فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یزله زیبای عربی در جشن پرشور ماهشهری برای #عید_غدیر
🌹لذت ببرید از این حماسه و شور
(یزله نوعی مراسم جشن و پایکوبی سنتی است که در استانهای جنوبی کشور برگزار میشود...)
🌹 @Mazan_tanhamasir
🔴شکستن رکورد درآمد گردشگری توسط زائرین عراقی
⏪شورای جهانی گردشگری گزارش داد ۵۵٪ گردشگران خارجی سال ۲۰۲۲ در ایران عراقی بودند، ۶/۲ میلیارد دلار هم درآمد ایران از توریست های خارجی بود.
▪️عراقی ها این رکورد را شکستند. براساس آمارها، هر توریست عرب و عراقی به طور متوسط بیش از گردشگر خارجی دیگر کشورها در ایران پول هزینه می کنند.
▪️۱- ایران به طور کلی باید سیاست گردشگری اش را تغییر بدهد و تمرکز را بگذارد روی توریست های کشورهای عرب زبان و همسایه ها و بعدتر گردشگران اسیایی (چین، ژاپن، اندونزی). مهمترین جاذبه برای گردشگر کشورهای عربی؛ مناطق شمال و شمال غرب کشور، غذاهای ایرانی متنوع و حلال و ممنوعیت الکل است.
▪️ برای گردشگر شیعه کشورهای عربی گزینه حرم های مشهد و قم هم هست که دلیل خوبی برای بازدید از ایران است.
برای گردشگران اسیایی، نفس تفاوت جغرافیایی ایران، مناطق کویری و سبک معماری دیدنی است.
▪️روزی که مسئولان گردشگری ایران بفهمند از دیگ گردشگر غربی آبی گرم نمی شود، آن روز عید من است.
📝فرشته صادقی
✍جمعیت مسلمانان جهان حدودا ۲میلیارد نفره که اگه با همین کشورها ارتباط داشته باشیم، سرمایه بسیار زیادی نصیب کشورمون میشه...
#گردشگریاسلامی
🌹 @Mazan_tanhamasir
موفقیت متخصصان ایرانی در توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی بدون حضور غولهای نفتی دنیا به قدری تحسین برانگیز بود که بیبیسی فارسی نیز نتوانست به آن اعتراف نکند.
این تیتر BBC را با رسانههای غربزده داخلی مثل روزنامه شرق مقایسه کنید، آنها در تحقیر توان ملی روی ضدانقلاب را سفید کردهاند.
💬 Ehsan Hosseini
🌹 @Mazan_tanhamasir
🔴 بی شرفی BBC همچنان ادامه دارد...
▪️جشن میلیونی #عید_غدیر که توی ایران برگزار میشه و همه به عشق حضرت علی ع میان، چون مذهبیه تیترش اینجوریه که ترافیک شده
▪️ اما جشنی که برای همجنس گرایان توی ترکیه با اون همه شلوغی و ازدحام برگزار شده تیترش ساده نوشته میشه
🌹 @Mazan_tanhamasir
♻️زندگی مثل چای درست کردن میـماند:
🔻خودبینی ات را بجوشان،
🔻نگرانی هایت را تبخیر کن،
🔻غم هایت را رقیق کن،
🔻اشتباه هایت را از صافی بگذران
👌و آنوقت طعم خوشبختی را بچش ...
❗️زندگی جيره مختصری است ،مثل يك فنجان چای
وكنارش عشق است ،مثل يك حبه قند
زندگی را با عشق نوش جان بايد كرد.
درود بر شما، شبتون همواره سرشار از آرامش ، سلامتی و شادکامی....
#شبتون_بخیر 🌺
🌹 @Mazan_tanhamasir
#یابنالحســـــن❤️
چشــــم هامان
سبد نور خدا میخواهنــد
بهر دیدار خـــدا
مهر و صفا میخواهنــد
یڪ ڪلام یابنالحســـن
در دو جهـــان..
دیدن روی تــو را
#رویتــورامیخواهنـــد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت #دعای_عهد
🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#امام_خمینی ره:
اگر هر روز #دعای_عهد خواندی ، مقدراتت عوض میشود...⚡️
✅ امروز محکمتر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
التماس دعا ....🌷
#تکتکاعمالمرانذرظهورتمیکنم
@Mazan_tanhamasir
┈┈•❣💐❣•┈┈
کانال تنهامسیری های مازندران
🌹 بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً🌹 سلام دوستان عزیز 🌺... روز بخیر 😊 🔖روز سی و یکم چل
🌹 بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً🌹
سلام رفیق خدا و روزت بخیر ❤️
🔖روز سی و دوم چله ی
#کنترل_نفس+قرائت سوره #حشر+#زیارتعاشورا
امروز
باید نمازمون اول وقت باشه!
🗣 به اسم درد و دل غیبـت نکنیم !
✍️ فضای مجازی هم محضر خداست
👌مواظب چت ها و لایک هامون باشیم
دعا برای بنده های خدا یادت نره 🤲
موفق باشی ✌️
🌹 @Mazan_tanhamasir
🔴 دلایل اصلی کاهش فرزند آوری در ایران
🔸 امام خامنه ای(مدظله):
دشمنان برای نفوذ فرهنگی و تغییر تدریجی باورهای مردم برنامه ریزی کرده اند و در زمینه سیاسی نیز بیگانگان بدنبال نفوذ در مراکز تصمیمگیری و اگر نشد، نفوذ در مراکز تصمیمسازی هستند که در صورت تحقق این توطئه، جهتگیریها، تصمیمات و حرکت عمومی کشور، بر اساس خواست و اراده بیگانگان، تنظیم و اجرایی خواهد شد، دشمنان منتظرند که ملت و نظام خوابشان ببرد که اهدافشان را محقق کنند. ۹۴/۶/۲۵
📌اهم اقداماتی که برای تغییر ذائقه زنان در حوزه خانواده انجام شده تا زنی که با تشکیل خانواده و فرزند آوری احساس دارایی میکرد، ازدواج را به تأخير اندازد و در نهایت در تعداد فرزند آوری به یکی دوتا اکتفا کند
۱- پیاده سازی الگوی اشتغال زنان غربی برای زنان مسلمان ایرانی
۲- پیاده سازی نظام تحصیلاتی غربی برای زنان مسلمان ایرانی
۳- حذف سبک زندگی ایرانی اسلامی برای حفظ سلامت بانوان و جایگزین کردن مسابقات ورزش غربی که گاها هیچ سنخیتی با جسم زن ندارد
۴- حذف معماری ایرانی اسلامی در ساخت خانه و توسعه خانه های آپارتمانی که ظرفیت فرزند زیاد ندارد
۵- تحقیر و از بین بردن جایگاه ارزشی زنان خانه دار مسلمان وتوسعه الگوی زن مستقل که بیشتر به دنبال الگوسازی از زن شاغل با درآمد مستقل ،و آن هم بیشتر به دنبال ترویج مصرف کالاهای خارجی که ضرورتی هم گاها ندارد
۶-ترویج سبک زندگی غربی بالاخص ترویج مصرف فست فود ،تراریخته که آسیب های جدی در حوزه سلامت بانوان به بار آورده است
۷-اجرای طرح های کاهش جمعیت با شعار فرزند کمتر زندگی بهتر
۸- سایه سنگین مشکلات معیشتی که در والدین فوبیای فرزند آوری ایجاد کرده است.
۹_تضعیف معنویت و اعتقاد به رزاقیت الهی در سایه سالها ترویج سبک زندگی غربی در رسانه ها
۱۰_سالها الگوسازی از سلبریت هایی که نه فرزند دارند ونه توانسته بودند الگویی از ازدواج موفق ارائه دهند.
⏪اینکه دولت بخواهد با ارائه طرح هایی زوجین را تشویق به فرزند آوری کنند بسیار خوب است اما علاوه بر مشوق های مالی باید در حوزه تغییر سبک زندگی و افزایش معنویت قدم های جدی برداریم تا هویت زن مسلمانی که سازمان خانواده بزرگترین سرمایه او بود احیا گردد
✍عالیه سادات
🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکتهای ناب در رابطه با #فرزند_آوری امام حسین علیه السلام!
⁉️ امام حسین علیه السلام در چه سنی صاحب اولاد شدند؟
‼️ موضوعی در رابطه با فرزند آوری که نشنیدهاید!
__
🔶 به بهانه ۲۰تیر روز جهانی #جمعیت
🌹 @Mazan_tanhamasir
💚باز دلم هوای جمکران دارد
✨هوای آن گنبد بیکران دارد
💚به یاد حرم سبز و زیبایت
✨اشک در چشمان من مکان دارد
💚چه درد غریبی ست درد دل تنگی!
✨دل تنگم هوای صاحب الزمان دارد
#سهشنبههایمهدوی یعنی یادآوری عزیزترینی که در شلوغیهای زندگی ما شده است #غریبترین....
#سهشنبههایمهدوی 🌺
#صلیاللهعلیکیاصاحبالزمان ارواحنا فداه ❤️✋
#اللهمعجللولیکالفرج 🤲🌺
🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻توصیفات زیبای محمد علی کلی(قهرمان بوکس) از نماز خواندنش
🌹 @Mazan_tanhamasir
❗️فراخوان | کمکی کوچک در راستای معرفی امام حسین(ع) به جهان
گروه موسیقی وتر قبل از انتشار ترانۀ بعدی خود در روزهای آینده، میخواهد برای کانال خود در آپارات، تیک رسمی بگیرد. برای این کار ما باید حدقل ۲ هزار دنبالکننده داشته باشیم.
شما میتوانید با صرف چند دقیقه وقت توسط خودتان و یا دوستانتان، تا ۲۴ ساعت آینده تعداد مخاطبان را به این تعداد برسانید.
برای این کار، ابتدا لینک زیر را بزنید:
https://www.aparat.com/vetrmusic
سپس به گوشه سمت چپ بالای صفحه بروید و اگر وارد اکانت خود نشدید، وارد شوید یا ثبت نام کنید، سپس مجدد لینک فوق را بزنید و دکمۀ قرمز رنگ دنبال کنید را بنید.
توضیح: وتر به صورت تخصصی با هدف معرفی امام حسین(ع) به جهان غیر مسلمان فعالیت میکند. اما با توجه به سیطرۀ رسانههای استکباری، نیازمند کمک مسلمانان و هموطنان خود برای رساندن این محتوا به غرب است. و بنابراین باید برای دیده شدن کارها در بسترهای فارسی زبان نیز تلاش کند.
@vetrmusic
کانال تنهامسیری های مازندران
❗️فراخوان | کمکی کوچک در راستای معرفی امام حسین(ع) به جهان گروه موسیقی وتر قبل از انتشار ترانۀ بعدی
اعضای محترم یه همکاری کنید که تعداد
کاربران آپارات این گروه حداقل ۲هزار تا
اضافه بشه. ممنون از همراهی شما بزرگواران 🌹🌹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ حقیقت پوشی، علت غضب خدا از کفّار
🔸۹۹درصد مذهبیها نمیدانند که خدا برای چی از کفّار بدش میآید!
🔸کور و کر بازی در آوردن خیلی خدا را غضبناک میکند!
🔸امام حسین(ع) به کربلا رفت تا کور و کر بازی کفّار را نشان بدهد!
#استاد_پناهیان
#شبتون_بخیر
🌹 @Mazan_tanhamasir
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
❣سلام مولاے من ، مهدے جان❣
سلامے از ذره اے کوچک به روشن ترین خورشید
سلامے از قلبے مضطرب به بزرگترین آرامش
سلامے از چشمانے منتظر به زهرایے ترین یوسف
سلامے از من که تنهاترینم به تو که مولاے منے
دردم را میدانے
اندوهم را میبینے
دلواپسےام را شاهدے
صدایم را میشنوے
و
دعایم میکنے ...
#اللهمعجللولیکالفرج
🌹 @Mazan_tanhamasir
1_1110879038
9.74M
📜 قرائت #دعای_عهد
🎊 تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
#امام_خمینی ره:
اگر هر روز #دعای_عهد خواندی ، مقدراتت عوض میشود...⚡️
✅ امروز محکمتر #عهد سربازی و یاریم را تمدید میکنم.
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
التماس دعا ....🌷
#تکتکاعمالمرانذرظهورتمیکنم
@Mazan_tanhamasir
┈┈•❣💐❣•┈┈
کانال تنهامسیری های مازندران
🌹 بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً🌹 سلام رفیق خدا و روزت بخیر ❤️ 🔖روز سی و دوم چله ی
🌹 بًسًمً اًلًلًهً اًلًرًحًمًنً اًلًرًحًـــیًمً🌹
🔖روز سی و سوم چله ی
#کنترل_نفس+قرائت سوره #حشر+#زیارتعاشورا
سلام همراهان بی نظیر ❤️
امروز به تنبلی بگو نه✖
به دروغ و غیبت بگو نه✖
به غر زدن بگو نه✖
به کم آوردن بگو نه✖
به فیلم و عکس مبتذل بگو نهههه✖
امروز به هرچی خدا دوست نداره،
محـــــکم بگو نـــــه✋
برنامه امروز رو به ذهنت بسپار:
🔰امروز فقط برای رضایت خدا
✅ حرف میزنیم
✅ نگاه میکنیم
✅ گوش میکنیم
نگو نمیشه تو یه قدم به سمتش بردار خدا هواتو داره رفیق!
🌹 @Mazan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استفاده همه جانبه از امکانات به روایت تصویر ... 😂😂
این شیرینی تمام شدنی نیست...😍
🌹 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#سبک_زندگی_اسلامی
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_اول
من متولد ۶۸، توی خانواده ۹ نفره تو روستا زندگی میکردیم. محل ما همین طور که الان هم رسم هست، چه دختر و چه پسر تو سن کم ازدواج میکنند.
سوم راهنماییم که تموم کردم پا به دبیرستان گذاشتم، این فشارها بیش تر شد تا اینکه به همسرم که از فامیل های پدریم بودند، جواب مثبت دادم و خیلی زود عقد کردیم.
اون زمان خواهر کوچکم ۶ ماهه بود، تقریبا همه خواهر برادرها فاصله سنی کمی باهم داشتیم و همیشه تو کارهای خونه و بچه داری کمک حال مادرم بودیم. به همین خاطر تجربه خانهداری و آشپزی و بچه داری رو خیلی خوب داشتم. اما هنوز تو حال و هوای بچگی بودم و از همسرداری چیزی نمیدونستم.
خونه ی ما یه حیاط بزرگ داشت، باغچه ای بزرگ پر از درخت و حوض آب که ما هر روز بعد از اینکه از مدرسه میومدیم، بعد از انجام تکالیف مدرسه و کمک کردن تو کارهای خونه، با هم تو باغچه بازی می کردیم. مسجد نزدیک خونه مون بود اکثرا برا نمازها هم چادر سر میکردیم، می رفتیم مسجد...
همسرم بعد از گرفتن دیپلم، میرن سربازی، از سربازی برگشته بود و شاگردی میکرد و سریع خانواده براش آستین بالا میزنن. روزی که اومدن خواستگاری من از پول، درآمد، پس انداز، مهریه و... هیچ ازش نپرسیدم فقط از ایمان و خصوصیات اخلاقی و چیزهای که مد نظرم بود حرف زدیم، آخر حرفهامو خودش گفت یه مقدار کم به اندازه جشن عقد و خرید حلقه بعد از سربازیش پس انداز کرده، اینم گفت الان چند ماهه کفشم پاره شده، هنوز نتونستم کفش نو بخرم، به پدر مادرم چیزی نگفتم. برا آزمایش خون که رفتیم یه لحظه کف کفش شو نشونم داد، اصلا قابل پوشیدن نبود.
همسرم گفتند از سن کم تابستون میرفتند دستفروشی، شاگردی و پول لباس و کفش و وسیله مدرسه و... خودم کار میکردم، نمیخواستم فشار به خانوادم بیارم.
دوسال بعد از عقد، من حالا دیگه بزرگتر و عاقل تر شده بودم. همسرم هم تو این مدت کارش رو خیلی خوب یاد گرفته بود، تونسته بود یه مقدار وسایل تعمیرات یخچال و کولر بخره و یه موتور برا خودش، سیار میرفت تعمیرات انجام میداد.
پدرم تو قرداد عقد که بزرگترها نوشتن برای مهریه، که ۱۴ سکه به نیت ۱۴ معصوم بود، قید کرده بود چون دخترم سنش کمه، ۲ سال باید صبر کنید برای عروسی و همسرم و خانوادش قبول کرده بودند.
به لطف خدا تو این فاصله، با وام ازدواجی که گرفتیم، همسرم چند تیکه وسایل ضروری و پدرم هم یه جهیزیه ساده تهیه کردند و با کمک خانواده ها زندگی مشترکمون رو شروع کردیم.
همه چیز خیلی خوب بود. به جز دلتنگی های من، برام خیلی سخت بود دوری از خانواده، من که تو خانواده ای شلوغ زندگی میکردم الان این سکوت برام خیلی سخت بود. همسرم از صبح زود میرفتند سرکار تا ظهر که برمیگشتند ناهار و یه استراحت و تا شب سرکار.
خونه ای که داخلش زندگی میکردیم یه اتاق بود که یه طرفش یخچال و رختخواب ها و کمد وسایلم بود و یه طرف جای پذیرایی مهمونام. یه حیاط کوچک جای یه ماشین، راهروها و حمام و دستشویی مشترک با یه خانواده دیگه از آشناها که اون ها هم تازه ازدواج کرده بودند، اجاره کرده بودیم و البته هرکدوم یه آشپزخونه هم داشتیم.
همسرم مخالف بچه دار شدنم بود، میگفت هنوز سنت کمه، اذیت میشی، صبر میکنیم ۱۸ ساله شدی بعد. تصمیم گرفتم درسم رو ادامه بدم، تو حین کارهای ثبت نامم، فهمیدم خدا خواسته باردارم، خودم شوکه ولی بقیه وقتی فهمیدن خوشحال شدند، حالا دیگه همسرمم خوش حال بود و همه جوره هوامو داشت اما خوشحالیمون خیلی ادامه نداشت تو سونو سه ماهگی متوجه شدیم قلب بچه نمیزنه. بستری شدم بیمارستان، با دارو سقط نشد و مجبور شدم کورتاژ بشم.
چند ماهه بعد از سقطم، حالا دیگم هم خودم، هم همسرم واقعا دوست داشتیم زود بچه دار بشیم. تحت نظرم دکترم خدا خیلی زود گل پسرم رو بهمون هدیه داد، نوه اول هر دوخانواده، شادی زیادی با خودش آورده بود. به برکت اومدن پسرم خداروشکر کار همسرم رونق بیشتری گرفته بود و ما ماشین خریدیم.
من حالا حسابی با بچم سرگرم بودم، سختی های خودش داشت اما بسیار شیرین، شبها پسرم تا صبح بیدار، من باهاش بازی میکردم😊 و روزها میخوابید
چون ما تو شهر جنوبی بودیم، هم کمبود آب که روز آب نمیومد، هم گرما، بیشتر کارهای شستشوی لباس، ظرف و حمام و... باید شب انجام میشد که با شب بیداری ها پسرم سخت شده بود.
👈 ادامه در پست بعدی... 👇👇👇
🌹 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#سبک_زندگی_اسلامی
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
همسرم بنده خدا هم کارش تو گرما این قدر سنگین بود که ب محض رسیدن به خونه یکم با پسرم بازی و شام و خیلی زود با سروصداهای کوچولومون خواب...
نمیشد ازش انتظار کمک داشت ☺️ اما با برنامه ریزی که داشتم، خداروشکر همه چی خوب پیش میرفت. پسرم ۴ تا ۴ونیم صبح میخوابید. منم بعد از نماز میرفتم حیاط، ظرف و لباس میشستم و آب گیری مخزن آب و حمام و چای و صبحانه همسرم رو آماده میکردم. همین طور ناهار، هر روزم هوا روشن میشد، صبحونه میخوردیم، همسرم رو راهی میکردم. ۶ونیم، ۷ صبح تازه میخوابیدم تا اذان ظهر ک بچه رو هم بلند میکردم و زیر غذا رو هم روشن میکردم.
نماز و بازی با بچه تا همسرم میومد. بعد ظهر یه مدت کوتاه کوچولومون میخوابید اینم فرصت خوبی بود برا انجام بقیه کارهام، همین طور آماده کردن شام.
تقریبا پسرم ۳ ساله بود که دستمون بازتر شد از محله پایین شهر که بودیم اومدیم یه محله بهتر که امکانات بیشتری در دسترس داشت، برا رفت وآمد کار همسرم هم بهتر بود. از طرفی یه خونه دربست برا خودمون بود.
چند وقت بعد از جابه جا شدنمون به خونه جدید، به فکر یه رفیق برا بچم افتادیم اما متاسفانه قسمت نبود، یکبار دوبار ۳ بار هربار دوسه ماهه، جنین ها سقط میشد.
حالا پسرم بزرگتر شده بود، هی میگفت من دلم آبجی یا داداش میخواد، شبها موقع خواب با گریه حرفش رو پیش میکشید و خواب میرفت اما انگار قسمت نبود تا اینکه رفتیم زیارت خانم حضرت معصومه، اونجا خواستم خانم نگاهی بهم بکنه، با خانم عهد بستیم بچه ای بهمون هدیه بده، بیاریم زیارتش...
بعد از برگشتن، تحت نظر دکتر با دارو، مجدد باردار شدم با خواست خدا با وام و فروختن طلاهام تونستیم صاحب خونه بشیم. خونه جدید خداروشکر برامون خوش یمن بود و البته با همسایه های خیلی خوب که همیشه دعا گویشان هستم. خداخیرشون بده.
دکتر بهم استراحت مطلق داده بود، باوجود دارو و استراحت اما تا چهارپنج ماهگی کمردرد دل درد داشتم. خانواده ی خودم شهرستان بودند، خواهر شوهر و جاری ها هم بچه کوچیک داشتن، مادر شوهرمم بنده خدا اون موقع دیسک کمر داشتن، افتاده بودند تو جا...
تنها همسرم بودند که تو کارهای خونه و پختن غذا کمک می کردند و همسایه هام موقعی که همسرم سرکار بود، هوامو داشتند. خداروشکر دخترم فاطمه دنیا اومد 😇 صحیح و سالم و برعکس پسرم که زایمان خیلی سختی داشتم، برا دخترم خداروشکر یه زایمان راحت رو تجربه کردم.
اما راحتی زایمانم به، کنار تازه سختی من شروع شده بود با وجود پسرم که کلاس اول میرفت و دخترم که بسیار ناآرام بود. خواب شبانه روز دخترم بسیار کم درحد ۲ و۳ ساعت بود و درست شیر نمی خورد. تا ۶ ماهگی به همین منوال گذشت تا کم کم بهتر شد.
خداروشکر تا دوسالگی مثل پسرم، شیر خودم رو دادم، تو این دوسال خیلی برنامه میریختم اما با وجود ناآرامی های دخترم و کم خوابی ها و بچه ی کلاس اولی، خودم دیگه فرصت استراحت نداشتم، باید بگم درحد ۳ ساعت چهار ساعت در شبانه روز، که دخترم خواب بود، من برنامه ریزی برا کارهای خونه، آشپزی و رسیدگی به درس پسرم داشتم. تو این دوسال خیلی ضعیف لاغر شده بودم.
تازه دخترمو از شیر گرفته بود که فهمیدم باردارام، از ترس سختی هایی که تو بارداری و بعد از تولد دخترم، کشیده بودم، تمام روز تا همسرم اومدند، گریه کردم که خدایا چیکار کنم همسرم که اومدند، اون بنده خدا هم شوکه، شرایط منو میدید اما این جور نبود که بخوایم خدایی نکرده لحظه ای به سقطش فکر کنیم.
همه دوربری ها فهمیدند و سرزنشم میکردند، میگفتند با این شرایطی که تو داری، چرا حواست رو جمع نکردی، دوتا خدا بهت داده بود، بچه میخواستی چیکار؟
خانواده ی خودم بیش تر نگران خودم بودم هر بار که بعد یکی دوماه منو میدیدند که چقدر لاغر شدم، غصه میخوردند که بیشتر هوای خوددت رو داشته باش ولی می دیدند که واقعا نمیتونم. تنها کسی که این بار واقعا قوت قلبی بود برام و با حرفاش بهم روحیه میداد، مادر همسرم بود، خدا خیرش بده.
اگه خدا بخواد شیشه روبغل سنگ نگه میداره، از اول تهدید به سقط بودم و از ۶ ماهگی دردهای زایمانم شروع شده بود. دکترم میگفت هر لحظه ممکنه دچار زایمان زودرس بشی اما خداخواست به موقعه تو ۹ ماهگی بچه سومم، دختر نازم سالم دنیا اومد. اما زایمان خیلی سختی داشتم و بعد از دنیا امدن بچه از حال رفتم.
👈 ادامه در پست بعدی 👇👇👇
🌹 @Mazan_tanhamasir
#تجربه_من
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#سبک_زندگی_اسلامی
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_سوم
به لطف خدا این دخترم بسیار آروم و صبوره و تا الان که بزرگ تر شده خداروشکر، بسیار شیرین زبون و بامحبته که کل فامیل دوستش دارند.
۲ سالگی دخترم رو که از شیر گرفتمش، زمزمه های شوهر و پسرم شروع شد. پسرم می گفت، آبجی ها رفیق هم شدند منم داداش میخوام. شوهرمم پشتش میگفت، راست میگه خانم... اما من میگفتم زوده هنوز بذار آبجی تون بزرگ تر بشم، من یه خورده جون بگیرم، اما اونا دست بردار نبودند.
تا اینکه یه روز دوباره بحثش رو پیش کشیدند من به حال گریه و زاری، قسم شون دادم، توروخدا بهم رحم کنید به این دوتا بچه رحم کنید، من اگه الان بخوام بچه ای دیگه بیارم، هم خودم تلف میشم هم این دوتا بچه تا ۳ سالگی این بچه صبر کنیم، موقعش شد چشم.
این آخرین باری بود که گفتند. دیگه چیزی نشنیدم. البته دوربریا دوستام حتی مادرشوهرم که قبلا میگفت ۴ تا رو حتما بیار. چند بار علنی بهم گفت دیگه بچه نمیخواد بیاری، با این اوضاع حاملگی و سقط و زایمانهات، به فکر خوددت و شوهرت و بچه هات و زندگیت باش.
اینو بگم من همیشه عاشق بچه ها هستم اما من بعد از زایمان سومم، دلم نمیخواست جایی برم، حوصله هیچی نداشتم و تو اون شرایط واقعا فکر بچه ای دیگه از سرم بیرون کرده بودم.
کم کم رو به مطالعه آوردم، کلاس نقاشی و باشگاه رفتن و حالا حالم بهتر شده بود. هر روز تجربه های دوستان دوتا کافی نیست رو میخوندم و دلم هوای یه بچه ی دیگه، تا این جایی که دیدم واقعا الان شرایط ش رو دارم، تصمیم گرفتم به خاطر امر رهبری هم شده سریع اقدام کنم. با همسرم مطرح کردم، با کمال تعجب با مخالفت سرسخت همسرم مواجه شدم اوایل جدی نمیگرفتم ولی واقعا دیدم نمیخواد.
یه بار با شوخی به همسرم گفتم تو هم نخوای، من میخوام. وقتی حامله شدم میخوای چیکار کنی؟ گفت مجبورت میکنم سقطش کنی. گفتم هرگز من بچمو نمیکشم. با این حرفش تن و بدن و قلبم به لرزه دراومد. لحظه ای نبود که تو خواب یا بیداری این حرفش مثل پتک تو ذهنم نباشه. از تصمیم منصرف شدم.
دیگه به مادر شدن دوباره ام با حسرت و اشک نگاه میکردم. همون موقعه پیام دادم خواستم برام دعا کنید، همه چیو سپردم به خدا اما باز هر بار میومدم کانال دوتا کافی نیست این ذوق تو قلبم شعله میکشید.
فکر بچه دوباره به سرم افتاد. تو هر فرصتی یادآوری میکردم، خاطرات کوچیکی بچه ها، عکس و فیلم های بچه ها رو تو گوشی خودم و همسرم میاوردم، با همدیگه بچگی شون رو میدیدم و میخندیدیم اما حرف بچه ی دیگه رو میترسیدم بزنم. برنامه ریختم بعد از ماه مبارک رمضان که روزه هامو گرفتم و مدرسه بچه ها تموم شد، هرجور شده همسرمو راضی کنم برای بارداری...
تابستون که بچه ها تعطیل هستن تا فرصت استراحت هم داشته باشند. ماه مبارک روزه هامو گرفتم و اخراش خیلی فشارم میافتاد، حالم بد میشد، دوره ام عقب افتاده بود، یه هفته، دوهفته سابقه نداشت. تو خونه تست زدم، مثبت شد...
نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت، چیکار کنم. من از دل و جان بچه میخواستم ولی از عکس العمل همسرم می ترسیدم. کم کم داشت حالت تهوع هام شروع میشد، نمیتونستم پنهان کنم دلمو زدم به دریا، توکل بخدا و آقا امام زمان کردم، تصمیم گرفتم به همسرم بگم.
چند ساعت قبل از اومدن همسرم، مدام ناخودآگاه حرفهای قبلش تو ذهنم مرور میشد و اشکم جاری میشد. نمیتونستم جلوشو بگیرم.
شب همسرم اومدند، رفتم بگم، به زبونم نمیچرخید، هی میخوام بگم، اشکم جلوتر از خودم بلاخره گفتم... همسرم سکوت کرد، بعدش گفت خداروشکر یعنی خانواده مون داره شش نفره میشه؟ حالا چرا گریه میکنی؟! هدیه ای که خدا داده، شکر خدا ما هرچه داریم از سلامتی، جان و مال از برکت وجود خدا و بچه هامونه... و من 😳😌😄🥰😍
واقعاااا تو این سالها، ما این برکت و خوش قدمی بچه ها را با تمام وجودمون حس کردیم. الان یکی دوساله، همسرم میخواست ماشین مون رو عوض کنه، هیچ جوره نمیشد. هرچی حساب کتاب میکردیم. هنوز یک ماه از بارداری چهارمم نگذشته بود، خداروشکر یه ماشین خیلی خوب خرید درحالی تا یک ماه قبلش یه روز گفت خانم همه چی رفته بالا، دیگه خرید ماشین جدید رو باید قیدشو بزنم. الان میگه این از قدم تو راهیمونه ...
👈 ادامه در پست بعدی... 👇👇👇
🌹 @Mazan_tanhamasir