🔴 قوانین کرهجنوبی برای استفاده از فضای مجازی
1⃣ در کرهجنوبی محتوای مستهجن، ادعای تقلب، ستایش کرهشمالی و محتوای ضددولتی و ضد قوای نظامی، از جمله محتواهایی است که فیلتر میشود!
2⃣ مردم کره فقط با ارائه اطلاعات شخصی میتوانند از فضای مجازی استفاده کنند.
3⃣ موتورهای جستجو در کره جنوبی، مجبور به بررسی سن افراد هستند، بخاطر کنترل جستوجوی کلمات کلیدی که نامناسب برای خردسالان هست.
4⃣ کرهجنوبی با سیستم ردیابی و کنترل در حال مبارزه با سایتهای قمار و هرزهنگاری هست.
#فضای_مجازی
#گفتمان
#روشنگرۍ
@Mano_Donya313
میگفت:
"سر نماز مثݪ حرم امام #رضاستــــ،"
کفشاتو👞 میدۍ به کفشدارۍ تا برۍ
زیارتــــ،
بدونِ فکرِ کفش، برۍ دیدار! 👌🏻
«فَاخـــلَع نَعـــلَیک»
سر نماز کفشاتو 👞یعنی
غصههاۍ 😔دنیاتو از ذهنت دربیار بده به #خدا
فقــــط دیــــدار!
بعد از #نماز میبینی خدا کفشاتو واکس
زده بهت تحویل داده!💖
#استادپناهیـــان
#قرار_عاشقــے
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
@Mano_Donya313
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 #صوتی
💠 موضوع: منظور از دولت جوان انقلابی چیست⁉️
🎙 کارشناس برنامه: دکتر حسین عبداللهیفر
#جوان_انقلابی
#انتخابات1400
#روشنگرۍ
#معیار
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@Mano_Donya313
وظیفه اصلی برای روی کارآمدن دولت جوان #حزباللهی، متوجه مردم است. مردم در سه مرحله میتوانند به ایفای نقش در قبال این دولت بپردازند.
1⃣ شناخت شخص مناسب است.
2⃣ انتخاب است.
#رأی مردم در این مرحله تعیین کننده است.
3⃣ انتشار و تبلیغ است. روشنگری و تبلیغ نیز گام مهمی در این مسیر است.
✅ در مرحله انتخاب و انتخابات، اولاً صرف حضور مردم پای صندوقهای رأی باعث تحکیم و تأیید نظام است و ثانیا رأی دادن به دولت جوان حزب اللهی کلید تشکیل این دولت است.
#انتخابات
#انتخاب_اصلح
#دولت_جوان_حزباللهی
#گفتمان
#روشنگرۍ
🗳🗳🗳🗳🗳🗳🗳
@Mano_Donya313
🍓🍒#من_میترا_نیستم 🍒🍓
#قسمت_سوم🌽
🍩 نذر کرده 🍩
پنج ساله بودم که برای اولین بار همراه مادرم، قاچاقی و بدون پاسپورت از راه شلمچه به کربلا رفتم
مادرم نذر کرده بود که اگر سلامت به دنیا بیایم من را به کربلا ببرد اما تا پنج سالگی ام نتوانست نذرش را ادا کند.
او با اینکه دکتر جوابش کرده بود، هنوز امید داشت بچه دار شود. من را با خودش به کربلا برد تا از امام حسین بابت وجود تنها فرزندش تشکر کند و از او اولاد دیگری بخواهد.
تمام آن سفر را به یاد دارم. در طول تمام سفر عبایی عربی سرم بود. کربلا و حرم برایم غریبه نبود. مثل این بود که به همه کس و کارم رسیدهام.
دلم نمی خواست از آنجا دل بکنم و برگردم. انگار آنجا به دنیا آمده و بزرگ شده بودم. توی شلوغی و جمعیت حرم خودم را رها کردم. چند تا مرد داخل حرم نشسته بودند و قرآن می خواندند.
مادرم یک لحظه متوجه شد که من زیر دست و پای مردم افتادم و نزدیک است که خفه شوم بلند فریاد زد:(یا امام حسین! من اومدم دوباره از تو حاجت بگیرم تو کبری رو که خودت بخشیدی میخوای از من پس بگیری؟ )
مردهای قرآن خوان بلند شدن و من را از زیر دست و پای جمعیت بیرون کشیدند بار دوم در ٩ سالگی همراه پدر و مادرم قانونی و پاسپورت به کربلا رفتیم.
آن زمان رفتن به کربلا خیلی سختی داشت. با اینکه در آبادان زندگی می کردیم و از راه شلمچه به بصره می رفتیم اما امکانات کم بود و مشکلات راه زیاد.
بیشتر سال هم هوا گرم بود در سفر دوم وقتی به نجف اشرف رسیدیم درویش که از بابای حقیقی هم برای من دلسوخته تر بود،در زیارت حضرت علی علیه السلام در دلش از او طلب مرگ کرد.
علاقه زیادی به امام علی داشت و دلش میخواست بعد از مرگ برای همیشه در کنارش باشد بابام از نیت و آرزویش به ما چیزی نگفت.
مادرم شب در خواب دید که دو سید نورانی آمدن بالای سر درویش و می خواهند او را ببرند. مادرم حسابی خودش را زده و با گریه و التماس از آنها خواسته بود که درویش را نبردند و در خواب گفته بود: درویش جای پدر کبراست تورو به خدا دوباره اون روی یتیم نکنید.
آنقدر در خواب گریه وزاری کرد و فریاد زد که بابا از خواب پرید و رفت بالای سرش و صدایش زد ننه کبری چی شده؟ چرا این همه شلوغ می کنی؟ چرا گریه می کنی؟
مادرم وقتی از خواب بیدار شد خوابش را تعریف کرد و گفت من و کبری توی دنیا جز تو کسی رو نداریم تو حق نداری بمیری و مارو تنها بذاری
درویش گفت: ای دل غافل! زن چه کردی؟! چرا جلوی سیدا رو گرفتی؟؟ من خودم توی حرم آقا رفتم بعد از او خواستم که برای همیشه در خدمتش بمونم چرا اونا رو از بردن من منصرف کردی؟!
حالا که جلوی موندن من تو نجف را گرفتی باید به من قول بدی که بعد از مرگ هرجا که باشم من رو اینجا بذاری تو زمین وادی السلام دفن کنی خونه ابدی من باید کنار امام علی باشه
مادرم که زن با غیرتی بود به بابام قول داد که وصیتش را انجام دهد در ۹ سالگی که به کربلا رفتم حال عجیبی داشتم خودم را روی گودال قتلگاه میانداختم آنجا بوی مشک و انبر میداد آنقدر گریه میکردم که زوار تعجب میکردند
مادرم فریاد میزد و میگفت کبری از روی قتلگاه بلند شو سُنی ها توی سرت می زنند اما بلند نمیشدند دلم می خواست با امام حسین حرف بزنم بغلش کنم و بگویم که چقدر دوستش دارم
مادرم مرا از چهار سالگی برای یادگیری قرآن به مکتبخانه فرستاد بابام سواد نداشت اما از شنیدن قرآن لذت میبرد برادری داشت که قرآن میخواند درویش می نشست و با دقت به قرآن خواندنش گوش می کرد.
#یار_مهرباݩ
#شهیــد_زینب_ڪمــایی
#من_میترا_نیستم
📕📕📕📕📕📕📕
@Mano_Donya313
🌴 #شهادت_امام_کاظم_ع_تسلیت
⚫️ چهار اصل مهمِ مدیریت وقت در زندگی، از دیدگاه امام موسی کاظم(ع):
◾️ «اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَات»:
سعی کنید در زندگی، زمان خود را به چهار بخش تقسیم کنید:👌🏻
1⃣ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ ؛
بخشی را به راز و نیاز با خداوند متعال اختصاص دهید.🤲🏻
2⃣ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ؛
بخشی را هم به تلاش برای کسب روزی حلال اختصاص دهید.💪🏻
3⃣ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَكُمْ عُیُوبَكُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَكُمْ فِی الْبَاطِنِ ؛
زمانی هم به معاشرت با برادران و اشخاص مورد اعتمادی بپردازید كه شما را از عیب هایتان آگاه می کنند و از صمیم قلب با شما یک رو هستند.😍
4⃣ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَات ؛
زمانی را هم برای لذتهای حلال قرار دهید که به کمک این بخش است که شما توان گذراندن آن سه بخش را خواهید داشت.🙂
#زمانہ
#سبڪ_زندگۍ
☘☘☘☘☘☘☘
@Mano_Donya313
صبـــح آمــده، برخیـز❣
که خورشـــید تویــۍ❣
در عــالــم نـا امــیـدۍ❣
#امـیـــد تــویـۍ❣
در جشــن طلوع صبح❣
در باغ وجود❣
آن گل که بروی #صبـح❣
خندید تویـــی...❣
صبحــــتۅݧ بخـــیر
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
@Mano_Donya313
انرژیِ مثبتــــ یعنی امیدوار باش ، یعنی دعا ڪن☺️
یعنی بخند🙂 ، یعنی به چیزهای خوبــــ فڪر ڪن
به روزهای خوبــــ فڪر ڪنیم ، بخندیم و با دلــــی سرشار از عشـ❤️ـق و امید برایِ آرزوهامون دعا ڪنیم
بلند شیم و تلاش ڪنیم ، چرا ڪه هیچ دعایی بدونِ تلاشِ ما مستجابــــ نخواهد شد🤲🏻
همه چیز به ذهن🧠 و اراده ی خودمون بستگی داره
مثبت اندیش باشیم و زندگیمونو عالی عالی بسازیم😍
#انگیزشـــۍ
@Mano_Donya313