مطلع عشق
🌷🍃🌹🍃🌻 #طب_اسلامی ✍ در تعریف خلط گفتیم که هر غذایی که می خوریم هنگامیکه وارد بدن ما می شود در معده
🌸🍀🌺☘🌼🍃
#طب_اسلامی
🔰🔴 اگر خون در بدن زياد يا كثيف شود (خون سوخته گردد) علامتش ♻️ : 👇👇👇
👈 سنگينى سر و خميازه و دهان دره و چرت زدن
👈 كندى حواس
👈 شيرينى دهان
👈 لزج بودن بزاق
👈 سرخى رنگ بدن
👈 قرمزى زبان
👈 خارش بدن
👈 بروز دمل و جوشهاى ريز در بدن
👈 گاهى خون آمدن از بن دندان
👈 كسل بودن
هستند. ✅🌸
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
🌼🍁🌷🍂🌹🍃
🔰🔶 اگر صفرا غلبه داشته باشد علامتش ♻️ : 👇👇👇
👈 تشنگى و سوزش جگر
👈 زردى صورت و تخم چشم
👈 زردى و كدرى بول
👈 به علت خشکی مزاج دچار یبوست می شوند
👈 عفن بودن معده و بهمین خاطر بوی بد دهان
👈 تلخى دهان
👈 كم اشتهايى به غذا
👈 عصبانیت سریع و تند خوئی و بهانه گیر شدن
👈 سردرد بخصوص در شقیقه ها
👈 ریزش موهای سر در آقایان از دوطرف جلوی سر
👈 ترک خوردن پوست پا و پاشنه
👈 ترک خوردن گوشه یا وسط لب. ✅🌺
طب اسلامی روزهای زوج
در کانال مطلع عشق👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
✨🌸✨🌺✨🌼✨
🔰⚪️ اگر بلغم در بدن غلبه كند و زيادتى نمايد علامتش ♻️ : 👇👇👇
👈 بدنشان سفید و نرم و سرد و شل و ول می شود
👈 غذایشان دیر هضم می شود
👈 بعداز غذا دچار آروق ترش می شوند
👈 عجیب میل به خوابیدن زیاد دارند
👈 درخواب و بعد از خواب آب دهانشان می ریزد
👈 آب دهان رقیق و نیز آب بینی رقیق دارند
👈 کم حواس می شوند
👈 بیش از حد دفع ادرار دارند و فشار و حجم آن زیاد است
👈 خیلی سست و بی حال می شوند (از بیرون رفتن ابا می کنند)
👈 در این حالت موی سر خیلی زودتر ار حد معمول سفید و دچار ریزش از نوع سرد می شود
👈 دچار پیری زودرس می شوند
👈 در این حالت خانم ها دچار پریودی دردناک می شوند و نیز عقب می افتد. ✅🌹
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
☀️🌷☀️🌹☀️🌻☀️
🔰⚫️ اگر سودا در بدن غلبه كند علامتش ♻️ : 👇👇👇
👈 اکثرا دچار خستگی و کوفتگی بدن می شوند
👈 دچار پژمردگی روح و جسم می شوند
👈 چشمها بی فروغ و گود رفته می شوند
👈 بی نشاط غالب می شود
👈 افسردگی
👈 به علت خشکی مزاج دچار یبوست می شوند و در یبوست مزاجی حاد دچار خونریزی شدید می شوند
👈 دهان بسیار بدبو و متعفن
👈 در موقع دفع ادرار دچار سوزش می شوند (ادرار قطره ای)
👈 ادرار به سیاهی می زند
👈 مدفوع به رنگ قیر
👈 دچار تاریکی چشم می شوند
👈 دچار شب کوری
👈 رنگ صورت تیره می شود
👈 افکار بسیار ناجور و درهم و برهم دارند و گاها دچار اوهام می شوند
👈 دچار کابوس و خواب های وحشتناک می شوند
👈 در غلبه طولانی مدت در بدن لکه های سیاه ایجاد می شود
👈 دچار دلتنگی و بی قراری می شوند و گاهی خود بخود گریه می کنند
👈 سریع ناراحت می شوند و بسیار قهر می کنند. ✅🌷
استاد #جمالپور
#طب_اسلامی روزهای زوج در کانال👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
🌿🌸🌱🌺🌾🌼
🔮 توضیح :
👈 هیچ وقت همه نشانه ها در یک فرد بروز نمی کند و در افراد مختلف بستگی به مدت و شدت غلبه این نشانه ها متفاوت است.
👈 گاهى ممكن است در بعضى مزاج ها دو خلط يا سه خلط و يا هر چهار خلط با يكديگر مشتركاً سبب مرض بشوند.
علائم و آثار آنها هر كدام در بدن ظاهر است كه كداميك با ديگرى شركت نموده اند بايد دوا و غذاى ضد همان اخلاط را مشتركاً ميل نمود تا كسالت مرتفع گردد.
و هركدام آثار و علامات بر ديگرى غلبه داشت بايد از غذا و دواى ضد آن خلط بيشتر ميل نمود تا مساوى شود و بعد از تساوى هر دو بايد مشتركاً دوا و غذاى ضد آنها را خورد تا يكى از آن دو ضعيف گردند بعد معالجه و مداوى آخرى بشود تا مريض سلامت شود. ✅💐
🌸 ان شاءالله در جلسات بعد در درمان غلبه خلط ها بیشتر توضیح خواهم داد.🙏💐
#طب_اسلامی روزهای زوج در👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
✨حضرت #رضا (ع) میفرمایند :
بعضی زن ها براى شوهرشان بهترین غنیمت هستند ، زنانی که به شوهرشان اظهار محبت کنند.
💞😍😊😍💞
📚مستدرک ج 2
#حدیث
🆔 @Mattla_eshgh
مطلع عشق
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :6⃣6⃣ #فصل_هشتم
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :7⃣6⃣
#فصل_هشتم
ته دلم می گفتم اگر روزه ام را بخورم، بچه ام بی دین و ایمان می شود.
وقتی حالم خیلی بد شد و دست و پایم به لرزه افتاد، خدیجه چادر سر کرد تا برود صمد را خبر کند. گفتم: «به صمد نگو. هول می کند. باشد می خورم؛ اما به یک شرط.»
خدیجه که کمی خیالش راحت شده بود، گفت: «چه شرطی؟!»
گفتم: «تو هم باید روزه ات را بخوری.»
خدیجه با دهان باز نگاهم می کرد. چشم هایش از تعجب گرد شده بود. گفت: «تو حالت خراب است، من چرا باید روزه ام را بخورم؟!»
گفتم: «من کاری ندارم، یا با هم روزه مان را می شکنیم، یا من هم چیزی نمی خورم.»
خدیجه اول این پا و آن پا کرد. داشتم بی هوش می شدم. خانه دور سرم می چرخید. تمام بدنم یخ کرده و به لرزه افتاده بود. خدیجه دوید. دو تا تخم مرغ شکست و با روغن حیوانی نیمرو درست کرد. نان و سبزی هم آورد. بوی نیمرو که به دماغم خورد، دست و پایم بی حس شد و دلم ضعف رفت. لقمه ای جلوی دهانم گرفت.
سرم را کشیدم عقب و گفتم: «نه... اول تو بخور.»
خدیجه کفری شده بود. جیغ زد سرم. گفت: «این چه بساطی است بابا. تو حامله ای، داری می میری، من روزه ام را بشکنم؟!»
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :8⃣6⃣
#فصل_هشتم
گریه ام گرفته بود. گفتم: «خدیجه! جان من، تو را به خدا بخور. به خاطر من.»
خدیجه یک دفعه لقمه را گذاشت توی دهانش و گفت: «خیالت راحت شد. حالا می خوری؟!»
دست و پایم می لرزید. با دیدن خدیجه شیر شدم. تکه ای نان برداشتم و انداختم روی نیمرو و لقمه اول را خوردم. بعد هم لقمه های بعدی.
وقتی حسابی سیر شدم و جان به دست و پایم آمد، به خدیجه نگاه کردم؛ او هم به من. لب هایمان از چربی نیمرو برق می زد.
گفتم: «الان اگر کسی ما را ببیند، می فهمد روزه مان را خورده ایم.»
اول خدیجه لب هایش را با دستک چادرش پاک کرد و بعد من. اما هر چه آن ها را می مالیدیم، سرخ تر و براق تر می شد. چاره ای نبود. کمی از گچ دیوار کندیم و آن را کشیدیم روی لب هایمان. بعد با چادر پاکش کردیم. فکر خوبی بود. هیچ کس نفهمید روزه مان را خوردیم.
🔸فصل نهم
آخر تابستان، ساخت خانه تمام شد. خانه کوچکی بود. یک اتاق و یک آشپزخانه داشت؛ همین. دستشویی هم گوشه حیاط بود. صمد یک انبار کوچک هم کنار دستشویی ساخته بود، برای هیزم و زغال کرسی و خرت و پرت های خانه.
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قست :9⃣6⃣
#فصل_نهم
خواهر ها و برادرها کمک کردند اسباب و اثاثیه مختصری را که داشتیم آوردیم خانه خودمان. از همه بیشتر شیرین جان کار می کرد و حظ خانه مان را می برد. چقدر برای آن خانه شادی می کردیم. انگار قصر ساخته بودیم. به نظرم از همه خانه هایی که تا به حال دیده بودم، قشنگ تر، دل بازتر و باصفاتر بود. وسایل را که چیدیم، خانه شد مثل ماه.
از فردا دوباره صمد رفت دنبال کار. یک روز به رزن می رفت و روز دیگر به همدان. عاقبت هم مجبور شد دوباره به تهران برود. سر یک هفته برگشت. خوشحال بود. کار پیدا کرده بود. دوباره تنهایی من شروع شده بود؛ دیر به دیر می آمد. وقتی هم که می آمد، گوشه ای می نشست و رادیوی کوچکی را که داشتیم می گذاشت بیخ گوشش و هی موجش را عوض می کرد. می پرسیدم: «چی شده؟! چه کار می کنی؟! کمی بلندش کن، من هم بشنوم.»
اوایل چیزی نمی گفت. اما یک شب عکس کوچکی از جیب پیراهنش درآورد و گفت: «این عکس آقای خمینی است. شاه او را تبعید کرده. مردم تظاهرات می کنند. می خواهند آقای خمینی بیاید و کشور را اسلامی کند. خیلی از شهرها هم تظاهرات شده.»
بعد بلند شد و وسط اتاق ایستاد و گفت: «مردم توی تهران این طور شعار می دهند.»
دستش را مشت کرد و فریاد زد: «مرگ بر شاه... مرگ بر شاه.»
بعد نشست کنارم. عکس امام را گذاشت توی دستم و گفت: «این را برای تو آوردم. تا می توانی به آن نگاه کن تا بچه مان مثل آقای خمینی نورانی و مؤمن شود.»
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :0⃣7⃣
فصل_نهم
عکس را گرفتم و نگاهش کردم. بچه توی شکمم وول خورد.
روزها پشت سر هم می آمد و می رفت. خبر تظاهرات همدان و تهران و شهرهای دیگر به قایش هم رسیده بود. برادرهای کوچک تر صمد که برای کار به تهران رفته بودند، وقتی برمی گشتند، خبر می آوردند صمد هر روز به تظاهرات می رود؛ اصلاً شده یک پایه ثابت همه راه پیمایی ها.
یک بار هم یکی از هم روستایی ها خبر آورد صمد با عده ای دیگر به یکی از پادگان های تهران رفته اند، اسلحه ای تهیه کرده اند و شبانه آورده اند رزن و آن را داده اند به شیخ محمد شریفی.
این خبرها را که می شنیدم، دلم مثل سیر و سرکه می جوشید. حرص می خوردم چرا صمد افتاده توی این کارهای خطرناک.
دیر به دیر به روستا می آمد و بهانه می آورد که سر زمستان است؛ جاده ها لغزنده و خطرناک است. از طرفی هم باید هر چه زودتر ساختمان را تمام کنند و تحویل بدهند. می دانستم راستش را نمی گوید و به جای اینکه دنبال کار و زندگی باشد، می رود تظاهرات و اعلامیه پخش می کند و از این جور کارها.
عروسی یکی از فامیل ها بود. از قبل به صمد و برادرهایش سپرده بودیم حتماً بیایند.
ادامه دارد...✒️
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
هدایت شده از شمیم سیب
4_5852642644521386870.mp3
7.69M
مطلع عشق
#خانواده_متعالی قسمت نهم 🔸🔸🔸✅🔸 استاد پناهیان: 🔸استانداردهای بالایی که خانواده ی خوب داره واقعا تو
📡📡📡 #خانواده_متعالی
قسمت دهم: فرزند آوری
🌸🔺✅🔆✅
استاد #پناهیان:
بک وجه احترام خانواده همین علقه ی زوجیت هست 💑
که بعدا در موردش صحبت میکنیم
یک وجه دیگه ی خانواده فرزندان هستند 👌
پیامبر اکرم ص میفرمایند: ازدواج کنید ،با هم زندگی تشکیل بدید،فرزند دار بشید،بچه هاتونم زیاد کنید حتی اگه بچه سقط بشه و نمونه ؛ اونم آمارش مهمه!!!!
✅پیامبر کسی بود که از روی هوای نفس صحبت نمیکرد ...
👈واقعا یه ترفندی بوداااااا😒
یه مدت جلوی کثرت فرزاندان این مرز و بوم گرفته شد
🗣آقا پول نداریم ؛امکانات نداریم ؛بچه ها رو نمیشه تربیت کرد...📡
پس جلوی بچه دار شدن رو بگیرید 😤
😐
مردم بچه دار نشدن!
بگذریم از اینکه به شیعیان گفتن بچه دار نشید!! و به یه کسانی گفتن بچه دار بشید👈اونا هم با 4 تا زن و40 تا بچه درصد خودشونو از فلان درصد پایین به فلان درصد رسوندن 😯
اینا رو نمیشه گفت!!!
⛔️ من چندی پیش پاکستان بودم جمعیتشون دو برابرما بود ،مردم دارن زندگی میکنن
یکم اونور تر هندوستان دارن زندگی میکنن
چه آثار سوئی داره کمبود بچه تو خونه ،،،،،خدا میدونه....
⛔️⛔️⛔️
چقدر راحته تربیت فرزند،،،،خدا میدونه...
✅✅✅
من البته معتقد نیستم آدم زیاد بچه داشته باشه
10 تا کفایت میکنه 😉
یعنی آمارشو ببریم بالا
نمیگم هر خونه ای سی چهل تا بچه داشته باشه
نمیخوام مبالغه کنم!
تو همه چی تعادل خوبه
نمیگیم ده تا باشه
بالاخره ...تا اونجایی خوبه که توان خانم اجازه میده .. 👌👏
اخیرا هم کشف کردن مادرایی که بچه کم میارن یه بیماریهایی رو بیشتر میگیرن ...😁😁
منتها اینکه پیامبر اسلامی ما می گوید
باید افزایش نسل باشه یه اسراری درش هست که نمیتونیم زیاد در این باره بحث کنیم ..
اینم بعد دوم خانواده👆👆👆
🔺✅🔺🚩🔺
خانواده متعالی روزهای فرد در 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc