دیروز آقای جهانگیری گفت که؛
اینا میگن ما میخوایم راه -آقای رییسی- رو ادامه بدیم. این راه باید متوقف بشه.
بعد جلیلی اومده جواب داده که؛
پس میخواین راه شما رو ادامه بدیم؟
شما خودتون سال ۹۲ اومدین گفتین اگر ما بیایم هم چرخ اقتصاد میچرخه هم چرخ سانتریفیوژ، چیکار کردین؟ چرخ اقتصاد جوری چرخید که دلار سه هزار تومنی شد سی هزار تومن، تحریمها چند برابر شد. حتی خودتونم تحریم کردن. سانتریفیوژهام که از ۱۹ هزارتا شد ۳ هزار تا.
#انتخابات
دکتر #جلیلی
#اصلح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر زاکانی: باید سرور پیامرسانهای خارجی در ایران فعال شود
🔹هیچ ملت و دولتی نیست که سرزمین و افکار خود را بخواهد با درک درست در اختیار بیگانه قرار دهد.
🔹صیانت موضوعیت دارد ولی فیلترینگ با آن متفاوت است.
🔹برخی همین آقایان که درباره فیلترینگ صحبت می کنند ابتدا بی پروایی کردند وامکان ظهور و بروز پیامرسانها را برای ما جوری فراهم کردند که مبتنی بر ضوابط کشور ما نبود.
🔹بعد آمدند دکانی باز کردند درباره فیلترینگ! همینها که در ستاد برخی آقایان هستند.
🔹اگر سرور برخی از این پیامرسانها به ایران بیاید دیگر فیلترینگی وجود نخواهد داشت.
#مناظره #انتخابات
اصلح 👈 #جلیلی
💢 مسئول یعنی :
آنکه مورد پرسش یا بازخواست قرار میگیرد.
جناب قالیباف از شما که سالها مسئول این مملکت بودید ، چند سوال داریم 👇
12.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ملت دانا
#سلام_امام_زمانم 💚 سلام بر شما ای روشنی روزگار #امام_زمان (عج) 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الف
#سلام_امام_زمانم 💚
وَ سَفِينَةِ النَّجَاةِ ...
کشتی نجاتی تو و ما طوفان زدگانیم!
#امام_زمان (عج)
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
و بر خدا توکل کن همین بس که خدا نگهبان توست 👈سوره احزاب آیه 3 __ 🌹أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِ
و هیچ برگی 🍁 از درخت نمیافتد مگر آنکه او آگاه است
👈سوره انعام آیه 59
__
🌹أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌹
یاد خدا آرامبخش دلهاست
—
#قرآن
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
رسوايانِ آلوده، پخش و شيوع عيبهاى مردم را دوست دارند تا براى بدنامىهاى خود زمينه عذرتراشى داشته با
اگر مردم در خوراک، ميانهروى میکردند، بدنهايشان استوار و سلامت مىشد.
امام کاظم (ع)
💠💠💠 #حدیث
#سبک_زندگی
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
⭕️ #رمان #ادموند #قسمت_شصت_و_یکم 🍃 ادموند هم که از این همه نشاط و شادی دوستش خوشحال بود، خود را به
⭕️ #رمان
#ادموند
#قسمت_شصت_و_سوم
🍃 فردا صبح حدود ساعت ۹:۳۰ وقتی که دیگران مشغول صرف صبحانه بودند، راشل هم از راه رسید و شادی و نشاط بیشتری به جمع بخشید. یک ساعت دور هم سر میز صبحانه به گفتگو پیرامون مراسم گذشت و درنهایت ادموند به اصرار با آرتور و راشل همراه شد تا برای هماهنگی با کلیسای دهکده کارهای لازم را انجام دهند و وسیلههای مورد نیاز را فراهم کنند.
🍃 حدود ساعت ۴ بعدازظهر به خانه بازگشتند، ادموند با عجله به اتاقش رفت. در طول مدت غیبت او، ویلیام به آرتور گفت که بهتر است قضیه را همین امروز با ادموند مطرح کنند و این بار سنگین را از دوش خود بردارند. آرتور هم چاره ای جز موافقت ندید. سرانجام ادموند به جمع آنها پیوست، شادابی خاصی از عبادتش گرفته و پر از انرژی بود اما در چهره دیگران اضطراب زیادی موج میزد حتی راشل! و او این مسئله را در همان لحظه اول ورودش احساس کرد، نگاه کنجکاوانهای به تکتک آنها انداخت و به پشتی مبل تکیه داد، نفس عمیقی کشید و گفت: تو این مدتی که من نبودم اتفاق خاصی افتاده که شما...
🍃 مکثی کرد و به چهره همگی آنها دقیق شد. حتی اِلنا که مشغول ریختن قهوه و پذیرایی عصرانه بود، سعی میکرد نگاهش با نگاه او تلاقی نکند.
ویلیام گلویش را صاف کرد ولی صدایش بهوضوح میلرزید، بااینحال گفت: نه پسرم تو این چند دقیقه اتفاقی نیفتاده، نگران نباش.
- پدر! چرا با کلمات بازی میکنید؟! منظورم این بود که چه اتفاقی افتاده؟! چرا اینجا همه یه دفعه تغییر کردند؟
⭕️ #رمان
#ادموند
#قسمت_شصت_و_چهارم
🍃 سکوت سنگینی در اتاق حاکم شده بود، ادموند همچنان در سکوت به عکسها خیره مانده بود. ویلیام نزدیک پنجره رفت و آن را گشود تا با ورود هوای تازه به درون اتاق کمی فضای سنگین آنجا را تغییر دهد. همگی حرکات و رفتار ادموند را زیر نظر گرفته بودند، سکوتش نگران کننده و مرگبار بود.
🍃 ویلیام پیش او برگشت و کنارش نشست، دستش را روی صورت پسرش گذاشت. اشکهای ادموند که آهسته و بیصدا روی دست پدر میچکید، داغ دل او را بیشتر میکرد. بیآنکه چشم از آن عکسها بردارد، از او پرسید: پدر، وقتی برای اولین بار تونستید فرزندتون رو در آغوش بگیرید، اونم درست در اولین لحظهای که پا به این دنیا گذاشت، چه حالی داشتید؟
🍃 پدر صورت پسرش را در میان دو دست گرفت و گفت: وقتی که نفست به صورتم خورد و تو دستهای من گریه کردی، دنیا مال من بود. هیچچیزی زیباتر از پدر شدن تو دنیا وجود نداره، اونم پدر پسری مثل تو.
🍃 ادموند پدر را سخت در آغوش فشرد و بغضش ترکید، زیر لب با صدایی که بهسختی شنیده میشد، گفت: پس من همه عمرم رو باختم که بعد از یک سال تازه فهمیدم فرزندی دارم و لذت در آغوش کشیدنش در اولین لحظههای زندگیاش رو از دست دادم...
🔄 با ادموند همراه باشید تا ابعاد جدید و جذابی از این زندگی عجیب روشن شود...
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا
ملت دانا
⭕️ هر شهید یک فانوس است میسوزد و نور میدهد و از کنار او بودن تو هم نورانی می شوی با شهدا که رفیق شدی
⭕️ شهادت
به خون و تیر و ترکش نیست...
آن روز که خدا را
با همه چیز و در همه چیز دیدیم
شهید شدهایم...
🇮🇷 #شهید_محمدتقی_سالخورده
#شهید #شهادت *شاهد *شهدا *انقلاباسلامی *جمهوریاسلامی
💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🆔@MellatDana
ملت دانا