همیشه مراقبِ این بود که احساساتش از جایی به بیرون درز پیدا نکند.
می گفت آدم ها برایِ این چیزها وقت ندارند و شکست در این امر همواره حتمی ست؛
عاشقانه نمی خندید و زیرکانه به کسی که دوستش داشت نگاه نمی کرد، نمی گریست و شب ها را در دلتنگیِ بی امانی که سایه اش هم از او بی خبر بود ، سر میکرد.
حال اگر از او می پرسیدی ، چگونه این زندگی را تحمل میکنی!؟ بی پاسخ نمی ماندی.
او همیشه با نگاهِ سردش که قاتلِ روحش بود، با اقتدار میگفت: _ من به چیزی که اجباری ست تن نمی دهم.
این زندگی ست که مرا تحمل می کند.
اما چه کسی او را می فهمید و اینگونه می پرسید!؟
هیچ ،
فقط گاهی در نوشته هایی که از او باقی می ماند،
حرف هایش را می شنیدی
و شخصیت هایی را می دیدی
که در اطراف او نبودند.
می دانی،
او و احساساتش هنوز زنده بود و
با جوهری تاریک بر کاغذی دلمرده میچکید ...
- #ناشناس
#رآحیل
- @Mava_a !🥥'
شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام
لانه ی بر شاخه های لاغرم را باد برد
من بلوطی پیر بـودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد بـرد
- #حامد_عسکری
#وِنوش
- @Mava_a !🥥'
بگو دوستم داری
از چه میترسی؟!
آنها که نگفتند هم مُردند!
- #سید_مصطفی_موسوی
#شاخه_نبآت
- @Mava_a !🥥'
همچو مجنون گفتگو با خویشتن باید مرا
بی زبانم، همزبانی همچو من باید مرا
- #رهی_معیری
#مهروماه
- @Mava_a !🥥'
وقتی دل به تو دادم، آرزو داشتم ترسهایم را بشکنی، نه دلم را!
- #مشعل_حمد
#ترجمه_محمد_حمادی
#وِنوش
- @Mava_a !🥥'