ماهی قرمزمون سیاه شده بازم نمیمیره 😐
داداشم رفته بود بغل تنگش میگفت ما هزار و پونصد تومن دادیم بیشتر از این ازت توقع نداریم بمیر دیگه 😜😂
یبارم دخترا سر من دعواشون شد 😏😂
رفته بودم خونشون خاستگاری😍
خواهربزرگه میگفت واسه تو اومده😐
خواهر کوچیکه میگفت نخیر واسه تو اومده
😁😂
مطلع عشق
🎈تولدت مبارک بے همتاے من😍 🔸 @Mattla_eshgh
واسه عزیزایی که تولده همسرشونه☺️
مطلع عشق
🌷✨🌹✨🌻 💠 درمان یبوست به روش طب سنّتی ، به مانند سایر بیماری ها، بر اساس 👈 علل ایجاد کننده آن است و
🔮 چند توصیه برای از بین بردن یبوست :
✳️ به طور کلی اصلاح تغذیه و تغییر سبک زندگی و دوری از ممنوعیات خوراکی و استفاده از خوراکی های طبیعی بخصوص روغن و نمک و ...، و اصلاح مزاج و رعایت آداب خوردن وآشامیدن، اساس درمان یبوست را تشکیل می دهد و اگر این کار انجام نشود، درمان دارویی صرف، کم اثر و پرضرر خواهد بود. ✅👏💐
🔴🔻در این رابطه نکات ذیل قابل تذکّر است:
1⃣ رعایت آداب خوردن و آشامیدن :
👈 پرهیز از پرخوری ،
👈 تا گرسنه نشدید غذا نخورید،
👈 خوب جویدن غذا (بستگی به نوع غذا، ولی بطور متوسط هر لقمه 32 بار). 👌🌸 بسیاری از افراد تنها با رعایت این دستور ساده به نتیجه مطلوب می رسند. 👏🌹
👈 نخوردن آب و مایعات (بخصوص اگر سرد باشد) بین غذا و تا بعد از هضم غذا بخصوص غذاهای گوشتی (البته بعد از غذاهای غیر گوشتی می توان آب خورد البته نه آب سرد بلکه آب خنک یا آب جوشیده شده که ولرم شده و به اندازه نه زیاد، بخوریم)،
👈 سبزی با غذا خوردن بخصوص خوردن تره فرنگی و کاهو🌿،
👈 استفاده از نان سبوس دار،
👈 چند لقمه قبل از سیر شدن دست از خوردن غذا کشیدن.
و ... .
2⃣ مصرف خوراکی های یبوست زا را به حداقل برسانید. در این باره نقش برنج، ماکارونی، لازانیا، سیب زمینی بخصوص سرخ شده آن، تخم مرغ، موز، گوشت گاو و غذاهای که با آن درست شده اند مثل: همبر و سوسیس و ...، فست فودها و انواع غذاهای مصنوعی غیرقابل انکار است. ⛔️❌
3⃣ تغییر در نوع غذاهای مورد استفاده، یعنی حذف خوردن مداوم برنج و خورشت و غذاهای سرخ کردنی ❌
👈 و جایگزینی و استفاده بیشتر از انواع آش ها و سوپ ها که بر اساس مزاج شخص و نوع بیماری او قابل استفاده اند. طبیعتا در این مورد باید از خیر مصرف آش رشته و انواع سوپ های حاوی رشته فرنگی گذشت. ✅🌷
4⃣ پیاده روی و ورزش کنید. حتی یک پیاده روی ساده هم می تواند باعث بهبود یبوست بیمار شود. البته ورزش های سنگین و حرفه ای، با کاهش آب بدن می توانند یبوست را تشدید کنند. 👌🌸
5⃣ مصرف میوه 🍊🍐🍎 و سبزی ها 🍀🌱☘ را افزایش دهید. در این مورد باید به وضعیت مزاجی خودتان توجه داشته باشد. افزایش عمومی غذاهای گیاهی و کاهش عمومی غذاهای حیوانی در رژیم غدایی تقریبا برای همه افراد مفید است. به طورخاص مصرف کاهو، سبزی خرفه، خیار، انواع آلوها، هندوانه و ... برای افراد گرم مزاج و گلابی، انجیر، هویج یا زردک پخته و سبزی نعناع و ریحان و ... برای افراد سردمزاج می توانند ملین های خوبی باشند. 👉💐
6⃣ روغن مصرفی را عوض کنید. استفاده از روغن زیتون در جیره غذایی و حذف روغن های نباتی جامد و مایع موجود در بازار، گام بلندی در درمان یبوست است. ✅👏👏
7⃣ دفع را به تاخیر نیندازید: زندگی شهری برای بسیاری از ما این مشکل را به وجود آورده که در خیلی از مواقع، همان وقت که نیاز به دفع داریم، نخواهیم یا نتوانیم اجابت مزاج داشته باشیم و این، زمینه را برای یبوست فراهم می کند. مطمئن باشید یک دفع به موقع و توام با آرامش، از خیلی از کارهای روزمره شما اهمیت بیشتری دارد. 🔰✌️
8⃣ رژیم سرخود نگیریم. بسیاری از رژیم های لاغری حتی مواردی که از سوی متخصصین تغذیه توصیه می شوند چون بر اساس شناسایی مزاج ذاتی و غلبه اخلاط نیست ⬅️ می توانند باعث یبوست شوند. بهتر است برای لاغر شدن با یک طبیب حاذق طب سنتی اسلامی مشورت کنید. ✅💐
استاد #جمالپور
#طب_اسلامی روزهای زوج در 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc
#خانواده_ی_شاد ۱۶
✴️ارتباط با خانواده همسر
چه در حضور همسرتان و چه در نبودنش
از خانواده اش بدگویی نکنید:
❌خصوصا در حضور فرزندتان!
شاید باد به گوششان برساند😉
و بر کدورت ها بیفزاید.
@Mattla_eshgh
مطلع عشق
#زندگی نامه طلبه شهید گمنام سید علی حسینی قسمت ۵۶ 🍃 دزدهای انگلیسی وضو گرفتم و ایستادم به نما
#زندگی نامه #طلبه_شهید_گمنام_سیدعلی_حسینی
قسمت پنجاه و هشتم
🍃حس دوم
درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم ... باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران ...
هر چند، حق داشتن ... نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن ... گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد ... اونقدر قوی که ته دلم می لرزید ...
زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم ... اول که فکر کرد برای دیدار میام ... خیلی خوشحال شد ... اما وقتی فهمید برای همیشه است ... حالت صداش تغییر کرد ... توضیح برام سخت بود ...
- چرا مادر؟ ... اتفاقی افتاده؟ ...
- اتفاق که نمیشه گفت ... اما شرایط برای من مناسب نیست ... منم تصمیم گرفتم برگردم ... خدا برای من، شیرین تر از خرماست ...
- اما علی که گفت ...
پریدم وسط حرفش ... بغض گلوم رو گرفت ...
- من نمی دونم چرا بابا گفت بیام ... فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم ... بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم ... گریه ام گرفت ... مامان نمی دونی چی کشیدم ... من، تک و تنها ... له شدم ...
توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم ... دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست ... چه می کنم ... و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم...
چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم ...
- چطور تونستی بگی تک و تنها ... اگر کمک خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ ... فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟ ...
غرق در افکار مختلف ... داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد ... دکتر دایسون ... رئیس تیم جراحی عمومی بود ... خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه ... دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده ...
برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد ... اما یه چیزی ته دلم می گفت ... اینقدر خوشحال نباش ... همه چیز به این راحتی تموم نمیشه ...
و حق، با حس دوم بود ...
ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8
#زندگی نامه #طلبه_شهید_گمنام_سیدعلی_حسینی
قسمت پنجاه و هشتم
🍃حس دوم
درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم ... باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران ...
هر چند، حق داشتن ... نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن ... گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد ... اونقدر قوی که ته دلم می لرزید ...
زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم ... اول که فکر کرد برای دیدار میام ... خیلی خوشحال شد ... اما وقتی فهمید برای همیشه است ... حالت صداش تغییر کرد ... توضیح برام سخت بود ...
- چرا مادر؟ ... اتفاقی افتاده؟ ...
- اتفاق که نمیشه گفت ... اما شرایط برای من مناسب نیست ... منم تصمیم گرفتم برگردم ... خدا برای من، شیرین تر از خرماست ...
- اما علی که گفت ...
پریدم وسط حرفش ... بغض گلوم رو گرفت ...
- من نمی دونم چرا بابا گفت بیام ... فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم ... بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم ... گریه ام گرفت ... مامان نمی دونی چی کشیدم ... من، تک و تنها ... له شدم ...
توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم ... دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست ... چه می کنم ... و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم...
چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم ...
- چطور تونستی بگی تک و تنها ... اگر کمک خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟ ... فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟ ...
غرق در افکار مختلف ... داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد ... دکتر دایسون ... رئیس تیم جراحی عمومی بود ... خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه ... دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده ...
برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد ... اما یه چیزی ته دلم می گفت ... اینقدر خوشحال نباش ... همه چیز به این راحتی تموم نمیشه ...
و حق، با حس دوم بود ...
ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8