+آقامون🙈 _جون دلم خانومم😍 +آقامون عضو یه کانال #لباس_زیر شدم🙊 خیلی #لاکچری و #خاصه لباساش میشه #20تومن بیعانه بدی 5دست بخرم _20تومن؟😳 با 20تومن 5دست😑 گولم میزنی؟😏😒 +نه بوخودا😢 خودت بیا ببین #اینم_لینکش😢👇 https://eitaa.com/joinchat/4236640275C476678dee1 _خودم برات سفارش میدم خانومم با پسند خودم😍🙊

[ تو به تنهایی هم از پسش برمیای کافیه فقط به خودت ایمان داشته باشی.. 🌱🌸]

عشق و‌ جدااایی💔🍁

تو وا کن...

اینجا آموزش انواع شیرینی 😊 #عیدتونو از ما بخواین کاملاااا #رایگان😍 #شیرینی_های_خانگی_مجلسی #ژله_دسر #تزیین_آجیل #شکلات آشپزی باما آسونه😊 🍒وهمه دستوراتش امتحان شده🍒 https://eitaa.com/joinchat/2934636641C287a9aa3f5 بدو بیا برا ایام عید همه رو متعجب کنی😍

#کلیپ_اسمی♥️ #M ♥️ #H♥️🔥

❌این همون قبره تو افغانستانه وقتی فاتحه سرش میخونی میلرزه صدا ناله ازش در میاد‼️ 💢سبحان الله ❌ادم مو به تنش سیخ میشه کلیپش اینجاست👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3343187978C835cfd8c9c http://eitaa.com/joinchat/3343187978C835cfd8c9c پیشنهاد ویژه ❌👆

🚷🚷🚷🚷🚷🚷 ⭕️🎥فیلم ترسناک تولد یک #گوساله با چهره‌ای شبیه به انسان‼️ 👈 نشانه اخرالزمانه ادم شاخ درمیاره!👇😱❌📛 🎥کلیپش اینجاست👇👇 ██████████████████ ██████████████████ ████████▶️████████ █████████████████ ❌پیشنهاد ویژه ❌👆 📛جنجالی ترینها📛

🌷🌷🌷 حکایت مردی نزد فقیهی رفت و گفت: ای عابد سوالی دارم، عابد گفت بگو گفت: نمازخودم را شکستم عابد گفت دلیلش چه بود؟ مردگفت: هنگام اقامه نماز دیدم دزدی کفش هایم را ربود و فرار کرد برآن شدم که نماز بشکنم و کفشم را از دزد بگیرم و حال میخواهم بدانم که کارم درست است یا نادرست؟ عابد گفت: کفش تو چند درهم قیمت داشت؟ مردگفت: ۵درهم عابد گفت: اى مرد کار بجا و پسندیده ای کرده ای زیرا نمازی که تو میخواندی ۲ درهم هم نمیارزید ❥┅┄→•☆↓ #Jõıň↓☆•←┄┅❥ •••❥❥•←• #ایـــده_بانــو ☆﷽☆ Jõıň☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❢✧❁ @idehbano ❁✧❢

.آرمين بي خيال و آسوده به درب اتومبيلش تكيه زده بود .انگار در اين عالم نبود.با صداي فيلمبردار كه از اوميخواست به طرف عروس برود از عالم خود بیرون آمد و با بي رغبتي تمام به طرف سایه رفت ودسته گلي را كه مادرش سفارش داده بود به طرف سايه گرفت . سايه با بي ميلي دست دراز كرد دسته گل را بگيرد اما با لرزش دستش دسته گل از دستش افتاد . بي اختيار هردو خم شدند دسته گل را بردارند که در يك لحظه نگاهشان در هم گره خورد . براي لحظه اي آرمين متحير ماند و مات و مبهوت خيره اش شد . دو چشم درشت وسیاه درچشمان عسلی وافسونگر سایه قفل شده بود وقلب سایه در سینه اش تند تند میتپید . سریع دسته گل را برداشت وبلند شد آرمين هم به خود آمد و با قيافه ای جدی و خونسرد برخاست وبه طرف اتومبيلش رفت ودرب را برايش گشود. http://eitaa.com/joinchat/2008219670Ca8c79f11fb

سایه دختری زیبا عاشق استادش آرمینه که پسر دوست باباش هم هست. آرمین بسیار مغرور و خودشیفته هست ،با اصرار خانواده هاشون با هم ازدواج میکنن وبین خودشون قرار میذارن بعد از چند ماه ، از هم جدا بشن و هر کی بره دنبال زندگیه خودش... سایه دیوانه وار عاشق آرمینه ولی به خاطر غرور و لجبازی عشقش رو پنهون میکنه، غافل از اینکه ارمین هم در مدتی که همخونه هستن عاشق سایه میشه و ...... http://eitaa.com/joinchat/2008219670Ca8c79f11fb رمان #استاد_دانشجویی_همخونه رمان داریم چه رمااااانی...خودم هنوز نخوندمش ولی میگن خیلی قشنگ و جذابه😂😂😂