eitaa logo
ماوی
853 دنبال‌کننده
1هزار عکس
51 ویدیو
4 فایل
•🪄• وَخداوندآگاه!بہ‌نامِ‌او^^ مأوَی به معنای پناهگاه ! دو سھ قدم‌جنون‌کنارِماباشید، راھِ دوری‌نمی‌رود :) با ما سخنی هم اگرت هست بگو🧋 https://harfeto.timefriend.net/17145901041992
مشاهده در ایتا
دانلود
اجازه هست تورا سخت در بغل گیرم رها شوم ز خودم بال در عدم بزنم اجازه هست صدایت کنم تورا عشقم به پشتوانه تو آتشی به غم بزنم - - @Mava_a !🥥'
چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را که کس آهوی وحشی را از این خوش تر نمی گیرد - @Mava_a !🥥'
دِلبر چُنان دِل را ربود ڪز عَقل مَحرومم ڪنون :) با مَن چه ڪرد این عاشقی از جسم، جانم می‌رود! - @Mava_a !🥥'
لب ما و قصۀ زلف تو، چه توهمی! چه حکایتی! - - @Mava_a !🥥'
جمعیت خاطر ندهد دست کسی را کآشفتگی از زلف پریشان تو دارد - @Mava_a !🥥'
تمام حرف بر سر حرفی‌ست ، که از گفتن آن عاجزیم .. - - @Mava_a !🥥'
در آن دوری و بد حالی نبودم از رُخت خالی به دل می دیدمت وز جان سلامت می فرستادم سزد کز خون من نقشی بر آرد لعل پیروزت که من بر درج دل مهری به جز مهر تو ننهادم به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه ست به بندی تن نخواهد داد هرگز جان آزادم - - @Mava_a !🥥'
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت! سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت! در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت! بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت! من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت!‍ با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ... من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت! در محفل شعر آمدم و رفتم و...گفتند ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت! میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت..!!! - - @Mava_a !🥥'
بگفتمش به لبم بوسه ای حوالت کن به خنده گفت کی ات با من این معامله بود - - @Mava_a !🥥'
حروف سفر خود را از چشمانت آغاز می‌کنند تمام زبان‌ها بدون چشمان تو، منقرض می‌شوند ...^^ - @Mava_a !🥥'
مادرم طعنه زنان گفت: «دلت اینجا نیست» طبق معمول نگفتم که حواسم به تو بود ! - @Mava_a !🥥'