eitaa logo
مطلع عشق
281 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
شبتون بخیر 😊❤️
🎈تولدت مبارک بے همتاے من😍 🔸 @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🎈تولدت مبارک بے همتاے من😍 🔸 @Mattla_eshgh
واسه عزیزایی که تولده همسرشونه☺️
مطلع عشق
🌷✨🌹✨🌻 💠 درمان یبوست به روش طب سنّتی ، به مانند سایر بیماری ها، بر اساس 👈 علل ایجاد کننده آن است و
🔮 چند توصیه برای از بین بردن یبوست : ✳️ به طور کلی اصلاح تغذیه و تغییر سبک زندگی و دوری از ممنوعیات خوراکی و استفاده از خوراکی های طبیعی بخصوص روغن و نمک و ...، و اصلاح مزاج و رعایت آداب خوردن وآشامیدن، اساس درمان یبوست را تشکیل می دهد و اگر این کار انجام نشود، درمان دارویی صرف، کم اثر و پرضرر خواهد بود. ✅👏💐 🔴🔻در این رابطه نکات ذیل قابل تذکّر است: 1⃣ رعایت آداب خوردن و آشامیدن : 👈 پرهیز از پرخوری ، 👈 تا گرسنه نشدید غذا نخورید، 👈 خوب جویدن غذا (بستگی به نوع غذا، ولی بطور متوسط هر لقمه 32 بار). 👌🌸 بسیاری از افراد تنها با رعایت این دستور ساده به نتیجه مطلوب می رسند. 👏🌹 👈 نخوردن آب و مایعات (بخصوص اگر سرد باشد) بین غذا و تا بعد از هضم غذا بخصوص غذاهای گوشتی (البته بعد از غذاهای غیر گوشتی می توان آب خورد البته نه آب سرد بلکه آب خنک یا آب جوشیده شده که ولرم شده و به اندازه نه زیاد، بخوریم)، 👈 سبزی با غذا خوردن بخصوص خوردن تره فرنگی و کاهو🌿، 👈 استفاده از نان سبوس دار، 👈 چند لقمه قبل از سیر شدن دست از خوردن غذا کشیدن. و ... . 2⃣ مصرف خوراکی های یبوست زا را به حداقل برسانید. در این باره نقش برنج، ماکارونی، لازانیا، سیب زمینی بخصوص سرخ شده آن، تخم مرغ، موز، گوشت گاو و غذاهای که با آن درست شده اند مثل: همبر و سوسیس و ...، فست فودها و انواع غذاهای مصنوعی غیرقابل انکار است. ⛔️❌ 3⃣ تغییر در نوع غذاهای مورد استفاده، یعنی حذف خوردن مداوم برنج و خورشت و غذاهای سرخ کردنی ❌ 👈 و جایگزینی و استفاده بیشتر از انواع آش ها و سوپ ها که بر اساس مزاج شخص و نوع بیماری او قابل استفاده اند. طبیعتا در این مورد باید از خیر مصرف آش رشته و انواع سوپ های حاوی رشته فرنگی گذشت. ✅🌷 4⃣ پیاده روی و ورزش کنید. حتی یک پیاده روی ساده هم می تواند باعث بهبود یبوست بیمار شود. البته ورزش های سنگین و حرفه ای، با کاهش آب بدن می توانند یبوست را تشدید کنند. 👌🌸 5⃣ مصرف میوه 🍊🍐🍎 و سبزی ها 🍀🌱☘ را افزایش دهید. در این مورد باید به وضعیت مزاجی خودتان توجه داشته باشد. افزایش عمومی غذاهای گیاهی و کاهش عمومی غذاهای حیوانی در رژیم غدایی تقریبا برای همه افراد مفید است. به طورخاص مصرف کاهو، سبزی خرفه، خیار، انواع آلوها، هندوانه و ... برای افراد گرم مزاج و گلابی، انجیر، هویج یا زردک پخته و سبزی نعناع و ریحان و ... برای افراد سردمزاج می توانند ملین های خوبی باشند. 👉💐 6⃣ روغن مصرفی را عوض کنید. استفاده از روغن زیتون در جیره غذایی و حذف روغن های نباتی جامد و مایع موجود در بازار، گام بلندی در درمان یبوست است. ✅👏👏 7⃣ دفع را به تاخیر نیندازید: زندگی شهری برای بسیاری از ما این مشکل را به وجود آورده که در خیلی از مواقع، همان وقت که نیاز به دفع داریم، نخواهیم یا نتوانیم اجابت مزاج داشته باشیم و این، زمینه را برای یبوست فراهم می کند. مطمئن باشید یک دفع به موقع و توام با آرامش، از خیلی از کارهای روزمره شما اهمیت بیشتری دارد. 🔰✌️ 8⃣ رژیم سرخود نگیریم. بسیاری از رژیم های لاغری حتی مواردی که از سوی متخصصین تغذیه توصیه می شوند چون بر اساس شناسایی مزاج ذاتی و غلبه اخلاط نیست ⬅️ می توانند باعث یبوست شوند. بهتر است برای لاغر شدن با یک طبیب حاذق طب سنتی اسلامی مشورت کنید. ✅💐 استاد روزهای زوج در 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
۱۶ ✴️ارتباط با خانواده همسر چه در حضور همسرتان و چه در نبودنش از خانواده اش بدگویی نکنید: ❌خصوصا در حضور فرزندتان! شاید باد به گوششان برساند😉 و بر کدورت ها بیفزاید. @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#زندگی نامه طلبه شهید گمنام سید علی حسینی قسمت ۵۶ 🍃 دزدهای انگلیسی وضو گرفتم و ایستادم به نما
نامه قسمت پنجاه و هشتم 🍃حس دوم درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم ... باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران ... هر چند، حق داشتن ... نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن ... گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد ... اونقدر قوی که ته دلم می لرزید ... زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم ... اول که فکر کرد برای دیدار میام ... خیلی خوشحال شد ... اما وقتی فهمید برای همیشه است ... حالت صداش تغییر کرد ... توضیح برام سخت بود ... - چرا مادر؟ ... اتفاقی افتاده؟ ... - اتفاق که نمیشه گفت ... اما شرایط برای من مناسب نیست ... منم تصمیم گرفتم برگردم ... خدا برای من، شیرین تر از خرماست ... - اما علی که گفت ... پریدم وسط حرفش ... بغض گلوم رو گرفت ... - من نمی دونم چرا بابا گفت بیام ... فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم ... بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم ... گریه ام گرفت ... مامان نمی دونی چی کشیدم ... من، تک و تنها ... له شدم ... توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم ... دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست ... چه می کنم ... و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم... چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم ... - چطور تونستی بگی تک و تنها ... اگر کمک خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ ... فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟ ... غرق در افکار مختلف ... داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد ... دکتر دایسون ... رئیس تیم جراحی عمومی بود ... خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه ... دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده ... برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد ... اما یه چیزی ته دلم می گفت ... اینقدر خوشحال نباش ... همه چیز به این راحتی تموم نمیشه ... و حق، با حس دوم بود ... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8
نامه قسمت پنجاه و هشتم 🍃حس دوم درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم ... باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران ... هر چند، حق داشتن ... نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن ... گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد ... اونقدر قوی که ته دلم می لرزید ... زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم ... اول که فکر کرد برای دیدار میام ... خیلی خوشحال شد ... اما وقتی فهمید برای همیشه است ... حالت صداش تغییر کرد ... توضیح برام سخت بود ... - چرا مادر؟ ... اتفاقی افتاده؟ ... - اتفاق که نمیشه گفت ... اما شرایط برای من مناسب نیست ... منم تصمیم گرفتم برگردم ... خدا برای من، شیرین تر از خرماست ... - اما علی که گفت ... پریدم وسط حرفش ... بغض گلوم رو گرفت ... - من نمی دونم چرا بابا گفت بیام ... فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم ... بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم ... گریه ام گرفت ... مامان نمی دونی چی کشیدم ... من، تک و تنها ... له شدم ... توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم ... دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست ... چه می کنم ... و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم... چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم ... - چطور تونستی بگی تک و تنها ... اگر کمک خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ ... فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟ ... غرق در افکار مختلف ... داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد ... دکتر دایسون ... رئیس تیم جراحی عمومی بود ... خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه ... دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده ... برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد ... اما یه چیزی ته دلم می گفت ... اینقدر خوشحال نباش ... همه چیز به این راحتی تموم نمیشه ... و حق، با حس دوم بود ... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8
هدایت شده از درمانخانه اسلامی 💠
خیار(فست فود)😋 💟مناسب جهت فصل 😁 موادلازم برای 8نفر 💠ماست محلی 💝2لیوان 💠خیار سالادی بزرگ 💝 2عدد 💠ریحان خرد شده 💝1لیوان 💠آب جوشیده خنک 💝 6لیوان 💠نان سبوسدار خشک 💝3عدد 💠زنیان 💠پودر گل محمدی 💠نعنا خشک 💠نمک دریایی 💠گردو.کنجد.مغز بادام.به میزان لازم ماست،نمک،نعنا،زنیان و پودر گل محمدی🌺 را باهم مخلوط کرده و خوب هم میزنیم... 💟آب را افزوده و دوغ درست میکنیم سپس بقیه مواد را افزوده و به مدت 1 ساعت درون یخچال قرار میدهیم⏰ 👌10 دقیقه قبل از مصرف نان را اضافه کنید☺️ ✅مجموعه درمانخانه اسلامی eitaa.com/joinchat/1443627008C564ced749d
🔴 مقدمۀ هر نوع لذت و شادی در "زندگی مشترک" آرامش است ✅ اهمیت در (1⃣): لذت و شادی معمولا انتظار ما از یک زندگی مشترک این است که ما را به لذت و شادی برساند، در حالی که اگر ما را به آرامش برساند، لذت و شادی در زندگی ما بیشتر خواهد شد. زیرا همیشه مقدمه هر نوع لذت و شادی در زندگی آرامش است. شتابزدگی در رسیدن به لذت و شادی، موجب از بین رفتن آرامش، و در نتیجه کاهش لذت در زندگی می‌شود؛ و در مرحلۀ بعد، همین کاهش لذت، باعث ناآرامی‌های بیشتر می‌شود. قرآن کریم به صراحت هدف از تشکیل زندگی مشترک را رسیدن به آرامش معرفی می‌کند: «..خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها» زوجین قبل از هرچیز باید مراقب آرامش هم باشند و به همدیگر آرامش بدهند! http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8
مطلع عشق
#زندگی نامه #طلبه_شهید_گمنام_سیدعلی_حسینی قسمت پنجاه و هشتم 🍃حس دوم درخواست تحویل مدارکم رو به
نامه ۵۹ هوای دلپذیر برعکس قبل، و برعکس بقیه دانشجوها ... شیفت های من، از همه طولانی تر شد ... نه تنها طولانی ... پشت سر هم و فشرده ... فشار درس و کار به شدت شدید شده بود ... گاهی اونقدر روی پاهام می ایستادم که دیگه حس شون نمی کردم ... از ترس واریس، اونها رو محکم می بستم ... به حدی خسته می شدم که نشسته خوابم می برد ... سخت تر از همه، رمضان از راه رسید ... حتی یه بار، کل فاصله افطار تا سحر رو توی اتاق عمل بودم ... عمل پشت عمل ... انگار زمین و آسمان، دست به دست هم داده بود تا من رو به زانو در بیاره ... اما مبارزه و سرسختی توی ژن و خون من بود... از روز قبل، فقط دو ساعت خوابیده بودم ... کل شب بیدار ... از شدت خستگی خوابم نمی برد ... بعد از ظهر بود و هوا، ملایم و خنک ... رفتم توی حیاط ... هوای خنک، کمی حالم رو بهتر کرد ... توی حال خودم بودم که یهو دکتر دایسون از پشت سر، صدام کرد ... و با لبخند بهم سلام کرد ... - امشب هم شیفت هستید؟ - بله ... - واقعا هوای دلپذیری شده ... با لبخند، بله دیگه ای گفتم ... و ته دلم التماس می کردم به جای گفتن این حرف ها، زودتر بره ... بیش از اندازه خسته بودم و اصلا حس صحبت کردن نداشتم ... اون هم سر چنین موضوعاتی ... به نشانه ادب، سرم رو خم کردم ... اومدم برم که دوباره صدام کرد ... - خانم حسینی ... من به شما علاقه مند شدم ... و اگر از نظر شما اشکالی نداشته باشه ... می خواستم بیشتر باهاتون آشنا بشم ... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8
نامه طلبه شهید گمنام سید علی حسینی قسمت ۶۰ 🍃 خانواده برای چند لحظه واقعا بریدم ... - خدایا، بهم رحم کن ... حالا جوابش رو چی بدم؟ ... توی این دو سال، دکتر دایسون ... جزء معدود افرادی بود که توی اون شرایط سخت ازم حمایت می کرد ... از طرفی هم، ارشد من ... و رئیس تیم جراحی عمومی بیمارستان بود ... و پاسخم، می تونست من رو در بدترین شرایط قابل تصور قرار بده ... - دکتر حسینی ... مطمئن باشید پیشنهاد من و پاسخ شما... کوچک ترین ارتباطی به مسائل کاری نخواهد داشت ... پیشنهادم صرفا به عنوان یک مرده ... نه رئیس تیم جراحی... چند لحظه مکث کردم تا ذهنم کمی آروم تر بشه ... - دکتر دایسون ... من برای شما به عنوان یه جراح حاذق و رئیس تیم جراحی ... احترام زیادی قائلم ... علی الخصوص که بیان کردید ... این پیشنهاد، خارج از مسائل و روابط کاریه... اما این رو در نظر داشته باشید که من یه مسلمانم ... و روابطی که اینجا وجود داره ... بین ما تعریفی نداره ... اینجا ممکنه دو نفر با هم دوست بشن و سال ها زیر یه سقف زندگی کنن ... حتی بچه دار بشن ... و این رفتارها هم طبیعی باشه ... ولی بین مردم من، نه ... ما برای خانواده حرمت قائلیم ... و نسبت بهم احساس مسئولیت می کنیم... با کمال احترامی که برای شما قائلم ... پاسخ من منفیه... این رو گفتم و سریع از اونجا دور شدم ... در حالی که ته دلم... از صمیم قلب به خدا التماس می کردم ... یه بلای جدید سرم نیاد ... ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8