eitaa logo
انّ الحسین‌مصباح‌الهدی 🚩🏴
2.2هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
12.6هزار ویدیو
103 فایل
مکتوب علی یمین عرش الله ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة⚘️ لینک کانال @MesbaholHuda
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 مثل لباس کثیف است هیچوقت از توبه خسته نشوید. آیا‌ هر وقت لباست کثیف میشود آن را نمیشویی؟! گناه هم اینچنین است، باید مدام استغفار کرد تا پاک شود. 👤آیت‌الله بهجت (ره)
💠 بهترین مردان امت 🌷پیامبر رحمت (ص): بهترين مردان امّت من كسانى هستند كه نسبت به خانواده خود خشن نباشند و اهانت نكنند و دلسوزشان باشند و به آنان ظلم نكنند. 📚مكارم الاخلاق، ص۲۱۶
💠 استغفار، زشتی رو پاک میکنه حاج اسماعیل دولابی : هر وقت فکر کردی و از خودت زشتی دیدی استغفار کن که زشتی رو پاک میکند . وقتی زیبایی دیدی بر پیامبر و آلش صلوات بفرست که زیبایی رو زیاد میکند .
💠 اخلاق خوب شرط سالک شدن این همه در اینترنت و کتاب‌ها میگردی دنبال اینکه آقای قاضی چی گفته آقای بهجت چی گفته، این همه این در و آن در میزنی، چی شد آخر؟ تو هنوز جواب مادرت رو تلخ میدی!! میخوای بشی "سالک" بنده خدا؟! 👤استاد فاطمی‌نیا(ره)
💠 بازگو مکن! 🌷امیرالمومنین علی(ع) : هر چه را شنیدی بدون بررسی برای مردم بازگو مکن که همین برای دروغگویی تو کافی است. 📚نهج البلاغه،نامه۶۸
رمان آنلاین زن زندگی آزادی قسمت سی و چهارم: سحر در حالیکه با دستهاش خودش را بغل کرده بود و انگار سرمای صبحگاهی و هوای شرجی دریا لرزی در جانش انداخته بود ،همقدم با الی وارد عرشهٔ کشتی شد. اطراف را نگاهی انداخت، چند نفر مرد روی عرشه ی کشتی بودند، یکی از آنها که لباس ملوانان کشتی را به تن داشت،با دیدن دخترها به سرعت به طرف آنها آمد. دیدن این صحنه ها برای سحر که تا به حال سوار کشتی نشده بود بسیار جالب بود. ان مرد نزدیک الی و سحر شد و گفت: ببخشید خانم های محترم، مگه به شما نگفتن تا رسیدن به مقصد حق خروج از کابینتون را ندارین؟! فقط برای استفاده از توالت میتونید خارج بشید اونم توالتی که چسپیده به کابین خودتون هست. سحر که انتظار چنین حرفی را نداشت ناباورانه نگاهی به الی کرد و الی اوفی کشید و بله ای گفت و راه برگشت به کابین را در پیش گرفتند. سحر مثل بچه ای که از ترس گم شدن مادرش را می‌چسپد، دست الی را محکم گرفت و گفت: من میترسم، تو رو خدا بگو اینجا چه خبره و قراره چه بلایی سرمون بیاد؟! الی چشمکی زد و گفت: بلا را که اونموقع با جولیا دل میدادی و قلوه میگرفتیم سر خودمون آوردیم، الانم این حرکات عجیب نیست، چون ما داریم غیر قانونی از کشور خارج میشیم و خروج ما توی هیچ دفتر مرزی ثبت نمیشه و انگار ما توی این کشورها نیستیم و توی کشور خودمون هم مفقود شدیم. تا این حرف از دهان الی بیرون زد، سحر یاد مادرش و خونه شون افتاد بغض گلوش را فشرود و گفت: کاش میشد برگردیم، چه غلطی کردم الی با لحن مهربانی گفت: نگران نباش سحر خانوم، درسته کار جالبی نکردی اما شاید تو هم مثل من مجبور بودی به این کار، اونجا که رسیدیم ، با من هماهنگ باش، هر کاری ازت خواستن حتما منو درجریان بگذار... سحر با تعجب گفت: مگه فکر میکنی ما را از هم جدا میکنن و از هر کدوممون کارهای مختلف میخوان؟! الی در حالیکه درب کابین را باز می کرد گفت: شک نکن... احتمالا به ظهر نکشیده به ترکیه میرسیم و اونجا دستورات جدیدی بهمون خواهد رسید. وارد کابین شدند،سحر خیره به دختری بود که فکر می کرد خیلی بیشتر ازسنش می فهمد ،دختری که الان حس سحر نسبت به او از خواهرش نرگس هم نزدیکتر بود. ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 همه‌ی حاجت ها؛ به واسطه‌ی امام زمان(عج) مستجاب میشود. 🌺 استـاد‌ عــالــی ۱‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌
15.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی او بیاید...❤️ زیبایی های بعد از ظهور ارواحنا فداه 👈همه را از این بهشت دنیایی باخبر کنیم💐 بسیار زیبا 👈ببینید و نشردهید. ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ♥️ صاحب الزمان دوستت دارم ♥️