🔅 قبل از عملیات فــاو؛ بچههای گردان راهی مشهد الرضا (ع) شدند. در باغی که محل اسکان نیروها بود؛ بچهها توسلی به ساحت مقدس حضرت پیداکردند و سینه زنی مفصلی انجام شد.
🔸 ابراهیم خیلی تو عالم خودش بود.
بچهها که بیرون آمدند، ایشان هم با آن حالت معنوی خودش به برادر عزیزمان حاج عباس آهسته گفت :
«آقـا، گـــرفـتی؟!»
حاجی گفت: «چی؟»
بعد میگوید: «من گــرفتـم؛ ولی مدیونی تا من زنده هستم به کسی بگویی.»
🌹 نمیدانم چه تماس و توسلی با حضرت برقرار کرد که همان جا امضای شهادت را از خود آقـــا گرفت.
✓ وصیت شــهید:
.. و دشمنان مکتبم ببینند که گرچه چشمها و دستها و پاها و قلب و سینه و سرم را از من گرفتهاند؛ اما یک چیز را نتوانستهاند از من بگیرند و آن ایمان و هدفم میباشد؛ که عشق به الله است و معشوقم به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است.
خدایا جندالله را که با سوگند به ثارالله، در لشگر روح الله، برای شکست عدوالله، استقرار حزب الله، زمینه ساز حکومت بقیه الله است؛ حمایت کن. آمین یا رب العـالمین.
🌷 شهـید ابـراهیــم اصفــهانی
فرمانده گردان عمار لشکر حضرت رسول (ص)
شهـادت بهــمن ۶۴ / فتـح فــــاو
گلــزار شهدای بهشت زهــرا (س)
قطعه ۲۷ / ردیف ۸
#شهیدانه
🔅 قبل از عملیات فــاو؛ بچههای گردان راهی مشهد الرضا (ع) شدند. در باغی که محل اسکان نیروها بود؛ بچهها توسلی به ساحت مقدس حضرت پیداکردند و سینه زنی مفصلی انجام شد.
🔸 ابراهیم خیلی تو عالم خودش بود.
بچهها که بیرون آمدند، ایشان هم با آن حالت معنوی خودش به برادر عزیزمان حاج عباس آهسته گفت :
«آقـا، گـــرفـتی؟!»
حاجی گفت: «چی؟»
بعد میگوید: «من گــرفتـم؛ ولی مدیونی تا من زنده هستم به کسی بگویی.»
🌹 نمیدانم چه تماس و توسلی با حضرت برقرار کرد که همان جا امضای شهادت را از خود آقـــا گرفت.
✓ وصیت شــهید:
.. و دشمنان مکتبم ببینند که گرچه چشمها و دستها و پاها و قلب و سینه و سرم را از من گرفتهاند؛ اما یک چیز را نتوانستهاند از من بگیرند و آن ایمان و هدفم میباشد؛ که عشق به الله است و معشوقم به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است.
خدایا جندالله را که با سوگند به ثارالله، در لشگر روح الله، برای شکست عدوالله، استقرار حزب الله، زمینه ساز حکومت بقیه الله است؛ حمایت کن. آمین یا رب العـالمین.
🌷 شهـید ابـراهیــم اصفــهانی
فرمانده گردان عمار لشکر حضرت رسول (ص)
شهـادت بهــمن ۶۴ / فتـح فــــاو
گلــزار شهدای بهشت زهــرا (س)
قطعه ۲۷ / ردیف ۸
#شهیدانه
..صورتش سرخ شده بود و اشک توی چشمهایش برق میزد. آلبوم را گرفتم و خواستم آنرا کنار بگذارم. آلبوم را از دستم کشید و گفت:
«گُلم! ولش کن؛ این آلبوم تمام زندگی منه؛ انگیزه ماندن و
جنگیدن منه.»
گفتم: «خودت رو اذیت میکنی.»
اشکهایش دانه دانه می چکید روی گونه هایش.
🔸 گفت: «فرشته؛! اینا همه عاشق آقا ابا عبدالله (ع) بودن. بخاطر آقا خیلی عرق ریختن؛ خیلی زخمی شدن؛ خیلی بیخوابی کشیدن؛ خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن؛ خیلی زیر آفتاب سوختن؛ اما یه بار نگفتن خسته شدیم؛ تشنه ایم؛ خوابمان میآد.
🔸 به این عکسها نگاه میکنم تا اگه خسته شدم، یادم نره شهید قراگوزلو شبها به جای خواب و استراحت، نماز شب و زیارت عاشورا میخواند و های های گریه میکرد.
🔸 به اینا نگاه میکنم تا اگه یه وقت آرزو کردم کاش منم خانه و زندگی داشتم، یادم بیاد مصیّب میگفت: 'زیاد آرزو نکنین؛ چون مرگ به آرزوهای شما میخنده.'
👈 یادم باشه امروز زمان آرزو نیست زمان حرف نیست؛ باید عمل کنیم. هر کسی سَری داره باید هدیه بده؛ دست داره باید بده؛ اگه پیره و نمیتونه بیاد جبهه، باید از جبهه پشتیبانی کنه.»
🔹 میدانستم خسته و غصه دار است. به قول خودش از اول جنگ، یک گردان از دوستانش شهید شده بودند. کنارش نشستم و باهم به عکسهای شهدا نگاه کردیم. او بدون رودربایستی از من، اشک می ریخت و من از گریه او بغض میکردم و میگریستم.
راوی: همسر شهید
📚 برگرفته از کتاب « گلستان یازدهم»
بقلم بهناز ضرابی زاده / نشر سوره مهر
#شهید_علی_چیت_سازیان
#شهیدانه
🔸 هــزاران سـال از آغاز حیـات بشـر بر این کـره خـاکی میگذرد و همۀ آنان تا به امـروز مـرده اند و ما نیز خواهیـم مُـرد و بر مـرگ ما نیز قـرنهــا خواهد گذشت.
🔹 خوشـا آنـان که مــردانه مـرده اند
و تو ای عــزیز میدانی که؛
تنهـا کسانی مــردانه میمیرند
کـه مــــردانــه زیـســته بـاشــند .
#شهیدانه
حضرت زهرا (س) و سید مرتضی
🔻 یکبار سر چند قسمت از مطالب نشریه سوره، نامه تندی به سید نوشتم که یعنی من رفتم. حالم خیلی خراب بود و حسابی شاکی بودم. پلک که روی هم گذاشتم حضرت زهرا (س) را در عالم رویا دیدم و شروع به شکایت از سید کردم. ایشان فرمودند: « با پسـر من چکار داری؟ »
🔹 اما من باز هم از دست حوزه و سید نالیدم؛ باز ایشان فرمودند:
« با پسـر من چکار داری؟ »
بار سوم که این جمله را از زبان خانم شنیدم از خواب پریدم؛ وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود.
🔸 مدتی گذشت؛ تا اینکه نامه سید به دستم رسید: «یوسف جان! (یوسفعلی میر شکاک) دوستت دارم! هر جا می خواهی بروی برو .. ولی بدان برای من پارتی بازی شده و اجدادم هوایم را دارند.»
📚 کتاب آوینی / نشر یا زهرا (س)
#شهیدانه
🔅 نمی دانم مجید چه کرده بود
که آن همه ثروت پدرش نتوانست پابندش کند.
یک روز بعد از صبح گاه دیدمش؛ احساس کردم به او بیش از همه سخت می گذرد.
ازش پرسیدم: «مجـیـد! این جا خوب است یا ویلای تان در خیابان پاسداران؟»
🔹 سرش را پایین انداخت و گفت:
«اینجــا خیلی خـوش می گذرد.»
📝 در وصیت نامه اش نوشته بود:
«خــدایا! تو شـاهد باش که همه مظـاهر دنیــا را به سویی افکندم و به سمت تــو آمدم.»
▫️مـزار شهید: امامزاده علی اکبر(ع) چیـذر
📚 «مربع های قرمز»
خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا
بقلم زینب عرفانیان/ نشر شهید کاظمی
#شهید_مجید_صنعتی
#از_شهدا_بیاموزیم
#شهیدانه
هدایت شده از مهدویت_بصیرت
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیانت چیه؟!
#شهیدانه
| يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم |
💡شبکه نفوذ | سیدفخرالدین موسوی
🆔@nofoz_shenasi👈عضو شوید
♦️آرشیو پرونده ها (اینجا)
https://eitaa.com/parvandeha
#شهیدانه
#سبک_زندگی_شهدا
آنان که به من بدی کردند، مرا هشیار کردند
🔹 آنان که از من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند.
🔹 آنان که به من بی اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند و آنان که به من خوبی کردند، به من مهر و وفا و دوستی آموختند.
🔹 پس خدایا به همه ی آنانی که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند، خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا بفرما.
❣ شهید مصطفی چمران
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
🌤#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌤
~با انتشار لینک مارا حمایت بفرمایید🌷
#مصباحالهدی
@MesbaholHuda1
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
هدایت شده از مهدویت_بصیرت
1.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 این ماه پاره را ببینید ،اسمش زیناس؛
رفته پیش خدا که بهش بگه جنگ رو تمام کنه !
خودش به مامانش گفته بود🥲
😭 خدایا چه قَدَر گریه کنم بسه؟
💔 #شهیدانه
🌤#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌤
#مصباحالهدی_چراغجبههیمقاومت🚩
💥باماباشید با بروز ترین اخبار و تحولات منطقه و جهان 👇🏻
@MesbaholHuda1
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─