❗️بیوجدانها را بشناسید ؛ هفت روزنامه ای که در صفحه اول خود هیچ خبری از تار و مار شدن منافقین در آلبانی منتشر نکردند؛ حتی یک کلمه!
1.شرق (طیف کارگزاران)
2.دنیای اقتصاد (طیف کارگزاران)
3.سازندگی (طیف کارگزاران)
4.آرمان ملی (طیف کارگزاران)
5.رسالت (اصولگرا)
6.آفتاب یزد (اصلاح طلب)
7.شهروند (هلال احمر)
🌹 @Mazan_tanhamasir
✅ این عکس تو مطب یک پزشک نصب شده
چقدر ساده و زیبا از #حجاب و آسیبهای بی حجابی گفته....👌👌👌
البته
صدآفرین به کسی که با باز نشر چنین رخدادهایی، نقشه دشمن را به چالش میکشند.... منتشر کنیم....
🌹 @Mazan_tanhamasir
از ما هیچ چیز باقی نمیماند جز...
#شبتون_بخیروشادی 🌺
🌹 @Mazan_tanhamasir
❣#سلام_امام_زمانم ❣
🔅تا کی نصیب ماست «اَرَیالخَلق» و «لاتُری»
کی میشود نوای«اَنا المَهدی» تو را ...
🔅از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان
«عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان»...
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
#امام_زمان (عج)♥️
🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت #دعای_عهد
🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#امام_خمینی ره:
اگر هر روز #دعای_عهد خواندی ، مقدراتت عوض میشود...⚡️
✅ امروز محکمتر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
التماس دعا ....🌷
#تکتکاعمالمرانذرظهورتمیکنم
🌹 @Mazan_tanhamasir
•┄✮بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ✮┄•
سلامـ واحتــــرام محضر مبارک شما دوستـان والامقامـ
صبحتــون قـــریـن آرامـــش و شـــادی☺️
ولحظه هاتون مملو از عشق و زیبااایی
تشکر ویژه دارم از تمامی بزرگواران و همراهان همیشگی 🌺
ممنون بابت حضور گرمتون
روز خوب وارومــــــــی با دلی پرامـــــــید برای تک تک شما خوبان آرزومندمـ 😊🌻
🌹 @Mazan_tanhamasir
کانال تنهامسیری های مازندران
🌹 بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً🌹 سلام و عرض ادب ✋😊... 🔖روز دوازدهم چله ی #کنترل_ن
🌹 بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً🌹
🔖روز سیزدهم چله ی
#کنترل_نفس+قرائت سوره #حشر+#زیارتعاشورا
🕳حوالی چاه که پرسه بزنی،
بالاخره کاردست خودت میدهی⛔️
کنجکاوی در سایت های مستهجن
چاهی ست که شیطان برایمان کنده ♨️
نتیجه اش سقوطه، خواهی نخواهی‼️
یادت نره رفیق❗️
عکس و فیلمے که تحریکت میکنه
رو بشناس 📱📡💿💻
و نابود کن✖
بنزین رو شهوت ات نریز🔥
🌹 @Mazan_tanhamasir
#پیام_مخاطبین
📌با بچه هاتون این کار رو نکنید...
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
🌹 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#مشیت_الهی
#سختیهای_زندگی
#مادری
#فرزندآوری
#قسمت_اول
من متولد ۶۳ و همسرم متولد ۵۸ هستن، متولد و بزرگ شده و ساکن اهواز هستیم. سال ۸۸ بعد از کلی خواستگار های جور وا جور و جواب دادن اصول دین به بعضی هاشون، با همسرم عقد کردم و سال ۸۹ ازدواج کردیم.
همه چیز خوب و عالی بود و بعد از یکسال از ازدواج مون مشرف شدیم مکه، تابستان ۹۰ و اونجا یکی از دعاهامون اولاد صالح بود با فکر آرام و شیرین ...
بلافاصله بعداز برگشتن از مکه اقدام به بارداری کردم. ماه اول گذشت، ماه دوم و ماه سوم اما خبری نبود. برای جواب پیش یه دکتر زنان رفتم و یه سری آزمایش دادم
اونجا بود که زندگی شیرین ما دچار چالش هایی شد که توی اون من و همسرم بزرگ تر شدیم، عاشق تر شدیم و بیشتر به هم وابسته...
آزمایش نشون میداد ۹۰ درصد کلیه های من از کار افتاده و تنها ۱۰ درصد کار میکنه بدون هیچ گونه علائم ظاهری، نه دردی نه اذیتی هیچ.... و من اجازه بارداری نداشتم.
به همین راحتی تمام رویاهای شیرین من و همسرم رفت هوا....
از این دکتر، به اون دکتر، از این متخصص به اون متخصص، از اهواز تا تهران، چندین دکتر زنان اما جواب همه یکی بود. اگر باردار بشی کلیه هات از کار میوفته و باید پیوند بشی. می گفتن باید صبر کنی تا کلیه ها از کار بیوفته، پیوند بشی بعد از یکسال باردار بشی...
۵ سال گذشت و من دکترهای مختلفی رفتم، طب سنتی، زالو درمانی، بادکش و....
هیچ تاثیری نداشت نه بهتر میشدم نه بدتر
همه کسایی که همزمان با من ازدواج کرده بودن بچه های دوم شون هم به دنیا اومده بود و من در حسرت یکی😔
روزهای خیلییی سختی بود، از همه دوری میکردم، مهمونی دوست نداشتم، رستوران نمی رفتم، انگیزه ای برای زندگی نداشتم و می گفتم من که چیزیم نیست پس چرا ؟؟؟ درد ندارم مشکلی ندارم چرا؟
اصلا چرا من خدا؟؟؟؟
دیگه خیلیی بی تاب شده بودم، به هر قیمتی بچه می خواستم، می گفتم نهایتا بچه اومد دنیا من میمیرم، اشکال نداره اما مادر میشم. انگار از زن بودن یه چیزی کم داشتم.
رفتم مشهد تنهایی با خانواده ام، همسرم نتونست همراهم بیاد. کربلا هم تنها رفتم مشغله کاریش زیاد بود. من می رفتم تنها از طرف خانواده دونفره مون برای ۳ نفره شدن دعا میکردم 😍
رفتم پیش دکتر کلیه ام خیلی محکم بهش گفتم دکتر من میخوام باردار بشم، همه چیزم به جون میخریم. در کمال ناباوری من و همسرم، دکتر گفت باشه مشکلی نیست این دارو عوض میکنم بعد از یکماه اقدام کن 😮
باورمون نمی شد این دکتر که دائم مارو منع میکرد الان هیچی نگفت. انگار وقتش رسیده بود. انگار یه مرحله از امتحان سخت خدا تمام شده بود و داشتیم وارد مرحله بعد میشدیم....😍
رفتم پیش یه دکتر زنان و شرایط رو گفتم، قبول کرد دکترم بشه و این بار این دکتر هم مثل قبلی اصلا نه نیاورد و گفت اشکال نداره عزیزم. فقط ممکن بچه زود و با وزن کم به دنیا بیاد. گفتم مشکلی پیش نمیاد براش گفتن نه و ما وارد چالش جذاب و جدید زندگی مون شدیم🤗
بعد از ۳ ماه، تو ماه رمضان باردار شدم
با ویار شدید، هر روز ساعت ۱۰/۵ تهوع 😂 دقیقا سر ساعت، تا ۷ ماهگی به همین شکل بود.
به خاطر وضعیت کلیه هام سموم توی بدن که جنین تولید میکرد و سموم بدن خودم دفع نمی شد و حالت تهوع ادامه پیدا میکرد.
ماه هشتم رسید و من خوشحال از اینکه دوماه بیشتر نمونده و بحث زایمان زودرس داره منتفی میشه 😁 تو این مدت هم کلیه ام داشت آلارم میداد و فاکتورهای کلیه بالا میرفت و کارایی اش کم و کمتر میشد.
برای جواب ماهیانه پیش دکترم رفتم که گفت ضربان قلب مشکل داره 😥 حرکتش کم شده بود، شنبه بود، ارجاع دادن به بیمارستان و گفت احتمال داره سزارین بشی، من و همسرم دست به دعا و نگاهمان فقط به بالاسری، اکسیژن گرفتم
فایده نداشت.
تو دو روز چندین سونو انجام دادم تا از وضعیت بچه دکترا دقیق تر اطلاع پیدا کنن
توصیه و مشورت دکتر زنان و متخصص کلیه و این شد که من دوشنبه شب اورژانسی دیالیز بشم و صبح سه شنبه سزارین...
تمام وجودم ترس بود ولی یه آرامشی تو این ترس همیشه همراهم بود.
بچه ام چی میشه خدا؟
یعنی من مادر میشم؟
میتونم صداش بشنوم؟
میتونم بغلش کنم؟
دوشنبه ساعت ۱ شب، بخش ccu رفتم و توی گردنم رگ مصنوعی زدن برای دیالیز
یه عمل کوچیک و سرپایی برای زدن رگ
توی شاهرگ گردن، من غیر از درد فقط به بچه ام فکر میکردم.
عمل انجام شد بدون بیهوشی و ساعت ۲/۵رفتم برای دیالیز، ۳ ساعت دیالیز با تهوع شدید، یه خانم پرستار هم همراهم بود برای شنیدن صدای قلب کوچیک دخترم و بعد از تمام شدن دیالیز رفتم بخش دوباره تا موقع سزارین ...
👈 ادامه در پست بعدی...
🌹 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#مشیت_الهی
#سختیهای_زندگی
#مادری
#فرزندآوری
#قسمت_دوم
آماده شدم برای رفتن به اطاق عمل، هر کسی برای یه عملی اومده بود. یکی بینی، یکی شکم، یکی زایمان و....
دکتر بیهوشی اومد و من صدا زد، گفتم بله
آزمایش و شرح حال نگاه کرد و شدید و با لحن بد گفت، چرا حامله شدی با این وضعیت کلیه هات؟؟؟ و من 😮😥😭
مونده بودم چی بگم، بدترین برخورد تو تمام این دوران بود، سریع خودم جمع کردم اشکام پاک کردم و گفتم، دوست داشتم، خوب کردم.
گفت خانم یعنی چی! من نمیتونم بیهوشت کنم، ممکن خونریزی کنی و رفت.
من موندم با اشکی که بند نمی اومد. بقیه کسایی هم که منتظر عملشون بودن، از برخورد دکتر بیهوشی ناراحت شدن و شروع به دلداری دادن به من...
دکتر اومد منو بغل کرد و آرامم کرد، گفت خوب کردی جوابش دادی، نگران نباش عزیزم، دکتر بیهوشی رو عوض کردم برات
دکتری اومدن و توضیح دادن که نمیشه بی حسی بزنم امکان خونریزی هست باید بیهوش بشی، ۱۰ واحد (کرایو) تزریق کردن و بیهوش شدم.
چشمم که باز کردم، بچه ای نبود. خدایا بچم، یکی بگه کجاس، چی شد؟
دکترم اومد و گفت نگران نباش دخترت سالمه و تو بخش نوزادن، توی دستگاه هم نرفته اصلا (تو سونو های آخر دکترا گفته بودن احتمالا ۱۰ روز تا ۲ هفته تو دستگاه بره اما یه دکتر سونو گفت شایدم اصلا نره چون جنین شرایط بدن مادر حس میکنه و اگه شرایط خوب نباشه، خودش رو می رسونه برای زودتر متولد شدن)
و روز سه شنبه ۲۷ بهمن ۹۵ خدا دخترم به ما داد، با وزن ۱کیلو ۸۶۰ گرم و من مادر شدم. یکسال گذشت و دخترکم بزرگ شد، جون گرفت، تولد یک سالگی گرفتیم.
فاکتورهای کلیه داشت بالا میرفت، جون نداشتم، نمی تونستم کارهام بکنم، به بچه برسم. سم تمام بدنم رو گرفته بود. دخترم رو ۷ ماهگی، با اشک و خون دل خوردن از شیر گرفتم، شیر داشتم اما جون نداشتم که از شیره جونم بهش بدم. این مرحله هم برای من خیلییی سخت بود. شیر خشک میدادم بهش...
بعداز تولد ۱ سالگی و دقیقا از فروردین ۹۷ کلیه هام دیگه کار نکرد و ۶ ماه دیالیز شدم تا رسید به نوبت پیوند...
دی ماه ۹۷ پیوند شدم و ۱۳ روز تو بیمارستان، دخترم رو ندیدم و همسرم هم از پشت شیشه میومد ملاقات، اون ۱۳ روز هم خیلییی سخت بود اما امید داشتم به حال خوبی که داشتم بعد از پیوند و مادری که میتونستم بکنم برای دخترم
خداروشکر بعداز پیوند خیلییی خوب شدم فقط داروهام کمی عوارض داشت که کم کم اون هم عادی شد و بدن عادت کرد بهش...
الان ۴ سال از پیوندم میگذره و حدود ۲ ساله که اقدام کردم برای دومی اما انگار خدا برای دومی هم داره امتحانم میکنه🤗
توکل کردم به خودش و میدونم سر وقت و تو بهترین شرایط بهم میده دومی و سومی رو انشاالله
از وقتی با کانال تون آشنا شدن و تجربیات دیگران میخونم، خیلییی برام جذابه و دوست داشتم تجربه خودم بگم اما خیلییی برام سخت بود مرور تمام اون خاطره الان با چشم اشک آلود می نویسم خاطرات و از کسایی که تجربه من میخونن، میخوام برام دعا کنن که خدا هرچه زودتر به دختر کوچولوی من هم برادر و خواهر بده 🤲🏻
تو تمام این دوران، همراهی همسرم مهم ترین کمک بود برام، همراهی با تمام وجود و قلبش و همینطور همراهی و دعای مادرم و پدرم و خانواده خودم و همسرم.
همیشه میگفتم اولی میخوام برای خودم که مادر بشم، دومی رو هم می گفتم میخوام برا اینکه اولی تنها نباشه.
اما از وقتی تو کانال پیامها رو میخونم، نیتم رو عوض کردم و فرزندآوری رو یک جهاد میدونم و از خدا میخوام کمک کنه بتونم فرزندان و نسلی خوب برای یاری به امام زمانم تحویل جامعه بدم انشاالله
گر نگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارم
این شعر زمزمه من تو دوران بارداری بود.
🌹 @Mazan_tanhamasir
🔰او ترکیبی از تخصص و تعهد بود...
🔴هر یک از شهدا معمولا به یک سری ویژگی های خاص شناخته میشوند!
مثلا شهید ابراهیم هادی به جوانمردی و اخلاص یا شهید همت به سختکوشی و کمخوابی!
🔴در این میان شهید چمران همچون شهید بابایی ، به تخصص و تعهد شناخته میشوند. در رشتهی خود بالاترین قلههای تخصص را فتح کرده بودند و در عین حال بیشترین تعهد را به اسلام و انقلاب داشتند!
🔴#شهید_چمران میتواند الگویی مناسبی برای افراد انقلابی باشد و از او بیاموزند که هم در راه متخصص شدن بکوشند ، هم پایبند به آرمانها باشند و هم در راه متخصص شدن ، ظواهر دنیا را با آرمانها مبادله نکنند و تا اخرین نفس به اسلام و انقلاب خدمت نمایند!
✍میلاد خورسندی
🌹 @Mazan_tanhamasir