کمدم را زیر و رو میکنم شاید چیزی به درد بخورد
دوستداشتنیهایم را نگاه میکنم.
برای دلکندن..
اما هیچکدام ارزش مادی ندارند.
نمیشود فروخت.
جعبه ساعت هایم را نگاه میکنم.
یکیشان یادگار مادربزرگ است
یکیشان یادگار کربلا
یکیشان یادگار پدر، اولین ساعتی که هدیه داد..
کسی میخرد؟ کجا میخرند؟
میبرم حرم
مغازههای اطراف حرم شاید کسی بخرد. نمیدانم.
طلا ندارم.
بچه که بودم گوشواره داشتم و النگو
بزرگتر که شدم فروختیمشان
چون طلا دوست نداشتم.
هنوز هم ندارم.
اما الان دلم طلا میخواهد.
بازهم میخواهم بفروشمش. شاید هم خودش را بدهم. نمیدانم..
کاش طلا داشتم!
با رفقایم قرار به فروشِ غذا گذاشتهایم
سودش را میخواهیم بدهیم به هیئت، که بدهد برای جبهه مقاومت.
راستش را بخواهی خیلی ناچیز است اینها
خیلی کم است
شاید حداقل کاری باشد که انجام میدهیم
شاید باید بزرگتر بود
اما کمِ مارا ببین...
دلم یک دنیا پول میخواهد
همیشه با شوخی به دوستانم میگفتم که پول میخواهم برای اینکه فلان چیز را بخرم
فلان چیز را...
اما حالا یک دنیا پول را میخواهم برای لبنان. برای غزه. برای مقاومت.
آقاجان
دلم خیلی پر است..
تنگ هم شده برایت.
کاش زودتر برگردی.
تنها تو میتوانی ظلم را از میان برداری؛
تنها تو غمهارا تبدیل به گلستانِ شادی میکنی.
کمِ مارا بپذیر.. ما #هستیم.
✍🏻خانومعکاس
زینب ها همه صبورند.
از همان عاشورا تا بهحال.
از زینبی که غم پهلو و فرق شکافته و جگر پاره پاره و سر بریده را تحمل کرد.
از زینبی که داغ رقیه دید، گلوی بریدهٔ ششماهه دید..
زینبی که بزم حرام رفت..
از همانجا انگار نوشتند در تقدیر زینبها، که صبور باید بود.
صبور..
تاب آوردن، هنرِ زینب و زینبیهاست..
زینأب ها!
زیباییهای پدرانشان..
دخترها بابایی اند
زینأب ها بیشتر.
خدا کند زینأبی داغِ پدر نبیند..
که آنوقت باید صبور باشد..
خم به ابرو نیاوَرَد..
زینأب ها داستانهای زیادی دارند
برای شنیدن
برای گریستن..
خدا کند زینأبی داغِ پدر نبیند..
- فاتحهای برای عزیزِ از دست رفته قرائت بفرمایید..
و دعایی برای آرامش دل بازماندگان
خصوصا زینأبِ پدرش.. -
✍🏻خانومعکاس
|خانومعکاس📷|
سفر بخیر...
جوونی که شدی، عاقبت بخیر((:
سفر بخیر...
به مقصدت رسیدی، مثل زهیر!
|خانومعکاس📷|
زینب ها همه صبورند. از همان عاشورا تا بهحال. از زینبی که غم پهلو و فرق شکافته و جگر پاره پاره و سر
امشب روضه رقیه بانو میخواندند
دلم شکست. صدایش را شنیدی؟
یاد رقیهای افتادم که تازگی ها پدرش را از دست داده بود.
مادرم میگفت حالش خیلی بد بوده.
یادم رفت بگویم، رقیه ها هم مثل زینأب ها، بیشتر از بقیهی دختران باباییاند(:
جانِ عالم به فدای دلِ باباییِ تو؛ بانو رقیه (س)💔
✍🏻خانومعکاس