eitaa logo
نفهمی های فهمیده
63 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
خداوند نام همه ما را آدم گذاشت و ما را مامور تعریف آن کرد
مشاهده در ایتا
دانلود
رنج که نباید تو را غمگین کند، رنج قرار است تلنگری باشد که بفهمی زندگی ات نیاز به تغییر دارد. آدم وقتی هوشیار می‌شود که زخم بردارد، مگذار رنج درمانده ات کند؛ @MFamide313
هر دردی تلنگریست بر غافل شدن از داشته هایی که داریم چه درد بدن مان باشد چه درد و غم دلمان.... غفلت یعنی فراموشی کردن خودمان دقت کنیم خالق غفلت خودمان هستیم دنبال مقصر نگردیم. @MFamide313
خیلی از ما آدمها فراموش می کنیم که آدم هستیم با حرفهایی که از دیگران می شنونیم یا شیر می شویم یا خر. مهم نیست که شیر بشویم و درنده یا خر بشویم و چرنده، مهم اینست که راه حیوان شدن را یاد گرفتیم نه آدم شدن را.....
مومنی که خود را مرید و عاشق امیرالمومنین(ع) و فدایی امام حسین (ع) می دانید همیشه بیاد داشته باشید که همه مردم کوفه هم نماز خوان و قاریان قرآن بودند ولی زمانی که باید امام خود را برتر از خود می دانستند. فهم و شعور و سفره خودشان را حاکم دانستند. هر کدام شدند مفسر قرآن داناتر از امام. و شدند کوفیان تاریخ. امروز روز دفاع از پرچمی است که نام الله را در قلب خود دارد. کمی چشمها را باز کنید که پرچم را در دست چه کسی می بینید و می خواهید دست چه کسی ببنید؟
خود فریبی اینکه خیلی از ما بیشتر وقتها ادعا می کنیم فریب خوردیم. کمی با خودمان روراست باشیم کسی نمی تواند ما را فریب دهد هر یک از ما در خیلی لحظه ها به میلی و خواسته ای اشتیاق پیدا می کنیم یعنی اینکه از بدست آوردن چیزی یا انجام کاری خوشمان میاد و حتی یک لحظه حاضر بفکر کردن به عاقبت آن نیستیم پس دنبال کسی یا چیزی می گردیم که اون هوس و میل مان را برآورده کند با اینکه از اول خوب می دانیم انجام آن کار یا بدست آوردن آن چیز غلط در غلط است ولی دنبال واسطه ای می گردیم که بهانه برای ادعای فریب خوردن و ندانستن داشته باشیم. @MFamide313
راستی میان این همه هیاهوی زندگی تا کنون شده از خودت بپرسی: کجا ی این هیاهو هستی؟ چکار می کنی؟ ما به همه کار داریم بجز به خودمان..... واقعاً چرا؟ هیچوقت از خودمان سوال نمی کنیم این هیاهو چگونه و چرا بوجود آمد و هر یک از ما کجای آنیم و چکار می کنیم؟
بیشتر مردم زندگی نمی کنند فقط وجود دارند هر کاری که می توانند انجام می دهند که دو روزی بیشتر وجود داشته باشند. بودنی که نمی دانند برای چه باید باشد؟ اسم این وجود داشتن را زندگی می گذارند. می خورند، می خوابند،  از عالم و آدم شاکیند. صبح را شب و شب را صبح می کنند. و عاقبت هیچ... انگار نه انگار که بودن. ما آمدیم که باشیم، ما آمدیم که بودن را معنا کنیم.... بودن یا نبودن..... تو بگو کدام یک؟
با سواد و بیسواد.....؟ انسانی که به شناخت خودش نرسیده چگونه با سواد شده؟ کسی که حاضر نیست علت وجود نفرت، خودخواهی، غرور و خشم و عصبانیت، عشق و محبت، حتا دلیل خوشحالی خود را بفهمد و قبول کند هر چند دهها کلاس را گذرانده باشه و یا صدها کتاب را هم خوانده باشه...! اگر نتونه یا نخواد کتاب درون خودش را بخواند و بفهمد آیا بیسواد تر از آن کسی نیست که هيچ کلمه ای را نخوانده؟ آیا از بر کردن کلمات دلیل رشد انسانیت انسان بودن می شود؟ ... معلمی که خود معنای خودش را نفهمیده چگونه معلمی است. @MFahmide313
همدلی.... اگر خواهان عشق و محبت همسرت هستی  هیچوقت نباید فکر کنی فکر و احساسات او را می فهمی و می دانی. بجای او فکر نکن. بدون هیچ پیش داوری و قضاوتی اجازه بده راحت حرفهایش را بزند. فراموش نکن مهمترین دلیل ازدواج شما همدل شدن بود.  برای همدل شدن شنونده ای خوبی برای حرفهای او باش. حتا اگر حرفهایش باعصبانیت باشه. حتما حالت او دلیلی داره که تو از آن بیخبری. از همه مهمتر اینکه فراموش نکنی او یک آدمی جدا از تو با دنیایی از احساس و فکر، غیر از فکر و احساسات تو می باشد.
ای وای...... ای وای از این منِ، من های من، که چه بلاهایی بر سرم آوار نمی‌کنه بدون اینکه خودم بفهمم. اینقدر زیرکانه کارهایش را سروسامان میده که باورم بشه من خودم آن کارها را کردم. ولی وقتی می فهمم که نه، خودم انجام ندادم که کار از کار گذشته و دیگر کاری از دستم بر نمیاد. آخه این من، کسی جز منِ خودم نیست و تنها عذری که میتونم بیارم اینکه بگم نفهمیدم. تازه همین هم کلاهی که باز خودم سر خودم می‌زارم.
ما به غلط فکر می کنیم در دنیا زندگی می کنیم. اگر همه ما در یک دنیای یک شکل زندگی کنیم پس چرا این همه با هم اختلاف و دعوا داریم؟ نه عزیز من، هر کدام از ما در دنیای فکری خودمان زندگی می کنیم و دنیای مان آنقدر کوچکِ و چشم هایمان آنقدر نزدیک بین است که توان دیدن دنیای فکری دیگران را نداریم. چرا؟ هر یک از ما در هر لحظه گرفتار طغیان هیجان احساسی هستیم و همه چیز را از همان زاویه احساسی خودمان می بینیم و اشتباه مان همین جاست که انتظار داریم دیگران احساس مان را درک کنند و وقتی چنین اتفاقی نمی افتد مشکل و اختلاف رابطه ما بینمان شروع می شود. درست به همان دلیل که ما هم احساس دیگران را از زاویه احساس خودمان می بینیم و قضاوت می کنیم.
هر وقت فکر کردی همه چیز را می دانی و نسبت به هر چیز و هر کس می توانی قضاوت کنی، این را بیاد داشته باش: همانطور که خیلی کتاب ها هست که نخواندی. همانطور که خیلی جاها هست که تا حالا ندیدی همانطور که مسایلی هست که تا حالا نشنیدی. این دعا را در حق خودت بکن: خدایا دانایم کن بر نادانی هایم. این را قبول داری که هر چیزی قابل اندازه گرفتن است، به غیر از اندازه دانایی و نادانی هایمان چگونه می توانیم اندازه دانسته ها و ندانسته های خودمان را اندازه بگیریم؟ و خلاصه اینکه همیشه بیاد داشته باشیم: نادانی های مان بی نهایت و دانایی هایمان به هر اندازه که باشه خیلی کمه... پس زمان قضاوت کردن نسبت به هر کس و خوب و بد کردن هر چیز مراقب باشیم.