eitaa logo
مهر ماندگار
2.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
47 فایل
یاوران وقف/ خادمان قرآن و امامزادگان فرهنگی _ اجتماعی _ سیاسی
مشاهده در ایتا
دانلود
مهر ماندگار
#یار_مهربان 🔻قسمت اول 📚 صبح جادویی «..هنگام دویدن به یک فایل صوتی گوش می‌کردم. اگرچه قبلا آن را
🔻قسمت دوم 🔹طبق گفتهٔ نویسنده و بازخوردهایی که از مخاطبانش گرفته، این عادت‌ها الهام‌بخش افراد زیادی در سراسر دنیا بوده که به موفقیت، زندگی شادتر و هدفمندتر آنها منجر شده است. هال الرود در صبح جادویی به‌دنبال راهکارهایی عجیب نیست، بلکه در سراسر کتاب سعی دارد شش عادت بسیار مؤثر و ساده و نحوهٔ به‌کارگیری آن‌ها را به مخاطبانش معرفی کند. آنچه که این کتاب را نسبت به نمونه‌های مشابه متمایز می‌کند، تأثیرگذاری و قابلیت اجرا در سریع‌ترین زمان ممکن است. 🔻اگر از یک‌نواختی زندگی روزمره‌تان خسته شده‌اید و به‌دنبال راهی برای خلاصی از روزهای تکراری بی‌ثمر هستید، اگر به‌دنبال راهکارهایی برای آغاز کردن هر روزتان به شیوه‌ای درستید و یا اگر می‌خواهید، تحولی اساسی در زندگی روزمره‌تان ایجاد کنید، خواندن این کتاب را به شما توصیه می‌کنیم. مشخصات 📚 عنوان کتاب: صبح جادویی (The Miracle Morning) ✍ نویسنده: هال الرود (Hall Elrod) 📄 تعداد صفحات: ۲۱۶ @MehreMaandegar
🔴 مقصر خواص طرفدار حق هستند! 💠 امام خامنه ای: مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟ بنده که نگاه میکنم، میبینم خواص طرفدار حق مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل شریح قاضی. شریح قاضی که جزو بنی‌امیّه نبود! کسی بود که میفهمید حق با کیست. میفهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیله‌ی او اطراف قصر عبیدالله زیاد را به کنترل خود درآوردند. 🔸ابن زیاد ترسید. آنها میگفتند: شما هانی را کشته‌اید. ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده. شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمیآیند مرا از این‌جا نجات دهند؟! مگر مرده‌اند؟! شریح قاضی گفت: 🔹میخواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیدالله آن‌جا حضور داشت و جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام میداد، تاریخ عوض میشد. اگر شریح به مردم میگفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیدالله قصد دارد او را بکشد، با توجّه به این‌که عبیدالله هنوز قدرت نگرفته بود، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا میکردند، روحیه مییافتند، دارالاماره را محاصره میکردند، عبیدالله را میگرفتند؛ یا میکشتند و یا میفرستادند میرفت. 🔻 آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیه‌السّلام میشد و دیگر واقعه‌ی کربلا اتّفاق نمیافتاد! اگر واقعه‌ی کربلا اتّفاق نمیافتاد؛ یعنی امام حسین علیه‌السّلام به حکومت میرسید. حکومت حسینی، اگر شش ماه هم طول میکشید برای تاریخ، برکات زیادی داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد. @MehreMaandegar
مهر ماندگار
#استنلی_بوگان #قسمت_چهل_و_سوم :قول شرف 💥💥💥 تمام مدتی که ما با هم حرف می زدیم عین جوجه ها که به ما
:مسیر آتش 💥💥💥 مقصد دوم مون یکی از مراکز موادی بود که قبلا پیش شون بودم ... . اونجا هم اوضاع و احوالش فرق چندانی با جای قبلی نداشت... چشم هاش می لرزید ... اگر یه تلنگر بهش می زدی گریه اش در میومد ... جایی بودیم که اگر کسی سرمون رو هم می برید یه نفرم نبود به دادمون برسه ... 🌱🌾🌱 تنها چیزی که توی محاسبتم درست از آب در نیومد ... درگیری توی مسیر برگشت بود ... . درگیری مسلحانه بود ... با سرعت، دنده عقب گرفتم ... توی همون حالت ویراژ می دادم و سر ماشین رو توی یه حرکت چرخوندم اما از بد بیاری ... همزمان یکی از ماشین هاشون از تقاطع چرخید سمت ما و ماشین بین ماشین ها قفل شد ... . 🍃🍂🍃 اسلحه رو کشیدم و از ماشین پریدم پایین ... شوکه شده بود و کپ کرده بود ... سریع چرخیدم سمتش ... در ماشین رو باز کردم و کشیدمش بیرون ... پشت گردنش رو گرفتم ... سرش رو کشیدم پایین و حائلش شدم تیر نخوره ... سریع از بین ماشین ها ردش کردم و دور شدیم ... ☘☘☘ از شوک که در اومد، تمام شب رو بالا میاورد ... براش داروی ضد تهوع خریدم ... روی تخت متل ولو شده بود ... 🍁🍁🍁 روی تخت دیگه نشسته بودم و نگاهش می کردم ... مراقب بودم حالش بدتر نشه ... حالش افتضاح بود ... خیس عرق شده بود ... دستم رو بردم سمت پیشونیش با عصبانیت زدش کنار ... نیم خیز شد سمتم ... توی چشم هام زل زد و بریده بریده گفت ... چرا با من اینطوری می کنی؟ ... . یهو کنترلش رو از دست داد و حمله کرد سمت من ... @MehreMaandegar
⚪️ فرارسیدن ولادت باسعادت حضرت فاطمه‌ی زهرا(س) و روز مادر مبارک‌باد @MehreMaandegar
#چشمه_معرفت #آیت_الله_بهجت @MehreMaandegar
💠 امام سجاد (ع) : 🔸حق مادرت این است که بدانی او... با گوش و چشم و دست و پا و مو و پوست [و خلاصه] تمام جوارحش تو را حفاظت نموده و از تو نگهداری کرده، و از این کارش هم خرم و شاد بوده... 📚 تحف العقول صفحه 242 @MehreMaandegar
اعلام برندگان مسابقه چله انقلاب 🇮🇷 📢نفرات برتر از نگاه داوران : 1⃣حسین ذوالفقاری 2⃣فاطمه مددی 3⃣فاطمه پوررفیعی 📢برندگان بخش قرعه کشی : 🔹 زینب اکبری 🔸فاطمه محمد حسنی 🔹قاسم نوروزی 🔸مهدی تسلیمی 🔹نیره ذاکری @MehreMaandegar
🔸سوال: با سلام. بنده در تلگرام کانالي رو پيدا کردم که کتاب هاي پولي انتشارات کنکوري قلم چي و گاج و .... رو رايگان قرار ميده. ميخواستم بدونم استفاده از اين کتاب ها بدون فرستادن آن ها به يگران و براي مطالعات درسي اشکال داره؟ 🔹پاسخ: حقوق معنوي ديگران از جمله حق التاليف که شخصيت حقيقي مثل فرد يا افراد خاصي، يا شخصيت حقوقي مثل سازماني يا موسسه‌اي کتاب يا نرم افزاري را تهيه کرده اند و افرادي مي خواهند استفاده کنند، حقوق آنها بايد رعايت شود؛ بنابراين اگر کسي به عنوان حق التاليف ديگران را از استفاده بدون خريداري(مجاني) منع کرده باشد - که گاهي اوقات روي کتاب نوشته مي شود: حق چاپ براي مولف محفوظ است يا براي ناشر محفوظ است - و بدون اجازه يا بدون کسب رضايت يا بدون پرداخت حقي استفاده کند، بنابر احتياط واجب استفاده از آن جايز نيست و بايد از صاحب اثر اجازه بگيرد. 🔻بنابراين اگر مولفِ اين کتابها و يا موسسه اي که اين کتابها را منتشر کرده است، اجازه استفاده ي مجاني از اين کتابها در سايت يا تلگرام ندهند، جايز نيست اسفاده کنيد. 💠 امام خامنه ای @MehreMaandegar
#پوستر | اولین مدرسه ⚪️ شما خانم‌ها شرف مادری دارید که در این شرف از مردها جلوتر هستید. اول مدرسه‌ای که بچه دارد، دامن مادر است. مادر خوب، بچه‌ی خوب تربیت می‌کند و خدای نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر منحرف بیرون می‌آید. 💠 امام خمینی(ره) #بهشت_مادری @MehreMaandegar
💠 و آنان که از (سخنان و کارهای) بیهوده روی گردان اند 📚 سوره مؤمنون، آیه ۳ @MehreMaandegar
#اخلاقی 💢 حاج آقا یه سوال داشتم... @MehreMaandegar
مهر ماندگار
#استنلی_بوگان #قسمت_چهل_و_چهارم :مسیر آتش 💥💥💥 مقصد دوم مون یکی از مراکز موادی بود که قبلا پیش شو
: بهم حمله کرد 💥💥💥 در حالی که داد می زد و اون جملات رو تکرار می کرد و اشک می ریخت ... حمله کرد سمت من ... چند تا مشت و لگد که بهم زد ... یقه اش رو گرفتم و چسبوندمش به دیوار... . با صدای بلند گریه می کرد و می گفت ... چرا با من این کار رو می کنی؟ ... ☘☘☘ آروم کردنش فایده نداشت ... سرش داد زدم ... این آینده توئه ... آینده ایه که خودت انتخاب کردی ... ازش ترسیدی؟... آره وحشتناکه ... فکر کردی چی میشی؟ ... تو یه احمقی که در بهترین حالت، یه گارسون توی بالای شهر یا یه خدمتکار هتل یا چیزی توی همین مایه ها میشی ... اگرم یه آشغال عشق اسلحه بشی و شانس بیاری پلیس... . 🌱🌾🌱 یقه اش رو ول کردم ... می خوای امریکایی باشی؟ ... آره این آمریکاست ... جایی که یا باید پول و قدرت و ثروت داشته باشی یا مثل سیاستمدارها و امثال اونها توی سیستم خودت رو جا کنی ... یا اینکه درس بخونی و با تلاش زیاد، خودت رو توی سیستم بهره کشی، بکشی بالا ... . می خوای آمریکایی باشی باش ... اما یه آشغال به درد نخور نباش 🍃🍂🍃 ... این کشور 300 میلیون نفر جمعیت داره ... فکر می کنی چند درصدشون اون بالان؟ ... فکر می کنی چند نفر از این پایین تونستن خودشون رو بکشن بالا؟ ... 🍁🍁🍁 حتی اگر یه زندگی عادی و متوسط بخوای، باید واسش تلاش کنی ... مسلمون ها رو نمی دونم اما بقیه باید 18 سالگی خونه رو ترک کنن و جدا زندگی کنن ... 2 سال بیشتر وقت نداری ... بخوای درس بخونی یا بخوای بری سر کار ... واقعا فکر کردی می خوای چه کار کنی؟ .. . و اون فقط گریه می کرد . @MehreMaandegar