گاهی به یک تبسم دردی دوا توان کرد! - #فروغی_بسطامی #غریق - @Mava_a !🥥'

ما خیلی این احساس رو تجربه کردیم توی زندگیمون که مثلا، بعد از یک سال رفتیم خونه ی مادربزرگمون و سفت توی بغلمون فشارش دادیم.. یا اینکه دوست دبیرستانمون که سالها ازش بی‌خبر بودیم و ندیده بودیمش بلاخره میاد ایران و وقتی میبینیمش تموم اون خاطرات برامون زنده میشن. یا کسایی که حیوون خونگی دارن و هروقت برمیگردن خونه، سفت بغلش میکنن و دلتنگیشون رفع میشه. خیلی از این دست احساسات و تجربه کردیم و چقدر هم ارزشمندن... دلمون بعضی وقتا تنگ میشه برای همچین حسایی دلمون رفیق رفته رو میخواد بوی عطر مادربزرگ و بغل کسی که عاشقشیم و ازمون دوره و خیلی چیزای دیگه خیلی… - #آسایش_رستمی #مهروماه - @Mava_a !🥥'

از جام باده حاصل، یک ساعت است مستی وز شکّر لب او، سکری مدام باشد! - #سلمان_ساوجی #غریق - @Mava_a !🥥'

تکرار بعضی چیزا میتونه آدم رو تموم کنه تموم شدن یعنی چی؟! من تموم شدم

مولانا شمس را گفت: پس زخم هایمان چه ؟ ‌و او پاسخ داد: نور از محل آنها وارد می‌شود!** #رآحیل - @Mava_a !✨'

شده تقدیر کسی باشی و قسمت نَشود سالها گیر کسی باشی و قسمت نَشود شده در اوج جوانی با، همین ظاهر شاد تا گلو پیر کسی باشی و قسمت نَشود - #داریوش_کشاورز #وِنوش - @Mava_a !🥥'

بیا آیینه کن حجم نگاه بی‌قرارم را! - #غضنفر_برزگر #غریق - @Mava_a !🥥'

#آسو - @Mava_a !🐈'

تا قافیهٔ شعر امیر است و غدیر است برخیز که هنگام مراعاتُ نظیر است الیوم که أکملتُ لکم دینکم آمد تا عرش فراخوان تماشای امیر است افطار درِ خانه مولا بنشیند هر خسته که مسکین و یتیم است و اسیر است بر طبل بکوبید نَقاره بنوازید آواز بخوانید که بی‌مایه فطیر است! مَن ماتَ علی حُبّ علی ماتَ شهیدا آنان که نمردند بمیرند که دیر است (: این شیهه اسبان ظهور است می‌آید هنگامهٔ ما یَستوِی الاعمی وَ بصیر است می‌چرخم و می‌رقصم و تقصیر خودم نیست این شور و جنون را چه کنم عید غدیر است! - #مهدی_جاندار #غریق - @Mava_a !🎉'

•|❀|•

میترسم! از اینکه جواب حالت چطوره رو بدم می‌ترسم! آره درست حدس زدی، من هیچوقت نمیگم خوب نیستم، چون بعد از اون؛ هیچ توضیحی در وصف حالم ندارم. من دیگه نمیدونم خوب بودن چیه، حال خوب چیه، فقط میدونم این حالی که من دارم، این چیزی که دارم تجربه میکنم، این خوب بودن نیست! کسی چه میدونه، شاید حتی من الان از حال خوب هم می‌‌ترسم! ولی به قول اخوان ثالث شاید یه روزی که خوشحال تر‌ بودم میام مینویسم این نیز بگذرد…

اینجوری شدیم که میگیم آره خوبم بعدش شروع میکنیم به تکون دادن پاهامون و فشار دادن فکمون...