#داستان_غدیر :
#دانستن_داستان_غدیر_برهمه_واجب_است.
سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز میگشت،گروه انبوهی که تعدادشان را تا صدوبیست هزار رقم زده اند او را بدرقه میکردند تا اینکه به پهنهی بیآبی به نام غدیرخم رسیدند..
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
نیم روز ۱۸ام ذیالحجه بود که ناگهان پیک وحی بر رسول خدا نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که:
《ای رسول آنچه از جانب پروردگارت برتو نازل شده است به گوش مردم برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکردهای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد کرد》
پیامبر دستور توقف دادند و همگی در آن بیابان بیآب و در زیر آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبری از جهاز شتران برای پیامبر ساختند و پیامبر بر فراز آن رفتند و روی به مردم کردند...🕊
ابتدا خدای را سپاس فرموده و از بدیهای نفس اماره به او پناه جست و فرمود:
《 ای مردم بزودی من از میان شما رخت بر میبندم آنگاه میافزاید چه کسی بر مومنین در ارزیابی مصلحت ها و شناخت و تصرف در امور سزاوار تر است》
همه یکصدا میگویند خدا و پیامبر داناترند...
رسول گرامی میفرماید:
آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوار تر نیستم و همگان یکصدا جواب میدهند که چرا چنین است.
آنگاه فرمودند:
من دوچیز گرانبها درمیان شما میگذارم یکی ثقل اکبر که کتاب خداست و دیگری ثقل اصغر که اهل بیت من هستند...🌸
مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید...
و چنین ادامه دادند:
پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان اورا خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند.
هنوز اجتماع به حال خود باقی بود که دوباره آهنگ روح بخش وحی گوش و جان محمد.ص. را نواخت که...😍:
《امروز دینتان را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را برشما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم》
💚💚💚💚💚💚💚
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ عَلیبنأبيطاٰلِبْ💚
عیدتون مجددا مبارکا باشه
پایان محفل
🇮🇷بِیـتُالزهـراۜ🇵🇸
آقا سید . .
شب عید غدیره ، شمام که شدین عزیزِ دلِ اهلبیت ؛ سیدم که هستین . .
ما ازتون عیدی میخوایم ؛ عیدیمونو میدید ؟ :))))))