7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت یک سرکوب
🗓۱۷ شهریور، روزی با نام جمعه سیاه، نقطه عطفش در تابستانی رقم خورد که از بهارش اعتراضات مردم ضد رژیم پهلوی شدت گرفت.
مـیــثــــاق
🎥روایت یک سرکوب 🗓۱۷ شهریور، روزی با نام جمعه سیاه، نقطه عطفش در تابستانی رقم خورد که از بهارش اعترا
.
شاهنشاه آریامهر فقط در یک روز بین ۲تا۴هزار نفر از مردم خودشو به گلوله بسته
۱۷شهریور۵۷ به حدی اوضاع بحرانی بوده که در فرانسه و آلمان جهت محکوم کردن این جنایت راهپیمایی برگزارشده.
اونوقت ربع پهلوی خواب میبینه که تو ایران داره سان میبینه!!
👤 آرتورشاه
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆پیش بینی های امام خمینی ره که تحقق یافت
پیش بینی امام خمینی در مورد مخالفان ولی فقیه 👇
"ولايت فقيه ولايت رسول الله هست، شما بدانيد که اگر امام زمان بيايد، باز اين قلمها[مخالفان ولایت فقیه] مخالف اند با او."
(صحیفه نور ج۱۰،ص۲۶)
🔥چرا به خوزستان نمیروید؟
🔻سفر رئیس قوه مقننه به «سرزمین مظلوم نخلهای سرفراز»؛ یک انجام وظیفه ساده و البته بسیار ضروری بود.
🔻اینکه «برخی» اینقدر به #وحشت افتاده اند نشان میدهد چقدر در خدمت و ارتباط حقیقی با مردم #کوتاهی کرده اند؛ که یک انجام وظیفه عادی، برای آنها حکم تبلیغات سنگین رقیب را پیدا کرده است.
🔻بنابراین به جای #تکرار_فریب و اتهام پراکنی از پشت #فضای_مجازی، بهتر است خودشان هم به میان مردم بروند...
شهرک طالقانی، حصیر آباد، غیزانیه و سایر نقاط محروم کشور در انتظار برخی(!) هم هست، البته اگر از غرب دل بکنند و مرد #فضای_حقیقی باشند.
✍#حمیدرضا_ابراهیمی
سه کالای لوکس در یک قاب❗️
🔹 آذری جهرمی که ید طولایی در فرستادن ماهوارههای ایران به زمین دارد! با به رخ کشیدن ۳ #کالای_لوکس_آمریکایی از شرکتی به نام #Apple نشان داد مانند آقابالاسریهایش هیچ تفقدی به حال مردمی که مشکلات معیشتی استخوانهای آنها را خرد کرده است ندارد!
‼️ مردم در فقر و بیکاری دست و پا میزنند و آقای وزیر در استخر شرکت Apple غرق است!!
#خیانت_خواص
#سرطان_اصلاحات
مـیــثــــاق
🏴🏴 🍃شهادت اهلبیت 🍀نبرد اهلبیت امام حسین زمانی آغاز شد که از یاران کسی باقی نمانده بود.رقم آنان را
🏴🏴
🍃شهادت امام حسین
🍀هنگامی که تمامی یاران و اهلبیت کشته شدند،کسی جرات نداشت به حضرت نزدیک شود؛ چراکه به هر روی، بسیاری از کوفیان مایل نبودند قاتل امام حسین شناخته شوند.
🍀 چند گزارش را در اینباره نقل میکنیم:
🍀 #ابن سعد میگوید که در این لحظه امام عطشان بود و آب طلبید. مردی نزد امام آمد و به او آب داد.
در همان حال #حصین بن نمیر تیری رها کرد که به دهان آن حضرت اصابت کرد و خون جاری شد.
حضرت با دست خونها را پاک میکرد و در همان حال خدای را ستایش میکرد.
🍀 آنگاه به سوی #فرات به راه افتاد. مردی از طایفه ابان گفت:
نگذارید به آب دسترسی پیدا کند.
گروهی میان او و آب ایستادند. در این حال امام درباره آن مرد فرمود:
خدایا! او را از تشنگی بمیران.
آن مرد ابانی تیری به سوی امام رها کرد که به دهان حضرت خورد.آن مرد اندکی بعد فریاد زد که تشنه است. او هر چه آب میخورد باز احساس تشنگی میکرد تا آنکه مرد.
🍀 ابنسعد میافزاید:
زمانی که یاران و اهلبیت حسین کشته شدند، هیچکس به سراغ او نمیآمد، مگر آنکه بازمیگشت، تا آنکه پیادهنظام اطرافش را گرفتند.
در آن لحظه شجاعتر از وی نبود و حسینبنعلی همچون جنگجویی شجاع با آنان میجنگید؛ آن سان که به هر سو یورش میبرد، افراد از برابرش میگریختند.
🍀ابنسعد در ادامه مینویسد:
ساعاتی از روز گذشت و افراد ابنزیاد درحال نبرد با حسینبنعلی بودند، اما کسی برای کشتن وی اقدامی نمیکرد.
ادامه دارد...
📗گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه،رسول جعفریان
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸سخنانی از مقام معظم رهبری که همواره #سانسور میشود
◽چه کسانی به ریش #مردم_ایران و #انقلاب_اسلامی میخندند؟ مردم حق دارند اما خودمانیم بعضی مواقع هم با انتخابشان وضعیت را خراب میکنند...
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی یک ایرانی میره بهشتی که براش ساخته بودن و واقعیت رو میبینه!
#خارج_بدون_روتوش
مـیــثــــاق
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀 فصل دوازدهم قسمت صد و چهل و دو روی تخت شک
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🏴
خون دلی که لعل شد
زندگینامه مقام معظم رهبری
🥀فصل دوازدهم قسمت صد و چهل و سه
روی تخت شکنجه
🥀هر کدام از آنها فرصتی برای استراحت داشتند به جز من که نگذاشتند حتی اندکی استراحت کنم در آن حال که قابل توصیف نیست من از خباثت برخی از آنها به شگفتی می آمدم وظیفه آنها بود که شلاق را بالا ببرند و به من بزنند این امری طبیعی است و همچنین وظیفه داشتند مرا آنقدر بزنند تا در برابر آنها از پا درآیم بنابراین طبیعی بود که پشت سر هم بزنند اما یکی از آنها خباثت خاصی از خود نشان میداد شلاق را به دست می گرفت تسمه آن را با دست دیگر از پشت سرش خوب می کشید و بعد ضربه را میزد تا بیشتر دلش خنک شود
🥀 در حین شلاق زدن یکی از آن ها بالای سرم می آمد میخواست از فلان کس یا از نهضت اسلامی بیزاری بجویم من اظهار مخالفت میکردم و آنها به زدن ادامه میدادند تا اینکه از هوش رفتم در خلال این تجربه عملی تلخ دریافتم ضربه زدن به کف پا از سخت ترین شکنجه ها است چون پیش از آنکه شخص بیهوش شود ضربات می تواند ساعت ها ادامه یابد و همچنین تاثیر وحشتناکی بر روی اعصاب دارد
🥀شنیده بودم که این شکنجهگران دورههای شکنجه را زیر نظر کارشناسان اسرائیلی گذرانده اند و لذا در اعتراف گرفتن حرفهای هستند و در کار خود مهارت دارند جالب اینجاست که من پیش از آن که با این نخستین تجربه شکنجه بدنی روبهرو شوم در جلسات خصوصی با دوستان راجع به روش های شکنجه و راه های مقابله با آن و نیز راجع به اعتصاب غذا در زندان صحبت می کردم
🥀 یک بار گفتم اعتصاب غذای من خیلی طول نمی کشد شکنجه شدن هم طولانی نخواهد بود زیرا من اگر اعتصاب غذا کنم به علت ضعف معده ام سریعاً بیمار می شوم و از زندان به بیمارستان انتقال خواهم یافت بنابراین اعتصاب زود به نتیجه میرسد همچنان که شکنجه شدن من هم طولانی نمی شود چون بدنم ضعیف است و زود به حالت اغما می افتم بنابراین شکنجه قطع میشود یکی از حاضران در آن جلسه با اشاره دست حرکت دست خود نشان داد که یک لیوان آب به صورتم خواهند پاشید و من به هوش خواهم آمد
🥀 در این نخستین تجربه شکنجه بدنی آنچه را که آن دوستم گفت عملاً به چشم دیدم احساس کردم که در حال بیهوش شدنم و هم اکنون از این جهان به جهان دیگری می روم در همین لحظات یکبار دیدم یکی از شکنجه گر ها لیوان آبی در دست دارد و به صورتم می پاشد به محض آنکه به هوش آمدم بقیه آب را به پایم هم پاشید تا ضربه ها درد آور تر باشد
ادامه دارد.....
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کن
🎇°•○●﷽●○•°🎇
✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین
🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود.
🍃محمد حسین به روایت نصرالله باختری
💫 جزیره مجنون
موقعيت يوسف الهی نزد نیروها طوری بود که از جان و دل و بی چون و چرا دستوراتش را اطاعت می کردند. شاید یکی از دلایلش این بود که خودش نیز پا به
پای همه تلاش و فعالیت می کرد.
یک بار من و اكبر شجره رفته بودیم ستاد لشکر. تازه به منطقه رسیده بودیم، یک دفعه آقامحمدحسین با ماشین آمد و جلوی ما توقف کرد. گفت: «بچه ها ساکها را بگذارید بالا، می خواهیم برویم.
ما خیلی خوشحال شدیم، چون به محض رسیدن به منطقه می رفتیم جلو.
سه تایی حرکت کردیم و رفتیم جزیره مجنون. من وسایلم را برداشتم و بردم داخل سنگر. هنوز نیم ساعتی از رسیدنمان نگذشته بود که آقا محمد حسین آمد و گفت: زود ماشین را بردار، برو اهواز یک قایق با موتورش و اگر شد یک سکاندار را بردار بیار
، چون بچه ها شب می خواهند بروند جلو، کار دارند!»من فورا سوار ماشین شدم و راه افتادم به طرف اهواز. چون تازه وارد آن منطقه
شده بودم، سعی کردم تا برای خودم نشانه هایی در نظر بگیرم که موقع برگشتنن راه را گم نکنم. دیدم خاکهای دو طرف
جاده ای که به مقر منتهی میشوند سیاه
هستند. گفتم خب! این شاخص
خوبی است. جلوتر هم به یک راکت ها
برخوردم که در زمین فرو رفته و عمل نکرده بود. آن را هم نشان کردم. رفتم اهواز، قایق را گیر آوردم و گذاشتم روی ماشین و برگشتم طرف منطقه.
نزدیکی های مقر دیگر هوا تاریک شده بود، همین طور که می آمدم نگاهی به اطراف جاده بود، بالاخره راکت هواپیما را پیدا کردم، با خودم گفتم خب! بعد از راکت، جاده اول هیچی، جاده دوم سمت راست باید بپیچم و طبق این محاسبه جلو رفتم. دو طرف جاده را هم دیدم که سیاه به نظر می رسد، گفتم خب! پس حتما درست آمدم. در همین اوضاع و احوال بود که یک مرتبه دیدم ماشین تکان شدیدی خورد و توی یک سراشیبی افتاد و متوقف شد.
با عجله نگاهی به اطراف انداختم. دیدم آب تا نزدیک در سمت راننده بالا آمده است. بله! ماشین توی آب افتاده و نزدیک بود چپ بشود. مانده بودم چه کار کنم ترمز دستی را کشیدم و آهسته، طوری که ماشین تکان نخورد از آن خارج شدم
خودم را به جاده رساندم و پیاده راه افتادم. چند قدمی که آمدم، متوجه
اشتباهم شدم
، حدود دویست متر قبل از جاده مقر پیچیده بودم. از اینکه کارم را درست انجام نداده بودم ناراحت شدم. با خودم فکر می کردم حالا به آقامحمدحسین چه جوابی بدهم...
ادامه دارد 🖋️
1475544170.mp3
20.29M
قاسـمبنالحسـن✨
تویادگارروزهایخوشیمایی...
•|سیدرضانریمانی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم