❣🔻««انما یخشی الله من عباده العلمآء»»🔻❣
♦👇 ♦ ❕شامگاه سه شنبه👇❕👇❕👇
۲۲ ذی الحجة -۱۷ خرداد، سالروز رحلت ذاکر مخلص آل الله ،عالم روشن ضمیر، ابوالفضلا مرحوم مبرور حاج آقا بزرگ صاحب انفاس قدسیهٔ الهیه،سلالة الأطیاب 🔻ثقة الاعلام و حجة الاسلام «حاج آقاسیدعبدالحسین میرلوحی» "طیب الله ثراه"🔻
❣« اگر چه نام او " عبد الحسین " بود »❣
🔻« ولی عبد خدا بود و جانانش "حسين" گشت »🔻
🎆مردی ز جهان دیده فرو بست که باب فضلا بود
سروی ز میان رفت که از حق طلبان گشت 🌷
☀ نام نیکویش اگر عبدالحسین بود
ولی عبد خدا بود و جانانش حسین گشت🌷
☀یک عمر چو دلسوز همه پیر و جوان بود
در ماتم او جمع زیادی نگران گشت🌷
☀دل نوحه سرایش ، که به یاد فقرا بود
یار ضعفا پشت و پناه همگان گشت 🌷
☀آن شمع هدی ذاکر پر سوز و نوا بود
هم عالم ربانی و عارف به زمان گشت 🌷
☀او اهل دل و أسوهٔ اخلاق و عمل بود
صاحب نفس و یار شب و محرم جان گشت🌷
☀هر جای ز خدمت أثری داشت عیان بود
سالک به طریق طلب و قرب نهان گشت 🌷
☀هم عابد و هم زاهد و هم اهل دعا بود
در مکتب عشاق زعیم همگان گشت🌷
☀دل ها همه از مشرب او صاف و بجا بود
از محضر او جان و دل عام جوان گشت🌷
☀ اسطورهٔ فضل و کرم و حسن خدا بود
او وارث اخلاق نکوی عارفان گشت🌷
☀آن مرد خدا در قفس عشق اسیر بود
چون رفت طرب خانهٔ معشوق عیان گشت🌷
☀هر کس دلش از رحلت سید چه حزین بود
محزون تر از حالت دل خرد و کلان گشت 🌷
☀سرخوش به علی و به عنایات علی بود
عاشق به وصال علوی مرغ جنان گشت 🌷
☀ای سید و سالار که داغ تو گران بود
رفتی دل جمعی پی تو زار و روان گشت🌷
🌷 « هرگز نرود یاد تو از خاطر دل ها
زیرا که صفاتت همه جا ورد زبان بود »🌷
☀کی فضل تو را ، وصف توان کرد!؟ جایی که ز وصف تو قلم ،کند بیان گشت🌷
🍃مشکوة الانوار الابراهیمی🍃
🎆 ✔️اقل عباده الابراهیمی🕹
🎆❣@Meshkatalanvar ♨️
💠 https://chat.whatsapp.com/EMdhpVHERLE5ZKmEA7esDf💠
🏴 #ششم_محرم: قاسم بن الحسن عليه السلام
روز عاشورا حضرت قاسم علیه السلام خود را آماده جنگ كرد، به حضور امام حسين عليه السلام براى اجازه گرفتن آمد، امام او را در آغوش گرفت و مدتى با هم گريه كردند، سپس قاسم اجازه طلبيد، امام به او اجازه نمی داد، قاسم آنقدر پابپا نمود و مكرر طلب اجازه كرد، امام عليه السلام به او اجازه داد، او در حالى كه اشك از چشمانش سرازير بود به ميدان تاخت و چنين رجز مىخواند:
ان تنكرونى فانا بن الحسن سبط النبى المصطفى المؤتمن هذا حسين كالاسير المرتهن بين اناس لا سقوا صوب المزن
«اگر مرا نمىشناسيد من پسر حسن سبط پيامبر برگزيده و امين خدا هستم اين حسين عليه السلام است كه همچون اسير گروگان شده در بين مردم قرار گرفته، خدا آن مردم را از باران رحمتش سيراب نسازد».
حمله سخت بر دشمن كرد و با آن سن كم سه نفر يا بيشتر از دشمن را كشت.
حميد بن مسلم كه از سربازان عمر سعد بود نقل مىكند: از خيام حسين عليه السلام نوجوانى به سوى ميدان بيرون آمد كه چهرهاش مانند نيمه قرص ماه می درخشيد، شمشيرى بدست داشت و پيراهن بلندى پوشيده بود و وارد جنگ گرديد.
عمرو بن سعد ازدى (لعنة الله علیه) گفت: سوگند به خدا آنچنان سخت بر اين نوجوان حمله كنم، گفتم: عجبا! تو به اين نوجوان چه كار دارى سوگند به خدا اگر او مرا بزند به طرف او دست دراز نمی كنم، بگذار همانها كه او را احاطه كرده و با او می جنگند كار او را تمام كنند.
عمرو بن سعد گفت: سوگند به خدا من بايد بر او يورش برم، و جهان را بر او سخت گيرم، آن حضرت كه مشغول جنگ بود، عمرو بن سعد در كمين او قرار گرفت و چنان شمشير بر سر مبارك قاسم زد كه سر او شكافته شد و قاسم به صورت بر روى زمين افتاد و فرياد زد: «يا عماه!» (عمو جان به دادم برس).
وقتى كه صداى قاسم به گوش امام رسيد، آن حضرت مانند عقابى كه از بالا به زير آيد، صفها را شكافت و مانند شير خشمگين بر دشمن حمله كرد تا عمر بن سعد ازدى رسيد، شمشير به سوى او وارد كرد، او دستش را به پيش آورد و از آرنج قطع گرديد، آن ملعون نعره كشيد، دشمن براى نجات او حمله كردند، در همين ميان پيكر نازنين قاسم زير سم ستوران قرار گرفت، وقتى كه گرد و غبار فرو نشست ديدند امام حسين علیه السلام در بالين قاسم است و آن نوجوان در حال جان كندن است. و پاى خود را بر زمين می سايد و روحش آماده پرواز به سوى بهشت است.
امام فرمود:
«عز و الله على عمك ان تدعوه فلا يجيبك او يجيبك فلا ينفعك».
«سوگند به خدا بر عمويت سخت است كه او را بخوانى، به تو جواب ندهد، يا اگر جواب دهد به حال تو سودى نداشته باشد».
ا▪️▪️🔲▪️▪️ا
ناگهان بر سر قتل تو چه دعوا شده است
بند بند بدنت آه زهم وا شده است
چه بلایی به سر صورتت آمد قاسم
وای این نیزه چه سان در دهنت جا شده است؟!
زانوانت چه شده حرف بزن قاسم جان
ساق پاهای تو برعکس چرا تا شده است ؟!!
سر انگشت تو را هم به غنیمت بردند
چه قدر روی تنت حادثه امضا شده است...!
مهره های کمرت دور و برت می ریزد
اینچنین ریختنت آه معما شده است...
الا لعنة الله على القوم الظالمين
•••✾🖤 @Meshkatalanvar 🖤✾•••
مرثیه خوانی شهادت حضرت قاسم بن الحسن (ع) با صدای محمد احمدیان ،سال ۱۳۴۰
بیا مادر از حرم بیرون سرو بستانت میرود میدان
کفن بنما بر تن قاسم مونس جانت میرود میدان
بیا مادر درد دل گویم این دم آخر با تو از احسان
مکن دیگر بعدم ای مادر گریه و زاری ناله و افغان
بود یارم اندر این صحرا ای ستمدیده خالق سبحان
زجور چرخ گل مادر از گلستانت می رود میدان
اگر دیدی پیکرم را در خاک و خون غلطان صبر کن مادر
اگر دیدی رأس من بر نی چون مه تابان صبر کن مادر
اگر دیدی پیکرم را در خاک و خون غلطان صبر کن مادر
حلالم کن نازپرورده روی دامانت می رود میدان
مرغ باغ ملکوتم _نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
مشکوة الانوار _ الابراهیمی
▪️@Meshkatalanvar 🚩
#بسم_الله
#روضه_ششمین_محرم
لاعذّبَ اللهُ قلباً بهِ حُـب الـحُـسين
خُـدا قـلبی را که عـشقِ حُـسین"ع"
در آن اسـت عذاب نمیکند.
#قاسمبنالحسن
نَعرِه زَد : اِن تَنکُرونی...
ریخت لَشکَر را بِهَم...
وارِثِ جَنگِ جَمَل..
شاگِردِ سَقا قاسِم اَست...
پایش نمی رسید
اگر بر رکاب اسب
شد قد کشیده مثل
عمو بعد ساعتی😭💔
#حضرت_قاسم_بن_الحسن
واویلا😭
لااقل كاش به جسمت
زره اي ميكردم💔
استخوانت شده با
پيرُهَنَت پيچيده😭
اکبرم دانه یِ
تسبیح شد و ریخت زمین💔
قسمت این بود
تو هم خاک تیمم باشی 😭
#یاقاسمبنالحسن🖤
•••✾🖤 @meshkatalanvar 🖤✾•••
🌷روی دستش " پسرش " رفت ولی " قولش نَه "
🌷نیزه ها تا " جگرش "رفت ولی " قولش نَه "
🌷این چه خورشید غریبی است که با حال نزار
🌷 پای" نعش قمرش " رفت ولی " قولش نَه... "
🌷شیر مردی که در آن واقعه " هفتاد و دو " بار
.
🌷دست غم بر " کمرش " رفت ولی " قولش نَه..."
🌷هر کجا مینگری"نام حسین است و حسین
🌷ای دمش گرم " سرش " رفت ولی " قولش نَه.."
.
🌸 اَلسَّلامُ عَلَيْك یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَین(علیه السلام)
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
🏴| @Meshkatalanvar 🚩
آقای سید علی اکبر کوثری ( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدالله الحسین علیه السلام- و روضه خوان امام خمینی) در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف میبرند.
بچه های آن محله به رسم کودکانه ی خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها، باچادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی،در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند.
مرحوم سید علی اکبر میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.
سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم.
وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛
نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....
آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم!
گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟
میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود.
بنازم به بزم محبت که در آن
گدایی و شاهی برابر نشیند...
منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری
از دوستان دعوت میشود وارد کانال بشن 🎗
🌷@Meshkatalanvar🌷
.
🥀🍃 #یا_حضرت_علیاصغر
"مِنهال ابن عَمرو" می گوید:
خدمت امام سجاد(ع) رسیدم، به ایشان گفتم:
«مختار در حال انتقام گرفتن از قاتلانِ پدرتان میباشد.»
امام سجاد(ع) فرمودند:
« آیا "حرمله" را هم گرفتهاند یا نه؟ "حرمله" در چه حالی است؟»
- عرض کردم:
«هنگامی که از کوفه بیرون آمدم "حرمله" زنده بود.»
منهال میگوید:
😔 دیدم امام سجاد دستانش را به سوی آسمان بلند کرد فرمود:
اللّهُمَّ اَذِقهُ حَرَّالنّار، اللّهُمَّ اَذِقهُ حَرِّالحدید.
✨«خدایا! حرارتِ آتش را به او بچشان، خدایا حرارتِ آهن را به او بچشان.»
🔸🔹🔸
📄 پینوشت:
🔴 ۱) "حرمله" سه تیرِ سهشعبه و زهرآلود داشت، با یک تیر "عبدالله" را در دامنِ حسین شهید کرد، با یک تیر سینه و قلبِ اباعبداللّه را نشان گرفت، و یک تیر هم به گلوی #علیاصغر زد.
🔴 ۲) در روز عاشورا، هنوز سخن امام حسین(ع) تمام نشده بود که به اشارۂ عمرسعد، "حرمله" گلوی نازک #علیاصغر را هدف تیرِ سهشعبهاش قرار داد.
📚 قصۂ کربلا، ص۶۵۸
📚 مِنهاجُ الدُّموع، ص۴۱۱
📚 گل واژههای محرّم، ص۴۸
💯 @Meshkatalanvar 🚩
#روز_هشتم: حضرت علی اکبر(علیه السلام)
« علی "علیه السلام" ممسوس فی رحمة الله »
««علی اکبر "علیه السلام" غرق در دریای رحمت الهی است»»
حضرت علی اکبر(ع) نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت.
او فرزند بزرگ امام است و نزدیک ترین فرد به ایشان.
چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند.
او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(علیه السلام) قوت بخشد.
حضرت علی اکبر(علیه السلام) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است.
▪️@Meshkatalanvar 🚩
#حضرت_علی_اکبر
#هشتم_محرم
شرافت مات تشریفات والای علی اکبر
تعالی شمّه ای از شأن اعلای علی اکبر
معاد پیچش زلفش نماد محشر کبری
قیامت جلوه ای از قد و بالای علی اکبر
تجلّی های پیغمبر در این آئینه بی وقفه
حرم را می کند محو تماشای علی اکبر
هم آوردی ندارد شیر حق در جنگ رو در رو
هزار الله اکبر، کیست همتای علی اکبر
به یک جولان چشمش قلب اردوگاه دشمن ریخت
عجب شوری به پا کرده است غوغای علی اکبر
نه تنها بهر استقبال از او پیغمبر آماده ست
خدا آغوش واکرده مهیّای علی اکبر
اگرچه حاصل عمرحسین از دست رفت اما
به رسم صبر تاب آورد تا پای علی اکبر
غم فرزند سنگین است، تا می شد تحمل کرد
ولی آخر به خاک افتاد بابای علی اکبر
به خاک افتاد طوریکه همه گفتند دق کرده
به خاک افتاد بین ارباً اربای علی اکبر
حسین افتاد از پا موقعی که دید افتاده
شکافی بین ابروهای زیبای علی اکبر
مسیحا آفرین آهی کشید و از نفس افتاد
خدایا کاش امکان داشت احیای علی اکبر
علی را تکه تکه از تمام دشت آوردند
ولی کامل نشد انگار اعضای علی اکبر
تنش را در عبا چیدند پیش چشم بابایش
عموعباسبا دیگر عمو های علی اکبر
وحالا بین دارالحرب دور عمه ی سادات
بنی هاشم همه جمعند، منهای علی اکبر
مشکوة الانوار _الابراهیمی
▪️@Meshkatalanvar 🚩
#حضرت_عباس علیهالسلام
بخدا سوگند.
🤚حتی اگر دست راستم را قطع کنید
از دینم و امام دفاع میکنم.
🏴
🖤یاباب الحوائج حضرت عباس
▪️و دو دست بریده اش کافیست
▪️برای گرفتن دست تمام عالمیان
▪️امیدوارم به حق امشب
🖤باب الحوائج حضرت عباس(ع)
▪️در دنیا و آخرت دستگیرتون باشه
🏴فـرا رسیـدن تـاسوعـای حـسینی
بر امام زمان عج و شما تسلیت باد🏴
حاجت روا باشیــد 🖤
✍ @Meshkatalanvar 🌷