eitaa logo
ღهܩ‌نـفس‌بـاشـہداღ
1.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
🫀بِسم‌رب‌الشهدا‌و‌الصدیقین♥️🕊️ #ایـنْجابِیْــت‌ُالشُّهَــداســت🥺☘ #اللّٰهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🌾 •جهت‌تبادلات"👀⬇️ @sad_m1300 #نشر‌مطالب‌صدقه‌جاریه📚✒️ 🔴با هوای نفسانی خود #مبارزه کن همانگونه که با #دشمن خود‌‌ مبارزه میکنی.! #حضرت‌علی‌✨
مشاهده در ایتا
دانلود
ما از جادوی محبت غافلیم😢 به خاطر همین است که تمام همتمان را در تربیت فرزندمان، صرف امر ونهی میکنیم زیر پای من است 🌷 جوان بمان 🌷 دیگر ما 🌷
جوری تو مجازی محکم باش که تو دنیای واقعی هم محکم هستی مبادا فکر کنی چون کسی نمی‌بینه،میتونی خیلی کار هارو انجام بدی... یادت نره،خدای مجازی،همون خدای واقعیه یه وقتایی خطر لغزش و افتادن توی چاله از یه سر سوزن بهت نزدیک تره و یکی از  بدترین پرتگاه ها پرتگاه دوستی_با_جنس_مخالف هست که میوفتی توش و دیگه در اومدن ازش خیلی سخت میشه ...
15.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️چقدر درس آموز ! خوش به حالشون 💐شهید مصطفی صدرزاده ✓ داستان از زبان همسر شهید ✓ آخر کلیپ صدای خود شهیده
- هدفِ اسلام تربیتِ انسانِ عاقل نیست بلکه تربیتِ انسانِ عاشقِ عاقل است...! [ شهیدبهشتے ]
"چـٰادر" چهار حرفه🌱!! ولی چادری بودن خیلی حرفه🌝🤍•
یکی‌تو، 9سالگیش‌همه‌نمازاش‌سروقته.. یکی‌تو15سالگیش‌شهید‌میشه.. یکی‌تو‌16سالگیش دنبال‌کمتر‌کردن‌گناهشه.. اونوقت یکی‌مثل‌من‌وتو‌وایستادن‌واندی‌ سال‌هنوز‌نمازاش‌مونده💔 هنوز به‌فکر‌بهونه برای‌انکار‌گناهاشه:.. هنوز‌بلد‌نیست‌چجوری‌باپدر‌ومادرش‌حرف‌بزنه.. هنوز........:! کجاییم؟! پس‌کی‌میخواهیم‌دست‌به‌تغییر‌بزنیم؟! پس‌کی‌یاعلی بگیم؟! - - - - -------✾✿✾------- - - - - -
⟮.▹💥◃.⟯ داشتم‌میگفتم‌این‌ڪوفیان چہ‌ڪردن "با‌حسین‌‌(؏)‌" یاد‌خودم‌افتادم یاد‌"‌گناهانم"افتادم چہ‌‌ڪردن‌باقلب‌امام‌زمانم‌(عج)💔
وقتی خواستی یه گناهی انجام بدی؛ فکر کن خدا جلوت نشسته، داره نگاهت میکنه بعد به جای اینکه کارت رو ادامه بدی، دو دقیقه با خدات حرف بزن، باهاش درد و دل کن بعد اون میبینی اصلا دیگه دست و دلت به طرف کار گناه نمیره... اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
هدایت شده از |حــٰـ‌‌اܩیـــܔ|
سلام در کربلای معلی دعا گوی شما هستم زیارت نیابتی @Hamiin128
تفحص انگشت و انگشتر ....⭕️ مدتی بود که در میدان مین فکه، منطقه عملیاتی والفجر یک در حال تفحص بودیم اما از پیکر شهدا هیچ اثری نبود. عصر عاشورای سال ۱۳۷۳ یا ۷۴ بود. پکر بودم و به سمت ارتفاع ۱۱۲ همین طور راه می رفتم و به شهدا التماس می کردم که خودی نشان دهند. ناگهان در خاک‌های اطراف چیزی سرخ رنگ نظرم را جلب کرد. توجه که کردم به انگشتر می مانست .... جلوتر که رفتم دیدم یک انگشتر است. دست بردم برش دارم که با کمال تعجب دیدم یک بند انگشت هم بدان متصل است. خاک های اطرافش را کندم . بچه ها را صدا کردم. علی آقا محمود وند و بقیه هم آمدند. یک استخوان لگن، یک کلاه خود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم. بچه ها یکی یکی می نشستند و بغض شان می ترکید. این انگشت و انگشتر پلی زده بود با امام حسین (ع) در عصر عاشورا روضه ای بر پا شد ... 📚 راوی: مرتضی شادکام برگرفته از کتاب تفحص، نوشته حمید داود آبادی