرشتگانِ توام، چگونه گناهان خود را انکار کنم با اینکه دستانم و فرشتگانت بر حقیقت و بر علیه من گواهی خواهند داد؟!! خدایا! امروز من محشر تو را دیدم، در آن روز بر من و بر ناتوانیِام رحم نما و با من در محاسبۀ گناهانم تنها و پناهم باش و چنانچه من بر این کودک رحم کردم و نجاتش دادم تو نیز در آن روز بر من رحم فرما و مرا نجات
بده.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
⸤پَنـٰاهِهَردلِتَنهـٰاچـِرانِمـٖےآیٖۍ..؛💔!⸣
اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج🥀
#امام_زمان ﷻ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2