13980329_29180_128k (2).mp3
2.1M
🎙شباهت امام خمینی(ره) به امیرالمؤمنین(ع)
💠کلیپ صوتی | صلابت و ایستادگی، لطافت و رقّت
@MehreMaandegar
#معرفی_کتاب
📚آتش بدون دود
💠آتش بدون دود، داستان بلند هفت جلدی است که هر جلد آن شامل داستان جداگانهای با تضادها و ماجراهای خاص خودش است. این ماجراها در ترکمنصحرا رخ میدهد و حال و هوای انقلابی دارد.
🔺جلد اول کتاب با نام #گالان_و_سولماز، داستان عشقی است که به خاطر قوانین دو قبیله، ممنوع و ناپسند است. این داستان سرگذشت عشقی است، که بدون توجه به اختلافات دو قبیله بزرگ ترکمن، بین دو جوان، رخ داده است. گالان، جنگجویی است که در عین حال بهترین شاعر صحرا نیز هست؛ او انتقام جو، بیرحم و درعین حال درستکار است. سولماز زیباترین و باهوش ترین دختر صحراست، او بسیار مغرور نیز هست. عشق آنها، عشقی جنون آمیز و منحصر به فرد است.
🔺جلد دوم کتاب با عنوان #درخت_مقدس سالها پس از داستان گالان و سولماز را روایت میکند و شخصیتهای اصلی این مجموعه؛ دکتر آقاویلر و همسرش را معرفی میکند.
🔺جلدهای بعدی کتاب به ترتیب با عناوین: #اتحاد_بزرگ، واقعیتهای پرخون، حرکت از نو، تو هرگز از حرکت بازنخواهی ایستاد و هر سرانجام سرآغازیست؛ نوشته شدهاند.
✅آتش بدون دود، یکی از درخشان ترین آثار #نادر_ابراهیمی است، که عنوان رماننویس منتخب بعد از انقلاب را نیز برای او به ارمغان آورد.
💢ابراهیمی براساس این رمان، سریالی تلویزیونی نیز با همین نام، ساخت که مخاطبان و علاقمندان بسیاری را به خود جذب کرد. آتش بدون دود، با ویژگی های قبیلهای شرقیاش، قطعهای بیهمتا از ادبیات مدرن ایرانی است.
@MehreMaandegar
May 11
مهر ماندگار
✅ #قسمت_اول: زمانی برای زندگی 💥💥💥 حتی وقتی مشروب نمی خوردم بیدار شدن با سردرد و سرگیجه برام عادی
✅ #قسمت_دوم: مسیحی یا یهودی
💥💥💥
یه هفته دیگه هم به همین منوال گذشت ... به خودم گفتم...
- تو یه احمقی آنیتا ... مگه چقدر از عمرت باقی مونده که اون رو هم داری با ناله و گریه هدر میدی؟ ... به جای اینکه دائم به مرگ فکر می کنی، این روزهای باقی مونده رو خوش باش ...
🍀🍀🍀
همین کار رو هم کردم ... درس و دانشگاه رو کنار گذاشتم ... یه لیست درست کردم از تمام کارهایی که دوست داشتم انجام شون بدم ... و شروع کردم به انجام دادن شون ... دائم توی پارتی و مهمونی بودم ... بدون توجه به حرف دکترها، هر چیزی رو که ازش منع شده بودم؛ می خوردم ... انگار می خواستم از خودم و خدا انتقام بگیرم ... از دنیا و همه چیز متنفر بودم ... دیگه به هیچی ایمان نداشتم ...
🍁🍁🍁
اون شب توی پارتی حالم خیلی بد شد ... سرگیجه و سردردم وحشتناک شده بود ... دیگه حتی نمی تونستم روی یه خط راست راه برم ... سر و صدا و موسیقی مثل یه همهمه گنگ و مبهم توی سرم می پیچید ... دیگه نفهمیدم چی شد ...
چشم باز کردم دیدم توی اورژانس بیمارستانم ... سرم درد می کرد و هنوز گیج بودم ... دکتر اومد بالای سرم و شروع به سوال پرسیدن کرد ... حوصله هیچ کس رو نداشتم ... بالاخره تموم شد و پرستار پرده رو کنار زد ...
🍃🍂🍃🍂
تخت کنار من، یه زن جوان محجبه بود ... اول فکر کردم یه راهبه است اما حامله بود ... تعجب کردم ... با خودم گفتم شاید یهودیه ... اما روبند نداشت و لباس و مقنعه اش هم مشکی نبود ... من هرگز، قبل از این، یه مسلمان رو از نزدیک ندیده بودم ...
@MehreMaandegar
1_15189675.mp3
1.89M
#چشمه_معرفت
#حجت_الاسلام_پناهیان
#تاجر_پیشه_باش!
🗓 #تقویم_تاریخ
سهشنبه
۴ تیر ۱۳۹۸
۲۱ شوال ۱۴۴۰
۲۵ ژوئن ۲۰۱۹
@MehreMaandegar
#واجب_است_بدانیم
سؤال:
💠اينجانب در حالت عصبانيت كه بر اثر درگيرى با فرزندانم، براى من پيش آمده بود، خانه مسكونى ام را #وقف كردم اما بعد از مدتى پشيمان شدم، البته صيغه #وقف جارى شد، و ضمناً سند هم به نام اوقاف صادر شد، آيا اين #وقف صحيح است؟
پاسخ:
✅ در #وقف علاوه بر صيغه وقف قبض هم شرط است اگر قبض و اقباض صورت نگرفته است وقف صحيح نيست و اگر صورت گرفته است بايد ملاحظه كرد كه عصبانيت در چه حدى بوده است و اگر به مرتبه اى بوده كه عقل و ادراك از كار افتاده است وقف صحيح نيست والا صحيح است.
💢 آیت الله نوری همدانی
@MehreMaandegar
💠تشرف عزاداران مکتب جعفری به حرم مطهر رضوی
🔹سخنران: آیت الله علم الهدی، نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی
🔹زمان: 8 تیرماه ساعت 8:30 صبح
🔹مکان: عرصه میدان شهدا
🔹مراسم پایانی: حرم مطهر رضوی، رواق امام خمینی(ره)
@MehreMaandegar
💠گزارش روزنامه خراسان از موزه وقف مشهد با 300 شیء تاریخی از سراسر استان؛
🌀موزه احسان ماندگار
🔹خبرنگار: مریم ترسول
🔹برای مطالعه کامل گزارش بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇
▶️ yon.ir/cCmeV
@Mehremaandegar
مهر ماندگار
✅ #قسمت_دوم: مسیحی یا یهودی 💥💥💥 یه هفته دیگه هم به همین منوال گذشت ... به خودم گفتم... - تو یه ا
✅ #قسمت_سوم: خدایی که می شنود
💥💥💥
مسلمانان کشور من زیاد نیستند یعنی در واقع اونقدر کم هستند که میشه حتی اونها رو حساب نکرد ... جمعیت اونها به 30 هزار نفر هم نمیرسه و بیشترشون در شمال لهستان زندگی می کنن ...
همون طور که به بالشت های پشت سرش تکیه داده بود ... داشت دونه های تسبیحش رو می چرخوند ... که متوجه من شد ... بهم نگاه کرد و یه لبخند زد ... دوباره سرش چرخوند و مشغول ذکر گفتن شد ... نمی دونم چرا اینقدر برام جلب توجه کرده بود ...
- دعا می کنی؟ ...
- نذر کرده بودم ... دارم نذرم رو ادا می کنم ...
- چرا؟ ...
- توی آشپزخونه سر خوردم ... ضربان قلبش قطع شده بود...
چشم های پر از اشکش لرزید ... لبخند شیرینی صورتش رو پر کرد ...
- اما گفتن حالش خوبه ...
- لهجه نداری ...
- لهستانیم ولی چند سالی هست آلمان زندگی می کنم...
- یهودی هستی؟ ...
- نه ... تقریبا 3 ساله که مسلمان شدم ... شوهرم یه مسلمان ترک، ساکن آلمانه ... اومده بودیم دیدن خانواده ام...
🍀🍀🍀
و این آغاز دوستی ما بود ... قرار بود هر دومون شب، توی بیمارستان بمونیم ... هیچ کدوم خواب مون نمی برد ...
اون از زندگیش و مسلمان شدنش برام می گفت ... منم از بلایی که سرم اومده بود براش گفتم ... از شنیدن حرف ها و درد دل های من خیلی ناراحت شد ...
- من برات دعا می کنم ... از صمیم قلب دعا می کنم که خوب بشی ...
🍁🍁🍁
خیلی دل مرده و دلگیر بودم ...
- خدای من، جواب دعاهای من رو نداد ... شاید کلیسا دروغ میگه و خدا واقعا مرده باشه ...
چرخیدم و به پشت دراز کشیدم ... و زل زدم به سقف ...
- خدای تو جوابت رو داد ... اگر خدای تو، جواب من رو هم بده؛ بهش ایمان میارم ...
🍃🍂🍃🍂
خیلی ناامید بودم ... فقط می خواستم زنده بمونم ... به بهشت و جهنم اعتقاد داشتم اما بهشت من، همین زندگی بود ... بهشتی که برای نگهداشتنش حاضر بودم هر کاری بکنم ... هر کاری ...
@MehreMaandegar