eitaa logo
موعود(عج)12
1.8هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
12.1هزار ویدیو
18 فایل
﷽ 🔶احادیث.روایات مهدوی 🔶بشارت نزدیکی ظهور 🔶سخن بزرگان در مورد منجی(عج) 🔶️اخبار سیاسی روز 🔶️اخبار جبهه مقاومت 🔶️اخبار سرزمین‌های اشغالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👈کپی با ذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴دفاع سردار سلیمانی از فرمانده اش در مقابل دسیسه منافقین نام آشنا 🇮🇷 سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه در برنامه " حالا خورشید " : 🔹بعضی‌ها شماتت میکنند که عملیات لو رفت، چرا آقای رضایی دستور حمله داد؟ 🔹این دستور، دستور شخصی نبود و جمعی تصمیم گیرنده برای جنگ بودند 🔹ما تقریبا در تمام عملیات‌ها نسبتی از لو رفتگی را داشتیم 🔹در عملیات والفجر ۸ من در کنار رودخانه بودم، وقتی غواص‌ها داخل آب شدند همان موقع دشمن نورافکن روی آب باز کرد و بعد دشمن شلیک کرد روی ساحل ما، این به این معنی است که باید لغو می‌کردیم؟ 🔹اگر ما چنین تصوراتی را در جنگ مبنی قرار میدادیم هیچ عملیاتی را قادر به اجرا نبودیم و باید همه عملیات‌ها را متوقف می‌کردیم 🔹با این منطق نمی‌تواند یک عملیات را متوقف کند. 🔹دفاع مقدس به اندازه کافی منطق دارد. وقتی برخی به امام گفتند که ما حاضریم جنگ را ادامه دهیم ایشان فرمودند من روی حرفم هستم. 🔹نمیتوان تصمیم گیری انجام یک عملیات را بر مبنای اینکه دشمن عملیات را فهمیده لغو کرد 🔹شما تصور می‌کنید عملیات خرمشهر و بیت المقدس لو نرفته بود؟ 🔹ما در فتح المبین یک شب رفتیم پای عملیات و برگشتیم. دشمن قبل از عملیات به ما حمله کرد 🔹ما اگر می‌خواستیم بر این مبنا رفتار کنیم هیچ عملیاتی در جنگ را نمی توانستیم انجام دهیم. 🔹نکته ای هست که آقای رضایی در بیان شون میخواستند به این نکته اشاره کنند. ما وقتی با فاصله ی کمتر از ۱۵ روز عملیات کربلای ۵ را انجام دادیم و بزرگترین موفقیت را به دست آوردیم 🔹آقای هاشمی اصرار داشت عملیات کربلای ۵ صورت بگیرد 🔹دشمن در کربلای ۵ غافلگیر شد 🔹دشمن به این نتیجه رسید که کربلای ۴ عملیات فرعی بوده اما کربلای ۴ عملیات اصلی بوده است. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
🚫وای بر حال ما اگر در کارهایمان او(امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را ناظر نبینیم! 🔻آیت‌الله بهجت ره: 🔹 آیا نباید توجه داشته باشیم که ما رئیسی داریم که بر احوال ما ناظر است؟! وای بر حال ما اگر در کارهایمان او(امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را ناظر نبینیم، و یا او را در همه‌جا ناظر ندانیم!... . 🔹 با وجود اعتقاد به داشتن رئیسی که «عَینُ اللهِ الناظِرَةُ؛ چشم بینای خدا» است، آیا می‌توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم و هرکاری را که خواستیم انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟ 🔹 همه ادوات و ابزار را از خود او می‌گیریم و به نفع دشمن به‌کار می‌گیریم و آلت دست کفار و اجانب می‌شویم و به آنها کمک می‌کنیم! چقدر سخت است، اگر برای ما این امر ملکه نشود که در هر کاری که می‌خواهیم اقدام کنیم و انجام دهیم، ابتدا رضایت و عدم رضایت او را در نظر نگیریم و رضایت و خوشنودی او را جلب ننماییم! 📕در محضر بهجت، ج۱، ص۸۹ 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
💢جبران گناه 💠 عالم ربانی مرحوم آخوند ملاعلی معصومی همدانی رحمة‌الله‌علیه می‌فرمود: ↩️ وقتی با پای خود معصیتی انجام دادی، 👈با رفتن به مسجد و مجالس حسینی علیه السلام،گناه آن را جبران کن. ↩️ اگر با چشم خود گناهی کردی 👈 با قرآن خواندن و گریه از خوف الهی و یا گریه بر مصائب اهل بیت علیهم السلام ،آن گناه را جبران کن. ↩️ اگر با گوش خود گناهی کردی، 👈با شنیدن فضائل ائمه اطهار مخصوصا فضائل امیرالمومنین علیهم السلام گناه آن را جبران کن. ➖➖➖➖ 💠آیت الله مجتهدی تهرانی رحمة‌الله‌علیه: ⤵️حدیث دارد: 🍃أحیِ قلبک بالموعظة🍃 قلبت را با موعظه زنده کن. 🔸در روایت است گاهی قلب انسان می‌میرد، خدا نکند قلب انسان بمیرد. 💢گناهان قلب انسان را می‌میراند. حالا اگر بخواهیم قلبمان زنده شود، چه کنیم؟ ✅ اگر کسی ما را موعظه کند، قلبمان زنده می‌شود. ➖➖➖➖ 🔹امام صادق علیه السلام: زمانی که مومن مرتکب‌ گناهی می‌شود، خداوند تا هفت ساعت به او مهلت می‌دهد. 🔹اگر در این زمان توبه کند برایش نوشته نخواهد شد... 📚کافی، جلد٢
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 صحبت های زیبای استاد رائفی پور راجع به امام زمان (عج) 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
ای خمینی... براے جوانےمان دعا ڪنید ... ای کسانیڪہ نکردید تا ما جوانے ڪنیم ،
⚘﷽⚘ ...🌼 در تمام این سالها انتظارت طعنه ها و سختی ها و بلا ها با خود داشته است ولی گر بادفتنه هر دو جهان را به هم زند ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست
امروزه بر گردن مردم سوارند موقع جهاد خوشگذرانی میکردند پاسخ کوبنده رحیم‌پور ازغدی: به امثال حسام الدین آشنا که امروزه شبهاتی در مورد کربلای 4 منتشتر میکنند رحیم‌پور ازغدی: عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در جمع دانشجویان:این روزها سالگرد عملیات کربلای۴ و شهادت غریبانه غواصها است. رسانه‌های بیگانه و چند نفر از دولتی‌ها مثل آقای آ‌شنا و... به گونه‌ای جوسازی کرده‌اند که گویا هزاران شهید داده‌ایم و دکتر محسن رضایی آن را حرکتی انحرافی دانسته است. حال آنکه اساسا خود این آدم‌ها زمان کربلای ۴ در خانه‌ها نشسته بودند. این تیپ‌ افراد برخلاف رزمنده‌ها و شهدای دانشگاه امام صادق (ع)، از آن امام صادقی‌هایی بودند که در آن زمان جبهه نمی‌رفتند، بعدها هم یک روز معمم بودند و یک روز عمامه‌ها را برمی‌دارند، روزی در وزارت اطلاعات بودند و روزی با خارج نشین‌های معاند هم‌صدایی می‌کنند. به نظر می‌رسد این حرف‌ها نشاندن بدهکار به جای طلبکار است. نمونه‌های دیگری هم مثل مسئول پیشین سازمان سینمایی وزارت ارشاد، از همین جبهه ندیده‌ها بودند که جزئی از مسئولین شدند.» آقای رضایی که منظور خود را توضیح داد ولی توقف کربلای ۴، نتیجه خیانت منافقین و ماهواره‌های آمریکا و... بود. در کربلای ۴ من از نزدیک شاهد ماجرا بودم. در کنار غواص‌ها از جاده شهید صبوری در جبهه جزیره بوارین مجروح شدم. به جای طلبکار شدن بدهکارهاباید امروزه روح پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری را در کسانی که در عصر جهاد، مشغول زندگی‌شان بودند و امروز بر گردن مردم سوارند، به وجود آورد.
❣﷽❣ کاسه های برنجی طلایی رنگ را زیر شیر آب می گرفتیم و بعد از گفتن بسم الله چشم ها را می بستیم و به نیت تبرک و شفا، آب را سر می کشیدیم. به گزارش جی پلاس، زائران قدیمی حرم رضوی کاسه های برنجی سقاخانه صحن عتیق را خوب به یاد دارند. چند سالی است که به دلایل بهداشتی، ظروف برنجی جمع شده و جایش، لیوان های یکبار مصرف در اطراف شیرهای آب سقانه جانمایی شده و برای سهولت دسترسی به زائران به آب و کثرت جمعیت، شیرهای آب سقاخانه نیز اتومات شده است اما هنوز همان رسم همیشگی در بین زائران وجود دارد، بسم ا… گفتن قبل از نوشیدن به نیت تبرک و تیمن. سقاخانه در معماری سنتی ایرانی، فضاهای کوچکی در معابر عمومی است که اهالی و کسبه برای آب دادن به رهگذران تشنه، آن را درست می‌کردند. سقاخانه معمولاً ظروف سنگی بزرگی بود که آب آشامیدنی را در آنها ریخته می ریختند و پیاله‌هایی را با زنجیر به آنها می بستند. بانیان سقاخانه به قصد ثواب بردن و سیراب کردن تشنگان، اقدام به ساخت و نگه داری آنها می‌کردند. برخی سقاخانه‌ها دائمی بودند و برخی دیگر در زمانهای خاص بویژه در ایام عزاداری محرم برپا می‌شدند. برای اینکه رهگذران در شب بدانند که سقاخانه کجاست تا رفع تشنگی کنند، در اطراف آن نیز شمع هایی را روشن می کردند. در تهران رسم بود، کسانی که نذر و نیازی داشتند هر شب جمعه، شمع‌هایی را در سقاخانه‌ها روشن می‌کردند. از میان سقاخانه هایی که وجود دارد، سقاخانه اسماعیل طلای حرم مطهر از معروف ترین هاست. سقاخانه اسماعیل طلا، جا گرفته در مرکز صحن عتیق روبروی پنجره فولاد، سابقه ای طولانی دارد و از قدیمی ترین سقاخانه هاست. سنگ بنای این سقاخانه را نادرشاه افشار نهاد و یکی از فرماندهان فتحعلی شاه، بهای روکش طلای آن را پرداخت. ماجرا از این قرار است که بین سال‌های ۱۱۴۴ تا ۱۱۴۵ق به دستور نادرشاه افشار سنگابی یکپارچه از سنگ مرمر که از جنگ هرات به غنیمت گرفته بود را در کنار جوی آبی که آن زمان از وسط صحن عتیق عبور می‌کرده نصب می شود تا مردم برای رفع تشنگی از آب درون این سنگ که سه کر گنجایش داشته، استفاده کنند. چند سال بعد، یکی از سرداران فتحعلی شاه که جان وی را از خطری احتمالی نجات می دهد. آن زمان از طرف یکی از دول خارجه، بسته‌ای به عنوان هدیه به دربار می رسد و شاه قصد گشودن آن را می کند اما اسماعیل خان که بسته را مشکوک می بیند درخواست دارد این کار در محوطهٔ کاخ به وسیلهٔ خدمتگذاران انجام شود تا احتمال سوء قصد از شاه دور بماند. اتفاقاً هنگام بازکردن، بسته منفجر می شود. شاه به رسم پاداش از دو اندیشی وی، هم وزن اسماعیل خان به او طلا اهدا می کند. او این طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب می کند تا گنبد و پایه های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود. از آن زمان سقا خانه را «سقاخانه اسماعیل طلائی» نام می گذارند. این سردار اهل مهدی شهر (سنگسر) سمنان بر فراز سنگاب پوششی هشت ضلعی و سقفی گنبدی شکل بنا و آن را طلا کاری می کند. سقف گنبدی شکل سقاخانه بر روی پایه‌هایی از سنگ مرمر کنده‌کاری شده و کاشی قرار دارد و سطح آن از بالای کاشی پایه‌ها با خشت‌های مطلا و پیرامون آن با اسماء ا… تزیین شده است. در گذشته آب سقاخانه اسماعیل طلایی از طریق چشمه‌ای به نام چشمه گیلاس در فاصله ۴۸ کیلومتری مشهد امروز تامین می‌شد. بسیاری از زائران با آوردن قمقمه های خالی از این آب را برای تبرک و تیمن و بردن آن به شهر خود برمی دارند. بسیارند آنها که با دلی صاف، آبی از سقاخانه حرم امام رضا (ع) به نیت شفای بیمارشان برده اند، بسیارند آنها که برای روشنی قلب و روحشان، جرعه از این آب را نوشیده اند، بسیارند آنها که به جای شمع، نذری کرده اند برای تامین روشنایی اطراف سقاخانه و لیوان هایی که در اختیار زائران قرار می گیرد و بسیارند آنها که هنوز به یاد لب تشنه حسین و مشک پرخون سقای کربلا و گلوی خشک شهید شش ماهه عاشورا، آب را با بغض و اشک می نوشند، در حرم امام رضا (ع) یه یاد جدشان امام حسین (ع) و مگر چنین آبی، جز روشنی است؟! 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
آخوند،اگر آخوند بماند جایش در دل مردم است. ⚠️آخوندهای نفوذی لباس روحانیت پوشیده اند و در حال تخریب روحانیت هستند تا مردم را از روحانیت زده کنند که معروف ترین آنها هم کلید به دست است!
پیامبر گرامی (ص) فرمودند: خوشا به حال آنڪه مهدی عج را ببیند و خوشا به حال آنکه او را دوست بدارد و خوشا به حال ڪسی که امامت او را باور داشته باشد. 📚بحارالانوار ۵۲ :۳۰۹ 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و بجایی نرسیدند 🍃الهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک🍃
❣️﷽❣️ ️⃣ هفته اشك و فتنه، 22 صفر تا 28 صفر سال 11 هجرى قمرى 1 ـ شدت يافتن بيمارى پيامبر (صلى الله عليه وآله): روز 22 ماه صفر، سه شنبه صداى اذان مغرب به گوش مى رسد و مردم در مسجد منتظر آمدن پيامبر هستند تا نماز را با آن حضرت بخوانند. امّا هر چه صبر مى كنند از پيامبر خبرى نمى شود، گويا حال پيامبر بدتر شده است. على(ع) به مسجد مى آيد و در محراب مى ايستد و مردم پشت سر او نماز مى خوانند. 2 ـ نقشه و نقش عايشه: روز 22 ماه صفر، سه شنبه ابوبكر و عُمَر در اردوگاه اُسامه هستند، وقتى كه ابوبكر مى خواست از مدينه برود نزد دختر خود، عايشه رفت و به او گفت: "من به دستور پيامبر به جهاد مى روم، اگر يك وقت ديدى كه بيمارى پيامبر بدتر از اين شد به من خبر بده تا من بيايم و يك بار ديگر پيامبر را ببينم". اكنون، عايشه پيكى را به سوى اردوگاه اُسامه مى فرستد تا به پدرش خبر دهد كه هر چه زودتر به مدينه بازگردد چرا كه بيمارى پيامبر سخت شده است. هوا تاريك است و اسب سوارى از مدينه به سوى اردوگاه اُسامه به پيش مى رود. وقتى او به اردوگاه مى رسد سراغ خيمه ابوبكر را مى گيرد. (عمر هم كنار ابوبكر است)، او به ابوبكر مى گويد: "من از مدينه مى آيم، عايشه مرا فرستاده تا به تو هم خبر دهم كه ديگر اميدى به شفاى پيامبر نيست و او براى نماز مغرب به مسجد نيامده است، هر چه زودتر خود را به مدينه برسان!". عُمَر تا اين سخن را مى شنود از جا برخاسته و رو به ابوبكر مى كند و مى گويد: "برخيز، ما بايد هر چه سريعتر خود را به مدينه برسانيم". عُمَر و ابوبكر در اين نيمه شب به سوى مدينه حركت مى كنند. 3 ـ ديدار از قبرستان بقيع: روز 22 ماه صفر، سه شنبه پيامبر از خواب بيدار مى شوند، او دستور مى دهد تا چند نفر از يارانش نزد او بيايند، على(ع) و چند نفر ديگر حاضر مى شوند، پيامبر به آنان مى گويد: "خدا از من خواسته است كه به ديدار اهل بقيع بروم". پيامبر دست در دست على(ع) گذاشته و آرام آرام به سوى بقيع مى رود، وقتى او به بقيع مى رسد چنين مى گويد: "آگاه باشيد فتنه ها همچون شب هاى تاريك به سوى شما مى آيند". 4 ـ تخلّف از لشكر اسامه: روز 23 ماه صفر، چهارشنبه اين صداى اذان بلال است كه در شهر مدينه طنين انداخته است، مردم، كم كم به سوى مسجد مى شتابند تا نماز صبح را پشت سر پيامبر بخوانند. آمدن پيامبر به طول مى كشد، به راستى آيا پيامبر براى خواندن نماز خواهد آمد؟ امّا گويا تب پيامبر بسيار شديد شده است، او نمى تواند به مسجد بيايد. ناگهان ابوبكر وارد مسجد مى شود، او مى خواهد به سوى محراب برود و امامِ جماعت بشود، همه تعجّب مى كنند كه او در اينجا چه مى كند؟ خبر به گوش پيامبر مى رسد، او مى گويد: "مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد". پيامبر دستمالى را بر سر خود مى بندد و با كمك على(ع) و فضل بن عبّاس به سوى مسجد مى رود، پيامبر از ابوبكر مى خواهد از محراب بيرون بيايد. پيامبر نمى تواند روى پاى خود بايستد، براى همين مى نشيند و نماز را به صورت نشسته مى خواند. بعد از نماز، پيامبر رو به ابوبكر مى كند و مى فرمايد: "مگر من به شما نگفته بودم كه به سپاه اُسامه بپيونديد؟ چرا از دستور من سرپيچى كرديد و به مدينه بازگشتيد؟". ابوبكر در جواب مى گويد: "من به اردوگاه اُسامه رفته بودم امّا چون شنيدم حال شما بدتر شده است با خود گفتم بيايم و يك بار ديگر شما را ببينم". پيامبر رو به آنها مى كند و مى فرمايد: "هر چه سريعتر به سپاه اُسامه ملحق شويد و به سوى روم حركت كنيد، بار خدايا! هر كس كه از سپاه اُسامه تخلّف كند، لعنت كن". 5 ـ ماجراى قلم و دوات: روز 24 ماه صفر، پنج شنبه حدود سى نفر از مسلمانان در خانه پيامبر جمع شده اند. آنها براى عيادت پيامبر آمده اند، خيلى از آنها اشك حسرت مى ريزند و از اين كه قدر اين پيامبر مهربانى ها را ندانستند، غصّه مى خورند. پيامبر رو به ياران خود مى كند و مى فرمايد: "براى من قلم و دوات بياوريد تا براى شما مطلبى بنويسم كه هرگز گمراه نشويد". يك نفر بلند مى شود تا قلم و كاغذى بياورد كه ناگهان صدايى همه را حيران مى كند: "بنشين! اين مرد هذيان مى گويد، قرآن ما را بس است". سخن او ادامه پيدا مى كند: "بيمارى بر اين مرد غلبه كرده است، مگر شما قرآن نداريد؟ ديگر براى چه مى خواهيد پيامبر برايتان چيزى بنويسد؟". او عُمَر است كه چنين سخن مى گويد. .....