eitaa logo
مصباح‌الهدی۲🚩🏴
193 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
7.5هزار ویدیو
66 فایل
لینک کانال @MesbaholHuda2 ارتباط با ادمین @yabnazahra313
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت بیستم: پدر و مادر و سحر وارد هال شدند، به محض ورود عمه مهری صداش بالا رفت و‌گفت: به به، اینم سحر خانم، دیدی گفتم نگرانش نباشین ،این دختر زبر و زرنگی ست و در همین حین ،جواد که مثل همیشه کت و شلوار اتو کشیده اش جلب توجه می کرد از جا بلند شد و همانطور که با نگاهش انگار تا مغز استخوان سحر را میدید گفت: دختر دایی کجا بودین؟! ما خیلی نگران... در همین حین عمه مهری وسط حرف پسرش پرید و گفت: باورتون نمیشه وقتی زنگ زدین و‌گفتین سحر خونه ما هست یا نه؟ آقای دکتر چقددد نگران شد، آخه...آخه... جواد که انگار میفهمید ته حرف مادرش چه خواهد بود، بریده ،بریده گفت: چرا این شکلی شدین سحر خانم؟! پدر سحر رو به جمع کرد و همانطور که اشاره به مبل های راحتی قهوه ای رنگ که کنار دیوار چیده شده بودند ،میکرد، گفت: سر پا واینستین ،بشینین....ماجرا داره... سحر که دختر محجبه و متینی هست ، همیشه هم چادر سرشه و... پدرش مشغول تعریف کردن داستانی شد که سحر سر هم کرده بود، مادرش که میدونست سحر مدتی ست ریخت و قیافه و پوشش تغییر کرده ، آه کوتاهی کشید و با اشاره به سحر به او فهماند که توی آشپز خونه بره و بعد خودش هم از جا بلند شد و گفت: حالا که خیالم راحت شد، برم یه استکان چای بیارم ، گلویی تازه کنید... همزمان سحر هم از جا بلند شد و گفت: منم برم لباسام را عوض کنم.... عمه مهری که غرق قصه داداشش بود چیزی نکفت و فقط جواد همانطور که خیره به سحر نگاه می کرد گفت: برو سحر جان... و این سحرجان گفتن،با اون حرکات عمه مهری،خبر دیگه ای میداد و سحر کاملا حس کرده بود که اینهمه محبت تازه، پشتش نیتی پنهان شده... سحر به طرف اتاقش رفت و مادر هم بدون اینکه چای بیاره، دنبال دخترش راه افتاد، محبوبه خانم می دانست که اتفاقی افتاده و خوب میفهمید اتفاقی که افتاده اون قصه ای نیست که شوهرش داره تعریف میکنه،پس دنبال سحر راه افتاد تا حقیقت را از زبان دخترش بشنود... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
13.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃ملــڪـا! ذکر تو گویم کہ تو پاڪی و خـُــدایۍ🙃 ♥️ 🌙 الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج 🌺 ╭─┅🌸🍃🌸┅─╮ i ╰─┅🌸🍃🌸┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این رو زیاد بخونید👆 خدایا دلم را از دورویی و کارم را از ریا و زبانم را از دروغ و چشمم را از خیانت پاک کن همانا تو از خیانت چشم ها و آنچه در سینه‌ها نهان است آگاهی.
ܝ̣ܝܝܝܩܢ ܙܠܠّܘ ܙܠܝ‌ܟܩܝܢ̇ ܙܠܝ‌ܟܝ̤ܩܢ 💚یارب سحر شد ◻️ آمدم بهرگدایی 🟩 گاهے تنها یڪ ◻️ «یا رب» خالصانه 🟩 یڪ آه برخاسته از دل ◻️ یڪ قطره اشڪ ندامت 🟩 یڪ دل شڪسته ◻️ و یڪ توسل بے ریا 💚ما را به خدا وصل می‌ڪند.. 🌸💎🌸
💚اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا ◻️خَلیفَةَ الرَّحْمانِ 🟩هر سحر با هر تپش ◻️آغاز جان در دست توست 🟩صبح من خیرش ◻️تماشای جمال مست توست 🌸💎🌸
سلام امام زمانم ♥️ تو امامِ لحظه‌های امان منی؛ سلام بر تو که سایه‌ی امن خدا بر اهل زمین هستی! السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْإِمامُ الْمَأْمُونُ 🌸💎🌸
17.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺💎تلاوت بی نظیر استاد عبدالباسط 🌸💎🌸
🌙🌄🌙 🌺💎دعای_افتتاح🌺💎 💚 امام زمان 💚 (عجل الله تعالی فرجه الشریف): دعای افتتاح را در هر شب ماه رمضان بخوانید، زیرا ملائکه به آن گوش فرا می‌دهند و برای خواننده آن، طلب مغفرت می‌کنند..... أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ 🌸💎🌸
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - دعای‌افتتاح۩سماواتی.mp3
9.62M
📖 دعای افتتاح 🎙 با نوای مهدی سماواتی 🌸💎🌸
doa_eftetah_dar_har_shabe_mahe_ramezan_tarjomeh.pdf
594.1K
متن( پی دی اف) دعای افتتاح 🌸💎🌸
🌺💎ذکر روز دوشنبه با توکل به نام زیبایت یاالله روزمان را با نام زیبای تو آغاز می کنیم، هر قدم، با تو ... و به مدد تو گام بر می داریم تا در هر لحظه از زندگی راهنما و دستگیرمان باشی.. بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸 الهی به امید لطف و کرم تو✨ 🌸💎🌸