eitaa logo
ღهܩ‌نـفس‌بـاشـہداღ
1.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
🫀بِسم‌رب‌الشهدا‌و‌الصدیقین♥️🕊️ #ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت🥺☘ #اللّٰهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🌾 •جهت‌تبادلات"👀⬇️ @sad_m1300 #نشر‌مطالب‌صدقه‌جاریه📚✒️ 🔴با هوای نفسانی خود #مبارزه کن همانگونه که با #دشمن خود‌‌ مبارزه میکنی.! #حضرت‌علی‌✨
مشاهده در ایتا
دانلود
مشتاقم .... برای یڪ تغییر به دست شما آسمانے‌ها ڪه زیر و رو شود، ناخالصے‌هاے نفسِ زمین‌گیرم.... 🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سکوت‌ را‌به‌ حرف‌ زدن‌ ترجیح‌ دهید! قبل‌ از‌‌ گفتن‌ حرفی‌ با‌ خود‌ فکر‌ کنید که‌ آیا‌ ضرورت‌ دارد‌ یا‌ خیر . . چه‌ بسا‌ حرف‌ ها‌ و سخنانی‌ که‌ به‌ زبان آوردیم‌ و‌ به‌ دروغ‌ و غیبت‌ ختم‌ شد✋🏼! _شهید ذوالفقاری
هیچوقت شانس نبوده ، همیشه خدا بوده...! [@Martyrs_way313]...🤍
یک پایشان در دنیا ؛ و یک پایشان در عرش خدا ... ؛ شلمچه ۱۳۷۸ عکاس: حاج محمد احمدیان
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹 گل اشکم شبی وا می شد ای کاش همه دردم مداوا می شد ای کاش به هر کس قسمتی دادی خدایا شهادت قسمت ما میشد ای کاش شادی روح و 🌹🕊🌹
🌷🌼🌺🌸🌺🌼🌷 یک اتفاق عجیب در تدفین فرمانده مدافع حرم: می‌دانم زنده‌ای! با تو زندگی می‌کنم، خیلی‌ها نمی‌توانند درک کنند و حتی شاید برایشان خنده دار باشد اما من حضور را حس می‌کنم . قابل گفتن نیست، شاید خیلی‌ها نتوانند این موضوع را درک کنند، حتی شاید برای برخی خنده‌دار باشد اما من حضور را حس می‌کنم. خودش این را به من نشان داد، این موضوع را با بسته شدن چشم‌ها و دهانش در ثانیه‌های آخری که مراسم تدفین و تلقین تمام شده بود، به من نشان داد. نهایتا یک روز بعد از فوت انسان خون بدن دلمه می‌شود، اصلا زنده نیست که بخواهد خونریزی داشته باشد ولی بعد از 7 یا 8 روز خونریزی داشت، مجبور شدند که دوباره غسل و کفن کنند، با آب گرم غسل دادند که پیکرش برای دیدن مهیا شود. اولین باری که پدرش را دید خیلی به چهره‌اش حساس شد چون داخل دهانش پنبه بود . خواست خدا این بود که دوباره خونریزی کند و پیکر دوباره شسته شود تا بتوانند پنبه‌ها را خارج کنند و مهیای دیدن شود. وقتی خانواده از زمان آقا تعریف می‌کردند، گفتند که چون مقداری بی‌تابی کردند دیگر نتوانستند تا ثانیه‌های آخر کنار باشند و او را ببینند. همه اینها در ذهن من بود، همان اول به خودم گفتم که اگر الان ضعف نشان دهم، این آخرین باری خواهد بود که چهره خاکی را نشانم می‌دهند اما مقاومت کردم تا در مراسم تشییع و تدفین هم بتوانم کنار پیکر بمانم. سعی کردم که خیلی محکم باشم ، وقتی که می‌خواستند را داخل خانه ابدیش بگذارند، من همانجا کنار قبر نشستم و بلند نشدم، از همان ثانیه داخل را نگاه کردم و تمام مراحل خاکسپاری را دیدم . یک اتفاق عجیب در آخرین لحظه : می‌خواستی نشانم دهی که زنده‌اند؟ همه اینها را می‌دانم . من با تو زندگی می‌کنم همیشه به من می‌گفت که او را از زیر رد کنم، تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر رد کنم، وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی که داخل قبر بود دادم، گفتم که این را روی صورت بگذارند و بردارند، به محض اینکه را روی صورت گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم بسته شد . همانجا گفتم : می‌خواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که زنده هستند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم . راوی : 🥀 🕊🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 ای کاش از ما نپرسند بعد از چه کرده اید .... آخر چه داریم بگوئیم جز انبوهی از ..... یعنی متفاوت به آخر برسیم وگرنه پایان همه قصه هاست..... 🌷 🌷🥀 🌷🥀🌷 🌴 🕊🌹
🌴🥀🕊💐🕊🥀🌴 من نمی گویم معصوم اسٺ ولی ملتی که به به امر اعتماد می کنند ، خدا اجازه به آن را نمی دهد و به نوعی به او معصومیت می بخشد . سلامتی و تعجیل در فرج و سلامتی نائب بر حقش 🌴 🕊🌹