eitaa logo
داروخانه معنوی
6.9هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5800819010782105793.mp3
4.75M
تشرف تاجر مشهدی و میرزای شیرازی محضر مقدس مولا و سرورمان حضرت بقیة‌الله ارواحنافداه زمان: پنج دقیقه @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴همسرداری در سیره حضرت زهرا(س) اظهار محبت و احترام به همسر 💖 زهرا به گونه‌های مختلف به بیان محبت و احترام نسبت به همسرش می‌پرداخت. از جمله در محضر پدرش، حضرت علی(ع) را بهترین یاور و همسر می‌خواند. 📚بحارالانوار،ج۴۳،ص۱۱۷ آراستگی برای همسر 💖زهرا برای همسرش، از نوع خاصی عطر و مشک استفاده می‌کردند.(امالی طوسی، ص۴۱) پرهیز از ناراحت کردن همسر 💖 مولا علی می‌فرماید:«فاطمه هیچگاه مرا ناراحت نکرده و از درخواستم سرپیچی ننمود» و «من هم هیچگاه او را خشمگین نکرده و به کاری وادارش نکردم.» 📚مناقب خوارزمی، ص353 تحمل مشکلات اقتصادی 💖مشکل اقتصادی از ویژگی‌های صدر اسلام و به ویژه خانواده فاطمه بود.(طبقات ابن سعد،ج۸،ص۲۵)حتی برخی زنان قریش به خاطر ازدواج با مردی فقیر، به ایشان طعنه می‌زدند.(ارشاد مفید،ج۱،ص۳۶) اما هیچگاه گلایه‌ای نداشتند و با نخ‌ریسی برای دیگران به اقتصاد خانواده کمک هم می‌کردند. 📚امالی صدوق،ص329 @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاطمه آیینه  ی حیدر نماست فاش بگو: فاطمه شیر خداست چیست در آینده حیرت فزا ؟ یک دل طوفانی غیرت فزا آینه در آینه تکثیر شد آینه خندید جهانگیر شد فاطمه خود کیست؟ نمود علی! کیست علی؟ فاطمه منجلی ! فاطمه ای مذهب و آیین من ! آیینه روشنی دین من فاطمه ای مادر آزادگی وی تو صمیمانه ترین سادگی فاطمه ای نقش نگین خدا آب حیات دل و دین خدا خلق ز وجدت به وجود آمدت است بر در مجدت به سجود آمد است   مرحوم آقاسی ولادت با سعادت حضرت صديق كبرى فاطمةالزهرا سلام الله عليها مبارك باد 🌺🎉🌸🎊🌺🎉🌸🎊🌺🎉🌸🎊🌺🎉🌸 @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
  در حاشیه منهاج علامه از مولایمان حضرت علی علیه السلام روایت است که فرموده اند : اگر از ظالم یا ساحری بترسی بعد از نماز شب و قبل از نماز صبح روی به جانب خانه آن ظالم و ساحر کن و هفت《7》 نوبت بگو : بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ 📚 کلیات مفاتیح الحاجات ص 198 و 199 @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
⭕️ عنایت حضرت زهرا (علیها السلام) به شیعه ای که فرد ناصبی را کشت! - سیّد جلیل القدر و عالم بزرگوار مرحوم علامه سید مهدی بحر العلوم کسی که بارها خدمت حضرت بقیه اللّه الاعظم حجه بن الحسن (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) مشرف شده، فرمود: 🔹شبی در عالم رؤیا کسی به من فرمود: فردا صبح به مسجد حنانه برو مردی را آنجا می بینی، به او بگو ما خون بغداد را شستیم و تو به دکان خود باز گرد و مشغول کار خود شو. 🔸از خواب بیدار شده و یک عده از طلاّب را برداشته و به مسجد حنانه رفتیم، کسی را در آنجا ندیدم جز یک نفر که در گوشه ای از مسجد خواب بود، قدری می خوابید و قدری بیدار می شد. 🔹مثل کسی که وحشت دارد، چون صدای همهمه ما به گوشش خورد سر برداشته و پا به فرار گذاشت، به خیال اینکه اینجا صحراست. ولی وقتی که خوب نگاه کرد، دید یک مشت از اهل علم و محترمین اطرافش هستند. - علامه بحرالعلوم می فرماید: ای مرد! برخیز به بغداد برو سر دکان و مشغول کسب و کار خود شو، زیرا خون بغداد را شستند و ترسی نداشته باش. - آن مرد گفت: اینجا کجاست؟ -گفتند: نجف اشرف، مسجد حنانه. - علامه بحر العلوم فرمود: تو کیستی و خون بغداد چه بوده؟ - گفت: ای سید بزرگوار! همین قدر بدانید که نجات من فقط از جده شما فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) است. 🔸من یک نفر قهوه چی در کنار شط بغداد چای فروشم، یک روز صبح هنوز آفتاب نزده بود یک نفر از این مأموران عثمانی، کلاه سرخ بر سر، و خنجری که دسته آن مرصّع و دانه نشان بود، 🔹بر کمر بسته و شکم بزرگی هم داشت، وقتی که روی تخت قهوه خانه که مشرِف به شط بود نشست به من گفت: قهوه بیار. فنجانی قهوه برایش بردم. وقتی آشامید به بی بی عالم فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) گفت: من باور نکردم، با خود گفتم غلط شنیدم. دو باره فنجانی قهوه برایش بردم، باز شنیدم ناسزا گفت. - آتش به قلبم افتاد عقل از سرم پرید و چشمانم تاریک شد و هنوز کسی داخل قهوه خانه ام نشده بود، نزد آن ملعون رفتم و با ادب و روی باز گفتم: یا افندی خنجر مرصّعی داری کارِ کجاست؟ - گفت: کار فلانجا. - گفتم: بده ببینم. چون خنجر به دستم رسید، چنان بر شکم او زدم که تا سینه اش درید و او را از بالای تخت به شط انداخته و پا به فرار گذاشتم؛ چون یقین داشتم اگر بمانم خون آن ملعون تمام آن شط را آلوده می کند. 🔸 و تا رمق داشتم میان نخلستانها می دویدم و نمی دانستم به کجا می روم و خود را در نخلستانها پنهان کردم که از خستگی خوابم برد، دیگر از خود خبر نداشتم و حالا خودم را اینجا می بینم. 🔹حضرت علامه بحر العلوم او را پس از نوازش روانه بغداد کرد . @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4