eitaa logo
متن های خاص
2.6هزار دنبال‌کننده
37.9هزار عکس
24.5هزار ویدیو
145 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7
مشاهده در ایتا
دانلود
ببخشيد، یک سكه دوزاری داريد؟ میخواهم به گذشته ها, زنگ بزنم! به آن روزهاي دور... به دل های بزرگ، به محل كار پدرم، به جوانی مادرم، به کوچه هاى كودكى، به هم بازيهاى بچگى. میخواهم زنگ بزنم به دوچرخۀ خسته ام، به مسیر مدرسه ام که خنده های مرا فراموش کرده، به نیمکت های پر از یادگاری، به زنگ هاى تفريح مدرسه، به زمستانی که با زمین قهر نبود، به بخارى نفتى که همۀ ما رابا عشق دور هم جمع میکرد، میدانم آن خاطره ها کوچ کرده اند... می دانم ... آري ميدانم كه تو هم ، دنبال سكه ميگردى !! افسوس...هیچ سکه ای در هیچ گوشی تلفنی ، دیگر ما را به آن روزها وصل نخواهد کرد... حيف ... صد افسوس که دوزاری مان بموقع نیفتاد ! 👇 ✍ @Matnhayekhas 📖
💕مجلس میهمانی بود. پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد و چون دسته عصا بر زمین بود، تعادل کامل نداشت. دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده؛ به همین دلیل با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفتند: پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟ پیرمرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است؛ می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود. مواظب قضاوت هایمان باشیم •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈• 👇 ✍ @Matnhayekhas 📖
👑روزي سلطان محمود به ديوانه خانه رفت، ديوانه اي زنجيري را ديد که بسيار مي خنديد. گفت: اي ديوانه! براي چه مي خندي؟ ديوانه گفت: به تو مي خندم که به پادشاهيت مغروري و از راه راست و ادب دور هستي! محمود گفت: هيچ آرزويي داري؟ گفت: مقداري دنبه خام مي خواهم که بخورم. محمود دستور داد تا پاره اي تُرُب آوردند و به او دادند. ديوانه تُرُب را مي خورد و سرش را تکان مي داد. 👑محمود با تعجب پرسيد: براي چه سرت را تکان مي دهي؟ 🌺گفت: از زماني که پادشاه شده اي، از دنبه ها چربي رفته است! 📚گنجينه لطايف •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈• 👇 ✍ @Matnhayekhas 📖
هدایت شده از خصوصی عجایب جهان
‍ پنجشنبه است و ياد درگذشتگان😔 🍃🌼اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃 🙏التماس دعا 🙏 🌼پنجشنبه ها به یاد اونهایی هستیم که بین ما نیستند😔 🌼و هیچکس نمی تونه جای خالیشون رو تو قلبمون پر کنه💔 🌼گذشتگانمان دلخوشند به یک صلوات و دعای رحمت و آمرزش🌼🙏
هدایت شده از خصوصی عجایب جهان
❤️يک ذره هدايت ❣تو مي بايد و بس ❤️يک لحظه حمايت ❣تو مي بايد و بس ❤️تردامني اين همه ❣سرگردان را ❤️باران عنايت تو ❣مي بايدو بس ❣خدایا رحمتت را شامل حالمان کن 🌸🙏🙏🙏🌸
🦋 *﷽ 🦋 اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا ... ᴘᴏʀᴏ 🌸💜 @Axe_porofil | ᴛᴇxᴛ 🐶🔥
🦋 *﷽ 🦋 خوشبختی یعنی اربعین زائر کربلا شدن ᴘᴏʀᴏ 🌸💜 @Axe_porofil | ᴛᴇxᴛ 🐶🔥
🍃 *﷽ 🍃 من خدا رو دارم درد ممکنه بزرگ باشه ... ᴘᴏʀᴏ 🌸💜 @Axe_porofil | ᴛᴇxᴛ 🐶🔥
هدایت شده از خصوصی عجایب جهان
🌷🌷🌷 ای احمدیان به نام احمد صلوات هر دم به هزار ساعت از دم صلوات از رحلت حضرت نبی دلم غمگین است پیوسته بگو تو بر محمد صلوات 🖤الّلهُمّ🖤 🖤صلّ🖤 🖤علْی🖤 🖤محَمَّدٍ 🖤 🖤وآلَ🖤 🖤محَمَّدٍ🖤 🖤وعَجِّل🖤 🖤 فرَجَهُم🖤 🖤الّلهُمَّ 🖤 🖤صلّ🖤 🖤علْی 🖤 🖤محَمَّدٍ🖤 🖤وآلَ🖤 🖤محَمَّدٍ🖤 🖤وعَجِّل🖤 🖤 فرَجَهُم🖤 🖤الّلهُمَّ 🖤 🖤صلّ🖤 🖤علْی 🖤 🖤محَمَّدٍ 🖤 🖤 وآلَ🖤 🖤محَمَّدٍ🖤 🖤وعَجِّل🖤 🖤 فرَجَهُم🖤 🖤الّلهُمَّ 🖤 🖤صلّ🖤 🖤علْی🖤 🖤محَمَّدٍ 🖤 🖤وآلَ🖤 🖤محَمَّدٍ🖤 🖤وعَجِّل🖤 🖤 فرَجَهُم🖤 پیشاپیش شهادت رسول اکرم محمد مصطفی (ص) و امام حسن و امام رضا علیه السلام بر شما دوستان تسلیت باد 🖤🖤 ❥┅┄→•☆↓ ↓☆•←┄┅❥ •••❥❥•←• ☆﷽☆ Jõıň☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❢✧❁ @Resule10 ❁✧❢
هدایت شده از عجایب جهان
✨﷽✨ ⚜حکایتهای پندآموز⚜ « کریم تهی دست»  ✍درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد .کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟ کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است ! چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت .‌خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد ! روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . . 📚 حکایت‌های معنوی ↶【به ما بپیوندید 】↷ _________ ❥┅•♡ ოٍُaٰٓოٍُ❣ٰٓρٰٓٓaٰٓρٰٓa ♡•┅❥ ₯↬ @MadarPedar ⇝❤️⇜
انتخاب ❣️ بهترین انتخاب زندگیم بود ❣️ اینو بدون انقد که❣️ اگه هزار بار برگردم به عقب ❣️ باز انتخابم تویی 😍😘💕❣️💕 . ❥•↷ ℳaイŋɦaყ↬εkɦas ↶•❥ ₯↬ @Matnhayekhas ⇝❤️⇜